سایر منابع:
سایر خبرها
بچه های ممد گره به بازار نشرآمدند
... وقتی پس از ساعت ها از آخرین دامنه شاخ سورمو سرازیر شدیم به مسیری رسیدیم که باید از رودخانه عبور می کردیم، از آن جا هم رد شدیم، حالا پشت سر عراقی ها بودیم تا جایی که از پشت شاخ تیمورجنان را تمام قد می دیدیم. سنگرهای دشمن را یکی یکی مرور کردم، از بس گلوله توپ و خمپاره سراغشان نیامده بود، انگار هتل درست کرده بودند بی سیم را روشن کردم و عیش شان را به هم زدم. گلوله های خمپاره و مینی ...
وقتی محسن رضایی سرلشکر جعفری را وسط بیابان رها می کند/ فرمانده کل سپاه: فکر کردم محسن رضایی شوخی می کند
محسن و از ایشان خواستم اجازه بدهد از جبهه بروم و مدتی در حوزه علمیه درس بخوانم تا کمی بُعد معنوی من قوی تر بشود. آقا محسن گفت: کجا بروی؟ حالا حالاها کار داریم. گفتم: ولی کار جبهه ما که تمام شده. فکر نمی کنم دیگر در اینجا کاری داشته باشیم. یک خط پدافندی هست که خود بچه های سوسنگرد از پس اداره آن برمی آیند. آقا محسن این بار با تعجب گفت: این حرف ها چیست که داری می زنی؟ فعلاً برو سوسنگرد. چند ...
تصاویر/ یادمان شهید چمران “دهلاویه”
گلوله خمپاره به شدت مجروح شد و هنگام انتقال به بیمارستان سوسنگرد به شهادت رسید. دشمن بعد از این عملیات با وجود در اختیار داشتن دهلاویه آن را تخلیه کرد و در غرب آن مستقر شد و به این ترتیب روستای دهلاویه از دشمن خالی شد در حالی که در تصرف خودی نیز قرار نداشت. این منطقه در 27/6/1360 و در عملیات "شهید آیت الله مدنی" آزاد شد و غرب دهلایه از آن هنگام تا عملیات طریق القدس خط مقدم ...
سرلشکر سلیمانی: 1:30 دقیقه بامداد با نقشه ای آمدند تا تنگه را ببندیم
ارتفاعات دیده نمی شد، ولی هواپیماهای عراقی با ارتفاع بسیار کم، خط ما و خط های دیگر جبهه را کنترل کردند و رفتند. ما دوباره بچه ها را با همان تجهیزات به سوی عراقی ها حرکت دادیم. نیروی سمت راست ما به میدان مین برخورده بود و همراه خود تخریب چی نداشتند. یکی از دلایل که باید دشمن را دور می زدیم، همین بود. ما سه تا تخریب چی داشتیم که برای هر میدان مین یک نفر را فرستادیم. گروهان حمید ...
بنی صدر به ارتش دستور داد تا به سپاه کمتر گلوله بدهد
ها به عقب انتقال دادیم. به این ترتیب عراقی ها با کمترین مقاومت میدان را خالی کردند و ما دوباره وارد سوسنگرد شدیم. لحظه های اول ورودم به شهر را تا زنده ام از یاد نمی برم. باورم نمی شد دوباره بتوانم بچه هایی را که داخل شهر در محاصره بودند زنده ببینم. اما این واقعیتی بود که با همه وجودم آن را حس می کردم. یک یک بچه ها را در آغوش می گرفتم و از شوق، بی اختیار گریه می کردم. بچه ها، داخل ...
روایت سرلشکر سلیمانی از وقتی که امام خمینی(ره) اسلحه را از سرباز بیت گرفت
چنان بر دشمن مکار بکوبیم که مجال تکان خوردن نداشته باشد. و ان شاءالله با خون مان، پیام کربلا را به همة چشم انتظارمان و عزیزان مان در پشت جبهه، از آن پیرزنی که تمام دارایی اش را در کیسة پلاستیکی می کند و برای ما می فرستد، با خون مان هدیه ای چون دشت باز سوسنگرد را برای شان خواهیم فرستاد. این قدر عملیات های کربلا را ادامه می دهیم تا به کربلای حسینی برسیم. ان شاءالله قلب امام زمان عجل الله ...
روایت سرلشکر جعفری از توهم بنی صدر
طریق تریلی های کمرشکن به سمت هویزه و کرخه بودیم. روز 16 دی ماه خبر رسید آن عملیات بزرگ از روز گذشته انجام گرفته و به دلیل اینکه محور عملیات بین حمیدیه و سوسنگرد و در فاصله چهل کیلومتری خط ما قرار داشت متوجه شروع حمله نشده بودیم. در حقیقت، محل اصلی درگیری عملیات نصر در جنوب رودخانه کرخه نور بود. بچه های سپاه سوسنگرد، هرچند در عملیات حضور نداشتند، به محض شنیدن خبر شروع حمله، دست به دعا شدند ...
هفت سینی که سفره وداع شد
اینکه بعد از خدمت سربازی به عنوان بسیجی در لشکر 25 مازندران به جبهه رفتم، اضافه کرد: گاهی می شد که یک سنگر، بچه های بقیه سنگرها را دعوت می کرد تا همه در یک سنگر دور هم باشند و یا هرکس برای خودش در سنگر خودش مراسم می گرفت؛ یک نفر قرآن می آورد و همه بر آن بوسه می زدیم و دعای یا مقلب القلوب را با هم می خواندیم. این جانباز دوران دفاع مقدس درباره سفره عیدشان در جبهه بیشتر توضیح داد و گفت: اوایل ...
هشداری که سرلشکر جعفری داد و پاسخی که از سرلشکر سلیمانی شنید
القدس آن را از دشمن گرفته بود، توی خط مقدم مستقر شده است. موقعیت این نفربر طوری بود که از همه طرف به سمت آن تیر شلیک می شد. حسین خرازی با انتقال نفربر مرکز پیام تیپ به خط مقدم در حقیقت می خواست به نیروهایش روحیه بیشتری بدهد. تا بتوانند جلوی پاتک های دشمن ایستادگی کنند. چون اگر دشمن این محور موفق می شد، هم دستاوردهای شب اول عملیات از دست می رفت و تداوم عملیات با مشکلات اساسی رو به رو می شد. برای ...
شهیدی که عاشقانه به سوی پروردگار خویش پرواز کرد
مدتی بعد مسئولیت سپاه شوش به عهده ایشان گذاشته شد. در این مسئولیت ایشان علاوه بر طراحی عملیات و نبردهای موفق علیه دشمن، که در قالب گروه های رزمی کوچک به اجرا در می آمد، به برادر دقایقی نیز در تشکیل آموزشگاه فرماندهی دسته، گروهان و گردان کمک می کرد. به تدریج که سیاست جنگی نیروهای خودی از حالت تدافعی به تهاجمی تغییر یافت، به همین نسبت نیز نقش ایشان در صحنه های نبرد جدی تر از هر زمان شد و در ...