سایر منابع:
سایر خبرها
روایت دلتنگی دختر شهید روحی برایم سخت بود/همه دنیا را با غروب شلمچه عوض نمی کنم
از سازمان بسیج آمدند این اجرا را ضبط کردند و خدمت سردار سلیمانی رئیس سازمان اردویی بسیج بردند و ایشان بعد از حضور در اردوگاه چون فیلم مستند بنده رو مشاهده کرده بودند از ما خواستند که در نمایش مردان آسمانی ایفای نقش کنیم و اینگونه شد که کار روایت گیری ما آغاز شد و درنمایش مردان آسمانی کرمانشاه،لرستان و ایلام نقش آفرینی کردم. از اولین روایت گری تان می گویید؟ اولین بار در شلمچه ...
به مهراب گفتند عین همین را بساز، شد دورهمی
و این سن شناختنش سخت است. جدی؟ مصمم؟ خو نسرد؟ بی خیال؟ فانتزی و طنز؟ تا انتهای این گپ و گفت باید به این جواب ها برسیم. من تا نوجوانی هم گوشه گیر بودم و کسانی که با من تا دوم دبیرستان بودند، این تصویر گوشه گیری در ذهنشان وجود دارد. ولی از دوم دبیرستان به بعد و دوران دانشگاه همه من را به عنوان یک فرد شرور و شلوغ می شناسند. چون دوست نداشتم آدم آرامی باشم، دوم دبیرستان تصمیم گرفتم مدرسه ام ...
خانم بازیگر کیک بوکسینگ تمرین می کند!
که به یاد دارم. عمو نوروز بهتره یا حاجی فیروز؟ عمو نوروز، چون نوید دهنده سال نو است. اولین جایی که بعد ازسال تحویل می روید کجاست؟ برای فاتحه خوانی کنار مزار پدرم. تعطیلات عید را کجا هستید؟ ایران کنار خانواده ام. طعم زندگی را به کدام میوه تشبیه می کنید؟ توت فرنگی. سال خروس را چطور می بینید؟ ...
بازیگری که به جای گل زدن، پاس می دهد! +عکس
گفتید آن موقع کم سن و سال تر بودم. اما وقتی سری اول این کار به من پیشنهاد شد، اول خیلی راغب نبودم. چند وقت بعدش به همراه دوستانم برای سرزدن و عیادت از معلولان به یکی از مراکز رفته بودیم که یکی از بچه های آن مرکز، شعر یک سریال کودک که من در آن بازی کرده بودم و سال 77 پخش می شد را خواند. من در آن سریال که اسمش سلام کوچولو بود، با آقای ارژنگ امیرفضلی بازی می کردم و خدابیامرز آقای رضا ژیان هم ...
غفلت نکنیم - تنها صندوق زنده ایران هستیم
، بیماری، بی کاری و... اقشار مولد جامعه را به نقش آفرینی جدی در تحقق اقتصاد مقاوم، درون زا و برون نگر ترغیب کند. سازمان تأمین اجتماعی در زمینه سیاست گذاری ها و برنامه های اقتصادی با یک سری ریسک های ماهیتی روبه روست، به ویژه در چند سال گذشته با مشکلات و چالش های زیادی روبه رو بوده که فکر می کنم شما میراث دار خیلی از آنها هستید و درحال حاضر هم بعضی از اینها هنوز چالش زا هستند؛ به طور مثال طرح تحول ...
استاد کهنمویی واقعا استاد دانشگاه است/ خوشحالم که مرا نمی شناسند
انتقادی دارد تو بیا و یک چیزی بگو. بعد که ضبط شروع شد هرچه گفت کسی حرفی ندارد؟ کسی انتقادی ندارد؟ چند بار این سوال را تکرار کرد ولی من مانده بودم و به خودم می گفتم این کار را انجام بدهم یا ندهم (با خنده). تمام که شد رامبد گفت تو چرا هیچ چیزی نگفتی؟ گفتم نمی دانم چه تصمیمی می خواهم بگیرم. آن موقع منصرف شده بودم. اما سری دوم که پخش شد دوستانم گفتند که در خندوانه کمدین ها استنداپ اجرا می کنند. من خیلی ...
عاشق طبقات منفی دو هستم
بودند و از طرف دیگر من هم مایل بودم که تحصیلات را در حوزه ادامه دهم و به همین خاطر و در حالی که شغلی هم نداشتم و صرفاً برای تحصیل و پژوهش، تصمیمم را گرفتم و آمدیم قم. * شما 18 سال است که ازدواج کرده اید و سه فرزند هم دارید. آنها را هم اهل کتاب بار آورده اید؟ دو فرزند اول من دوقلو بودند که 25 اسفند 1386 به دنیا آمدند. با فاصله ای 5 ساله، فرزند بعدی مان که باز هم پسر بود، در 8 ...
حکایت علی پرورش ؛ روزی که چشم عقاب اطلاعات صابرین گریست+عکس
گردنبند طبی استفاده می کرد و هر وقت که دکتر می گفت: جراحی کن، می گفت: این ترکش یادگار جنگ است، نمیخواهم در بیاورم. من و علی با یکدیگر همسایه بودیم، از همان کودکی مان، با هم بزرگ شدیم و همچنین پدرهایمان با هم فامیل بودند و از یک طایفه بودیم. من کلاس سوم دبیرستان بودم. اسفند ماه سال 71 که خانواده علی به خواستگاری من آمدند. پدر و مادرعلی به منزل ما آمدند و پدرش به پدرم و پدرم به مادرم و مادرم ...
مهدی طارمی: 'ترامپ' ، چی می زنی؟!
ذهنم رژه می رود. * بدترین عید نوروز؟ عید که بد نمی شود اما بهترین نوروزها هم به همان دوران برمی گشت. مدرسه تعطیل می شد و خیلی کیف داشت. کلی بازی می کردیم، عیدی می گرفتیم، شیرینی و آجیل می خوردیم و فک و فامیل را می دیدیم و... شب سیزده به در فقط خیلی ضد حال بود. بعد از چند روز تعطیلی باید به مدرسه می رفتیم و دوباره صبح زود بیدار می شدیم و... * چه دعایی در لحظه سال ...
کوشش های پیامبر برای اداره و مدیریت حوادث بعد از وفات شان
. اصلا ماها بچه های ایشان هستیم. به سن هم کاری ندارد ها. ماها بچه های ایشان هستیم. پس ناگزیر ایشان مثل بهترین پدر، مثل بهترین پدر دلسوز ماست. اما درست شدن و خوب شدن ما موکول به این است که خودمان دلسوز خودمان باشیم. بحث مان سر این است که من می خواهم خوب باشم یا نباشم. من اگر دلسوز خودم هستم، دلسوز چه هستم؟ برای خوبی خودم هستم. یعنی مثلا من حسودی ام می شود. خب حسودی بد است. من دلم برای خودم ...
قصه برای بچه ها، داستان جذاب پینوکیو
این دو رفیق نااهل گوش نکن! ناگهان گربه جستی زد و توکا را یک لقمه کرد. پینوکیو گفت: حیوونی توکا. چرا این کار را کردی؟ گربه گفت: این کار را کردم تا دیگر فضولی نکند. روباه گفت: دوست داری سکه هایت چند برابر بشود؟ بشود هزار یا حتی دوهزار تا؟ پینوکیو گفت: چطوری؟ روباه گفت: خیلی راحت. با ما بیا به سرزمین معجزه زار! پینو کیو گفت: نه می خواهم بروم خانه. تا حالا بچة بد و سربه هوایی بودم و بلاهای خیلی ...
لباس شهادت برازنده قامت پسرم بود/ در سلام کردن به کوچک و بزرگ سبقت می گرفت
خدا رفت. مادر شهید شیری با نگاهی به لباس های پاسداری شهید که بر دیوار اتاقش آویخته شده است، می گوید: هشت سال بود که به استخدام سپاه پاسداران درآمده بود اما طی این سال ها یکبار هم پسرم را در لباس نظامی ندیده بودم اما مدتی قبل از سفرش به سوریه در کوچه مان ذکریا را نزدیک درب منزل در لباس چریکی دیدم، ذوق زده شده بود نزدیکش رفتم و صدایش کردم ذکریا تویی؟! برگشت نگاه مهربانانه ای با لبخند ...
واکنش صابر خراسانی درباره شباهتش به آقاسی
فضای مذهبی را نمی شناختم از این فضا کاملاً دور بودم. یعنی شما آدم مذهبی ای نبودید؟ فضای مذهبی منظور هیئتی است ما اصلاً خانواده هیئتی نبودیم یعنی من چیزی که یادم است این است که پدرم ما را می برد دوره قرآن و فقط محرم ها یک هیئتی می رفتیم در زمان های دیگر درگیر هیئت نبودیم. خب در مورد مرحوم آقاسی می گفتید یک زمانی یادم می آید از من می پرسیدند شما شاگرد آقاسی ...
“حسن روحانی” را نمی شناسم / هر کلاش و کلاهبردار مالی دمش به یک جایی و مسئولی وصل است / شهید کاوه را از ...
سقوط کردی؟! چند وقته بیسکوئیت مادر نخوردی؟! *چهار روزی است که نخوردم! (با خنده) چون بچه کوچک داری، بیسکوئیت مادر هم می خوری! سرلاک، چند وقت نخوردی؟ *چهار روزی هست که نخوردم. یک دفعه بگو همه غذاهای دختر کوچولویت را تو می خوری... . زمانی می بینی که خوراکت سرلاک بوده، الان سرلاک را برای بچه ات می گیری چون زمان سرلاک خوردن تو گذشته است. سینما به ...
گفت و گوی اختصاصی با دکتر محمدعلی نجفی، استاندار گیلان:رییس جمهور اندیشه بزرگی برای بندر کاسپین دارد/ از ...
انتقادات را پذیرفت، این که آمار ارائه شده را وحی منزل نمی دانست، این که وعده های نشدنی نداد، دلگرم مان کرد که برخلاف چند استاندار قبلی خیال ندارد با آمار مبهوت کننده و غیرواقعی، خود را سوپرمن نشان دهد. استانداری که ما دیدیم آدمی واقع بین بود و البته باتجربه، همان طور که کارنامه سه سال و نیمه اش تایید می کند. مصاحبه با دکتر نجفی را در ادامه می خوانید. آقای دکتر نجفی، در نیم سال پایانی کار ...
ظرافت شعار احمدی نژاد و ترامپ به هم شباهت داشت/اگر هیتلر و شمر هم در لیست امید بودند برخی رأی می دادند
معلم دانشگاه بودم و تجربیات متنوع محیط های انقلابی و غیر انقلابی داخل و خارج ترکیبی از رفتار درون گرایی و برون گرایی داشتم یعنی بیشتر مسائل علمی، منطقی، اخلاقی و عقلی برای ما مهم بود. خاطرم هست رئیس فراکسیون اقلیت مجلس سال دوم دوره هفتم با مزاح و البته در باطن جدی، به من گفت "شماها خیلی انحصارطلب هستید چون اکثریت مجلس هفتم را در اختیار دارید و ما که اقلیتیم باید اپوزیسیون باشیم اما شما ...
شوهرم به خواستگاری یک دختر رفته بود/ از اردشیر خواستم بهرام را ادب کند که ...
.... مرتب اوضاع اقتصادی و معیشتی را می سنجید. من دلم می خواست مادر شوم و او متنفر از پدر شدن بود. بچه اول مان در هفت ماهگی سقط شد و او را از دست دادیم. دومین فرزند دخترمان مریم بود که حالا پانزده سال دارد و سومین فرزندمان سیما ده ساله است. ولی گفتی که همسرت موافق نبود؟ بعد از به دنیا آمدن مریم، زندگی مان برخلاف انتظارم شیرین شد. بهرام او را دوست داشت. ولی وقتی فهمید دوباره بعد از پنج ...
عزیزی:عاشق مادرم بودم و اسمش را روی فرزندم گذاشتم/به کارمند سفارت آمریکا گفتم من بدل جکی چان هستم
در دل داشتم.به خصوص وقتی قرار دادهای خوب بستم و هر سال شرایط مالی ام بهتر شد.ناراحت بودم که کاش الان که پولدار هستم مادرم بود تا بهترین ها را برایش بخرم در فقر مطلق با زحمت فراوان مرا پرورش داد.قسمتش نبود بماند و حاصل دسترنجش را ببیند.الان که سه تا بچه دارم باز یاد مادرم و سختی هایش می افتم.( آه می کشد ).بحث را عوض کنید چون دارم اذیت می شوم. اسم دختر اول شما فاطمه است و دختر دومتان ...
مشاغلی که نوروز پیک کاری آن هاست
اند و نیازمند مراقبت، اما من مشغول درمان و معاینه بیماران دیگر بوده ام و یا مشخصا در مورد زلزله ای که چند سال پیش در نیشابور رخ داد که من در درمانگاه شیفت شب مشغول بودم و همسرم باردار بود اما نتوانستم در آن ساعت پراسترس و اضطراب در کنارش باشم. منصوره نجفی نیز پرستار است، او در گفت وگو با خبرنگار ایسنا می گوید: زیاد اتفاق افتاده که سال تحویل در خانه نباشم، برای مثال سال تحویل 95 و 96 را ...
رحمتی بزرگترین حسرت اش را فاش کرد
...! امیدوارم در خلوت خودمان متوجه خوبی ها و بدی ها بشویم. * لیست دوستانت در روزهای پایانی سال 95 بیشتر از سال قبل در همین ایام شده یا کمتر؟ قطعاً بیشتر. * از عکس هایی که از شما خارج از محیط زمین چمن گرفته می شود، اکثراً مشغول صحبت کردن با موبایل هستی. می توانی بگویی در روز چند ساعت با موبایل صحبت می کنی؟ من کمی رفیق باز هستم (خنده) تیم ببرد 500، 600 نفر ...
حدادی: برای ازدواج همه گزینه ها روی میز است!
دوست دارم تنبیه کنم چون تنبیه نکنید بچه را لوس می شود. *با همان تسمه کولر؟ نه با تسمه کولر نه، با کابلی یا چیز دیگری. *بد آموزی ندارد؟ بدآموزی داشته باشد کسی نمی رود بگوید که من بچه ام را تنبیه می کنم. * الان که دارید می گویید؟ بچه ها که نمی دانند. * پدر و مادرها که می دانند؟ عیب ندارد بزنند، ولی کم بزنند. ...
یزدانی: دوست داشتم با جردن باروس کشتی بگیرم
مدال سقف یک ورزش است که من از نوجوانی شروع کردم و دوست داشتم که به این مدال خوش رنگ برسم. من در اردوها شرکت کردم در رده نوجوانان که بودم زیر نظر محمد طلایی تمرین می کردم. او چهار سال قبل از المپیک لندن به ما (کشتی گیران نوجوان) گفت که از بین شما، دو سه نفر باید بروند به المپیک. البته ما باور نمی کردیم. من کشتی را ادامه دادم و در رده جوانان باز هم آقای طلایی مربی ما بود و در رده بزرگسالان آقای رسول ...
گفتگوی عیدانه و متفاوت فارس با اولین دانش آموز المپیکی ایران امسال 2 طلای آسیایی و جهانی برای همدان ...
شدم و از همان سال 88 تا به الان در ادروهای ملی حضور دارم. فارس: قایقرانی چند رشته و چندین ماده دارد، شما در کدام تخصصی کار می کنید؟ رشته کایاک رشته تخصصی من است و در مواد 200 متر،500 متر و 1000 متر پارو می زنم. فارس: نقش خانواده در رشد و شکوفایی شما در این ورزش چگونه بود؟ پدر و مادرم مرا در این زمینه بسیار کمک کردند، روزهایی که تمرین داشتم من را به سد می ...
شهیدی که می گفت جاده سازی می کند!
.... گفتن یکسری از مسایل شاید به همین راحتی که گفته می شود نباشد اما من روز قبل از خبر شهادت محسن با چه شوقی منتظرش بود و باز گریه امانش را بریده است و ادامه می دهد، به شوق اینکه محسن فردا برمی گردد به آرایشگاه رفتم و ترجیح دادم که به نظافت خانه و بچه ها برسم تا دلتنگی 25 روزه از تنمان خارج شود اما من از همه چیز بی خبر بودم؛ صبح یکی از دوستانم برای کمک به منزلمان آمده بود و من مرتب از لحظه ورود ...
حرف های خواندنی ستاره اسبق؛ ولاسکو فرار کرد و عزیز شد
مصدومیت هایشان شروع می شود. *یعنی برخلاف تصور لژیونری به انها کمک می کند؟ اگر بچه ها لژیونر بودند روند هماهنگی خیلی بهتر می شد و عمر والیبال ما هم بیشتر. ولی روند آماده سازی ما اشتباه است. مثلا اضافه نشدن بازیکنان جوان به ترکیب بزرگسالان. یعنی ما تیمی داریم که خوب یا بد به خاطر نتیجه ، به آن دست نمی زنیم. چون اگر نتیجه نگیریم مدیریت زیر سئوال می رود. درحالی که مگر ما سال اول ...
ماجرای خواندنی عشق یک نوجوان 16 ساله
محمد بلوری در مطلبی با عنوان نامه های دو ریالی عاشقانه در روزنامه ایران نوشته است: نوجوانی شانزده ساله بودم که دو روز مانده به تحویل سال نو در کوچه مان عاشق ملیحه، دختر مرتضی خان باغبان شدم. آن روز از مدرسه برگشتم دیدم مادرم سرگرم چیدن سفره هفت سین است. تا پایم را به ایوان گذاشتم مادرم صدایم زد: پسرم برو به خانه مرتضی خان باغبان یک گلدان گل سنبل بگیر بیار پای سفره هفت سین بذاریم. بابات پولش را هم ...
شعار نه شرقی انقلاب، جلوتر از نه غربی است
پیدا کردند که کار را آسان می کرد؛ مثلا گورباچف در سال 1985 سرکار آمد. پوگنی پریماکف که ریاست یک موسسه روسی به نام انستیتو اقتصاد جهانی را برعهده داشت، چند بار به ایران آمد. پریماکف بسیار واقع گرا بود و به سیستم سیاسی شوروی به شدت فشار وارد می کرد تا با ایران بیشتر کار کنند. پریماکف عقیده داشت که ایران می تواند نقش مهمی را داشته باشد. تا پیش از سفر آقای ولایتی به مسکو در سال 1365، هم ...
داستان فرح و ویدا؛ یکی زن شاه و دیگری زنی ضد شاه
دو زن ایرانی، هر دو در سوگ فرزند و دور از زادگاه، یکی منتقد گذشته و آن یکی بر مواضع باقی مانده، دو زن ایرانی که میانه دهه 30 در دانشگاه معماری پاریس به هم رسیدند، دو دوست یکی فرزند سوم خاندانی اصیل و آن یکی تنها دختر مادری بیوه و خیاط. محمدرضا پهلوی سرنوشت این دو زن را از هم جدا کرد، یکی شد ضد شاه و آن یکی زن شاه. دو زن آواره ایرانی در پاریس یکی تاب دوری تنها فرزند را نداشت و آن یکی مانده بر میراث خاندانی دربه در. حالا مرگ برای همیشه راه ویدا حاجبی تبریزی را از فرح دیبا جدا کرد. ...
سی فیلمنامه این کارگردان رد شده است! / همان محدودیت های سینما درباره ترانه موسیقی نیز وجود دارد / بخشی ...
کم و کاستی هایی که سینماگران مان با آن روبه رو هستند، گمان می کنم که شناخت جوانان فعال در این عرصه از سینما و تکنیک های آن بیشتر شده است. از همین روی، معتقدم که هنرمندان ایرانی در همه رشته های هنری می توانند سرآمد شوند. این گفته ام برحسب احساسات نیست، چون به کشورهای بسیاری رفته ام، در برنامه های خارجی مختلفی هم برای شعرخوانی و حتی تدریس دعوت شده ام و بر اساس تجربه چنین نظری دارم. جالب است بگویم سال ...
ارتباط شوم و مخفیانه نوعروس با هم دانشگاهی اش
روز نو : خانواده اش از ترس آّبروی شان به خواستگاری رفتند. سور و ساط عروسی جور شد. لیلی و مجنون ازدواج کردند. اما پس از مدت کوتاهی ،عروس و داماد عاشق به ناکجاآباد زندگی خود رسیدند. عروس خانم به اتهام رابطه نامشروع با پسری جوان دستگیر شد. آتش خیانت، کانون زندگی آنها را سوزاند و خاکستر کرد. جالب این که هنوز از هم جدا نشده بودند او اسم دخترهای فامیل را ردیف کرده ...