سایر خبرها
ادبیات و رهایی اخلاقی
ژورنالیسم می زند در همین است. * اتفاقا می خواستم بپرسم فرایند نوشته شدن این رمان ها، از جمع آوری مواد خام مقدماتی تا نوشتن و بازنویسی، چه قدر طول کشید و چه قدر از شما وقت گرفت؟ همان طور که گفتم یک سری مطالعات عمومی از قبل داشتم که هیچ. اما از وقتی به صرافت نوشتن تالار آیینه افتادم تا وقتی که نوشتم و چاپ شد، شش سال طول کشید و من یک بار که شمردم دیدم برای درک آن دوره صدهزار صفحه ...
خاطرات ناگفته احمد هاشمی رفسنجانی از آیت الله
، به او گفتم سنگ کلیه دارم و تصمیم گرفتیم که به آمریکا بروم؛ ساعت 8 شب تصمیم گرفتم به آمریکا سفر کنم و ساعت 10 شب به لس آنجلس رسیدم و تحت عمل جراحی قرار گرفتم، در آمریکا دیدم که انجمن اسلامی در هر ایالتی وجود دارد و همگی برای سقوط رژیم شاه تلاش می کنند. همه اینها مسایلی بود که در بحبوحه انقلاب پیش آمد، شب اولی که از آمریکا برگشتم و به تهران رسیدم، خبر دار شدم که در رفسنجان راهپیمایی شده ...
حکایت جوانمردان جوانرود
ها نشان دادند که در هر شرایطی در قبال شهر خود مسئولیت پذیرند؛ چه برنده، چه بازنده! او ادامه داد: علاقه زیادی که به بحث شهرسازی و معماری داشتم باعث شد تا این رشته ر ا در مقطع کارشناسی ارشد ادامه بدهم و برای دومین بار کاندیدای شورای شهر جوانرود شوم. تلاش داشتم در صورت انتخاب نشاط فرهنگی و هنری را در شهر جوانرود ایجاد کنم.وقتی بعد از پایان ساعت رأی گیری متوجه شدم در میان 7 عضو انتخاب شده ...
افعی های سیاه آبی ایتالیا ،اینترمیلان
ام اس داد و گفت پسرم تبریک می گویم و برایت خشوحالم. ولی چون جشن قهرمانی خیلی طول کشید و ما تا صبح بیدار بودیم و با خودم گفتم فردا صبح با مادرم تماس می گیرم، وقتی صبح زنگ زدم، دیگر او را نیافتم و از دنیا رفته بود. اسطوره های اینتر اسطوره ای که از جان برای اینتر مایه گذاشت و به پاس وفاداری و 19 سال حضور در باشگاه اینتر به عنوان نایب رییس باشگاه مشغول به فعالیت است و پیراهن ...
بخشی از خاطرات سید مسعود شجاعی طباطبایی در دوران دفاع مقدس
اتمام است. همچنین از دهانم ناگهان بیرون آمد و گفتم: من دنبال سوژه و اتفاق خاص هستم. او در جواب گفت: حتماً باید شهید شوم تا از من عکس بگیری؟ من بسیار شرمنده شدم، به سمتش رفتم و بوسیدمش. چفیه اش را بالای سرش بست و مدال غنیمتی عراقی را به سینه اش زد. از او عکس گرفتم. چند قدم که از او فاصله گرفتم، خمپاره ای کنارش خورد و به شهادت رسید. این عکس [دیگر] تصویر نوجوان 12، 13 ساله ای است که با اصرار ...
قتل با ضربات مرگبار چاقو
پذیرایی خانه روی زمین افتاده بود. افسر کلانتری با مشاهده سروان به سمت او آمد و در گزارش خود گفت: ساعت 11 و 40 دقیقه شب، این جنایت به کلانتری گزارش شد و برای بررسی موضوع راهی اینجا شدم. مقتول زنی31 ساله به نام الهام است که با ضربه های چاقو به قتل رسیده بود. الهام و همسرش یک هفته قبل به این خانه نقل مکان کرده بودند. این ساختمان نوساز است و فقط چهار واحد آن به فروش رفته است. شوهر مقتول به ...
محجوب: جودو دیگر برای من تمام شد/ به MMA رفتم تا جوانی ام بیشتر از این حرام نشود
است جودو را رها کنم. به همین خاطر تصمیم گرفتم به MMA بیایم، چرا که می خواستم بزرگتر از این ها شوم. هر چند داغ مدال المپیک بر روی دلم ماند، اما مطمئن باشید که در MMA آن را جبران خواهم کرد و پرچم ایران را بارها به اهتزاز درمی آورم.” *یک پرس غذا می دادند که معلوم نبود چه بود! “من با جودو بزرگ شدم و 10 – 11 سال در این رشته سختی و زجر کشیدم، اما نه تنها شرایط من ، بلکه شرایط دیگر ...
قاتل ستایش به یک قدمی چوبه دار رسید!
قاتل ستایش، دختر شش ساله افغان با شکایت اولیای دم، بار دیگر در دادگاه کیفری استان تهران محاکمه شد. دیوان عالی کشور هم به این بخش از حکم، نقص گرفته بود. پدر و مادر مقتول درخواست پرداخت ارش البکاره و مهرالمثل کرده اند که مبلغ آن تحت شرایطی به اندازه دیه کامل یک زن است. متهم، پسری 17 ساله است که پیش از این به اعدام محکوم و دو بار نیز در بیمارستان روانی بستری شده است. امیرحسین ...
بازگشت های باورنکردنی به آغوش خانواده
داستان خود را برای موسانو که در ابتدا نمی دانست کیست تعریف کرد، در این زمان او بهت زده به کیم نگاه کرد و با چشمان گریان گفت: فکر کنم من پدرت هستم. موسانو عکس هایی از کودکی کیم داشت که برای یادگاری با خود برداشته بود و به او نشان داد و در آن زمان بود که واقعیت ماجرا مشخص شد. پدر کیم یک بار در سال 2014 دچار حمله قلبی شده بود اما به خاطر نداشتن پول از ادامه درمان انصراف داده بود اما حالا ...
بیانات در دیدار جمعی از دانشجویان
...، قوی و صحیح بود؛ این را انسان لذّت میبرد. این جلسه سالها است ادامه دارد -من نمیدانم چند سال است؛ خیلی وقت است؛ ما هر سال با دانشجویان جلسه داریم؛ شاید بیست سال، بیشتر یا کمتر، حالا درست یادم نیست- من به طور واضح احساس میکنم که سطح فکر مجموعه های دانشجویی رشد کرده و بالا رفته؛ این همان چیزی است که ما انتظارش را داریم، این همان چیزی است که ما به آن احتیاج داریم. خب البتّه جوان هستند و انتظاراتی ...
نامه خداحافظی په په به هواداران رئال
می کردم. حالا و بعد از 10 سال قرار است دیگر پیراهن رئال مادرید را نپوشم. امروز علاقمندم از همه کسانی که مرا حمایت کردند تا این قضه زیبا را کنار هم سپری کنیم تشکر می کنم. باید از هم شما که همراه من بودید تشکر کنم و می دانم که هرکجا بروم کنار من خواهید بود. همچنین باید با مادرید، شهری که دختران من در آن متولد و بزرگ شدند خداحافظی کنم. من از دستاوردهایی که در این سالها حاصل شد ...
مرد خشمگین و رقیب عشقی به طناب دار نزدیک شدند
به گزارش جام نیوز، اولین متهمی که حکم قصاص او در شعبه 29 دیوان عالی کشور مورد تأیید قرار گرفت، مردی 29 ساله به نام مراد است. او هشتم شهریورماه سال 91، به اتهام قتل همسرش لیلا در شهرستان پاکدشت بازداشت شد. در تحقیقات مادر مقتول به مأموران گفت: دخترم همیشه با شوهرش درگیر بود و بارها آثار کبودی را روی صورت و بدنش دیده بودم که از شوهرش کتک خورده بود. او گاهی از خانه فرار می کرد و گرسنگی می کشید، به ...
برای رفتن به سوریه خیلی ذوق و شوق داشت. به او می گفتم: یک کاری کن من را هم ببری. می گفت: اولا که نمی ...
بیشتر از عقدمان نگذشته بود که یک روز سید گفت: من می خواهم به سوریه برای جهاد بروم؛ مانده بودم چه جوابی بدهم. شوکه شدم. گفتم: من برای آینده مان خیلی برنامه ریزی کردم. نمیشود که نروی؟ گفت: چشم؛ من نمی روم؛ اما خودت جواب حضرت زهرا(س) را در آن دنیا بده. وقتی سید این حرف را زد، من سکوت کردم و به رفتنش رضایت دادم. در دوران عقد مدام پیگیر رفتن بود؛ حتی شب عروسی منتظر خبر برای اعزام بود. گاهی ...
روایت 5 ساعت پر دلهره در بهارستان
....تلفن را برداشت گفتم:" آقای مطلبی چه خبر شده؟ این اخباری که میگن درسته؟ "، با اضطراب گفت: "بله متأسفانه اوضاع خیلی خرابه"، گفتم: "شما الان کجا هستید؟ "گفت: "ما جلو ساختمان مجلس درکنار بیمارستان معیری ایستادیم ولی نیروهای امنیتی اجازه ورود به ساختمان مجلس را نمیدن"، گفتم: "مگه درگیری ادامه داره؟ مگه چند نفر هستن؟ "گفت: "خبر دقیق ندارم ولی احتمالا چهار، پنج نفری هستند" درهمین حین به ...
بیش از 700 صدای مختلف ساخته ام
تعویق افتاد اما هر بار نشد. دفعه آخر وقتی کار به نتیجه نرسید، من حدس زدم که ساخت سریال منتفی است و حتما سراغ پروژه های دیگر خواهند رفت. بنابراین ترجیح دادم آلبومم را بعد از سال ها به سرانجام برسانم. خودم را می بخشم اهمیتی ندارد چند ساله هستم، مهم این است که زندگی فعلا جریان دارد. زندگی یعنی همین لحظه و باید بتوانیم در این لحظه ها هر کار مفیدی که می توانیم انجام بدهیم و اگر هم ...
گوئی بعد از تولد دخترم دوباره متولد شدم!
...، اظهار ناراحتی کرده و خاطره خوشایندی از این رفتارها ندارد چون می گوید خیلی برای طراحی شخصیت عروسک هایم زحمت کشیده ام. تمام طرح های او اصل است،وی می گوید: من چند بار آزمون و خطا کردم تا به طرح دلخواه و منحصربه فرد خود برسم، حتی من بارها طرح زدم و چون مشابه آنها را قبلاً دیده بودم کنار گذاشتم به هیچ وجه دلم نمی خواهد کارهایم کپی باشد، من معتقدم یک فرد با دیدن طرح های دیگران می تواند ...
پسر 16 ساله برای سفر به ترکیه آدم کشت
از حادثه می خواستم به ترکیه سفر کنم اما خانواده ام حاضر به پرداخت هزینه سفرم نبودند. با آنها درگیر شدم و از خانه بیرون زدم. حوالی تهرانپارس می چرخیدم که با مقتول آشنا شدم. او در یک ساختمان نیمه کاره کارگری می کرد. وقتی با هم دوست شدیم گفت مقداری طلا دارد و آنها را پیش خود نگه می دارد. همانجا وسوسه شدم طلاهایش را بدزدم و با پولش به ترکیه سفر کنم. روز حادثه همراه دوستم به اتاق مقتول رفتیم. اول دوستم با چکش به سر مقتول زد و بعد من با چاقو چند ضربه به او زدم که باعث قتلش شد. او در آخرین دفاع نیز درخواست بخشش کرد تا قضات با اعلام پایان جلسه برای صدور حکم وارد شور شوند. ...
راز و رمز گریه های ساناز 15 ساله در دادگاه خانواده
کنند و به اختلافات دامن نزنند. در آن سال ها پدر ساناز مسئول خرید چند رستوران درمنطقه فرحزاد بود و با وانتی که داشت برای مشتریانش خرید می کرد. تا اینکه تصادف کرد و دو سال خانه نشین شد.از آنجا که او بیمه نداشت، بدهی زیادی روی دستش ماند. در این مدت نیز اختلافات زن و شوهر مثل یک زخم کهنه دهان باز کرده بود. ازسوی دیگر، ساناز تمام تلاش اش را به کار بسته بود تا شاگرد زرنگی باشد و بهانه ای برای دعوا به دست ...
روایت شاهدان حادثه تروریستی تهران
آورده بودند این بیمارستان که همین چند دقیقه قبل مرخص شد. ما صدایش می کردیم اوس حسن . او صدای شلیک هفت هشت گلوله به گوشش خورده بود: یکی از تروریست ها زن بود، یکی دیگر خودش را منفجر کرد، می گویند کنترل دست همان زن بود. او می گوید، یکی دیگر از مصدومان از کارگران سرویس بهداشتی بود، یکی هم حسین جعفری که سرپایی درمان شد، آن یکی هم مهدی قدرتی بود که نگهبان ورودی اصلی حرم است. همراهان ...
آگاهانه به سمت مرگ می رفتیم
.... بعد به آن ها گفته شد تا همه نوع ابزار، به ویژه چاقو و تبرها را بیاورند. به آن ها گفته شد این مردان باید جلوتر از گروه بروند تا استراحتگاهی برای دیگران درست کنند. مردها خیلی زود ابزار به دست در صف دیگری به خط شدند. برادرم ساری را دیدم که پس از خداحافظی با همسر باردارش با اکراه به آن ها پیوست. به او گفتم به خوبی از اووم، زن برادرم، مراقبت خواهم کرد. قدری بعد گروه در تاریکی آسمان ناپدید شد ...
بازداشت عامل حادثه ایستگاه طرشت
من از بیمارستان بیرون بروم و بعد حالم بد شود، چه کسی جوابگو خواهد بود، من این قدر در این بیمارستان می مانم تا سردردم برطرف شود. تخت کناری مجتبی هم یکی دیگر از مصدومان مترو بستری است. او هم روایتی مشابه مجتبی از حادثه دارد: من کنار آخرین صندلی قبل از واگن ویژه خانم ها ایستاده بودم که این اتفاق افتاد. ضربه خیلی محکمی بود، مثل توپ به سمت جلو پرتاب شدم، وقتی به خودم آمدم چند تا مامور آتش ...
قاتل ستایش محاکمه شد
سلامت نیوز : پسری که در جریان یکی از هولناک ترین جنایت های سال گذشته، دختر شش ساله افغانی تبار را ربوده و پس از آزار شیطانی، او را کشته و جسدش را با اسید از بین برده بود صبح دیروز از کانون اصلاح و تربیت به شعبه هفتم دادگاه کیفری منتقل و به اتهام زنای به عنف، به صورت غیرعلنی و پشت درهای بسته محاکمه شد. این درحالی است که او پیش از این به قصاص و اعدام محکوم شده است. به گزارش سلامت نیوز به ...
هیچ گزارشی بی طرف نیست
وقتی 17 ساله بودم خانه را ترک کردم، وسط جاده ها سوار ماشین های غریبه شدم و سراسر کشور را گشتم و به گذشته ام پشت پا زدم. من از سیاست لیبرالی خوشم نمی آید، تقریبا به همان اندازه که از میهمانی های احمقانه پر از آدم شنگول و ملنگ خوشم نمی آید. اما وقتی که پنج سال پیش یک روزنامه نگار تمام وقت شدم، درباره اینکه دوستانم در زندان هستند یا توی کارهای خلاف اند صحبت نکردم؛ گاهی درباره مدرکم از ...
دختری که پدرش را کشت از قصاص گریخت
که کردم پشیمانم. از قضات می خواهم اگر حکم شان قصاص است، هر چه زودتر آن را صادر کنند و اگر غیر از این فکر می کنند، نگذارند در کانون اصلاح وتربیت بلاتکلیف بمانم. من اگر آزاد شوم مثل بچه های دیگر زندگی می کنم. هرچند برادرانم مرا نمی پذیرند و مجبورم به بهزیستی بروم. سرانجام قضات شعبه دوم به ریاست قاضی زالی وبا حضور قاضی ابراهیم اسلامی –مستشار دادگاه - صبح دیروز پس از بررسی پرونده پزشکی زهرا وتعیین رشد کمال عقلی وی، دریافتند که زهرا در زمان وقوع قتل به رشد کامل عقلی نرسیده بود. به همین خاطر دخترک را به پرداخت دیه و سه سال حبس ازجنبه عمومی جرم محکوم کردند. ...
این 3 مرد را می شناسید؟ + تصویر
مقابلم توقف کرد و تنها سرنشین آن که یک قطعه اسکناس هزار تومانی در دست داشت وانمود می کرد قصد پیاده شدن دارد. من هم با تلگرام Telegram تلفنم مشغول بودم که در یک لحظه راننده به سرنشین عقب اشاره کرد و او دهان و گلویم را مانند خرچنگ فشرد و زیر صندلی برد. فریاد زدم و با او درگیر شدم در همین هنگام بود که با دست دیگرم در خودرو را باز و خودم را به بیرون پرت کردم ولی گوشی تلفنم داخل خودرو آن ها افتاد ...
مسیح محقق: موسیقی راک از نظر فرهنگی هیچ ارتباطی به ایران و ایرانی ندارد
...> * شما کار موسیقی را از ابتدا با گیتار شروع کردید؟ بله. 12 ساله بودم که یک گیتار در خانه ما جا ماند و من هم با همان بزرگ شدم. دو سال بعد با دو برادرم گروهی تشکیل دادیم به نام مامیز و من از 14 سالگی به مدت ده سال با این گروه روی صحنه رفتم. خلاصه برادرانم برای ادامه تحصیل از ایران رفتند و این گروه از هم پاشید. بعد از آن جذب گروه اسکورپیو شدم و به جای بهرام سعیدی که به ایتالیا رفته بود ...
کتاب هایی که نباید خواند!
جنگل مترجم است، نه جنگل موراکامی! آهستگی/ میلان کوندرا موضوع عاشقانه شد! تقریبا کتابی نیست از نویسنده بزرگ چک در ایران ترجمه نشده باشد. اغلب ترجمه های آن هم ترجمه های مقبولی است و مخاطبان فراوان هم داشته. به خصوص که نام او همواره در سال های مختلف به عنوان یکی از بخت های جایزه نوبل مطرح بوده. هر چند که برخی آثارش حذفیاتی داشته اند و چاپ شده اند اما مترجمان همگی بر این ...
این دو دختر تهرانی با پای خود به باغ رفتند ولی ...
به گزارش گروه حوادث رکنا، 22فروردین 94 دختری جوان به نام نسترن با مراجعه به یکی از کلانتری های پایتخت از حبس غیرقانونی و دو برادر شکایت کرد و گفت: ساعتی قبل همراه یکی از دوستانم به نام سارا سوار خودرو شدیم و برای تفریح به اطراف تهران رفتیم. در بین راه برای شستن دست هایم به باغ گلابی در همان نزدیکی رفتم، وقتی وارد باغ شدم، دو برادر به نام های ساسان و حمید با تهدید مرا در یک اتاق کردند و مورد آزار ...
اسیر خوی شیطانی کیوان شدم و حالا ...
ظنین نمی شد. من هم وقتی دیدم افشاگری حقایق زندگی ام با کیوان، آب در هاون کوبیدن است تصمیم گرفتم سکوت کنم و به زندگی ام ادامه دهم. مدتی به همین شکل گذشت و به هر ریسمانی برای خوشبختی چنگ زدم. فکر کردم شاید بچه او را سر عقل بیاورد و زندگی ام را بهتر کند. اما اشتباهم باعث شد حالا پسرم هم مثل من بدبخت شود. این زن که با دستمال مچاله شده، اشک هایش را پاک می کرد ادامه داد: یک هفته پیش پدر و ...
2 قاتل در یک قدمی چوبه دار
نشان می داد که مرد جوان در قتل همسرش دست دارد. در این شرایط پرونده با صدور کیفرخواست به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. در جلسه محاکمه مادر و خواهر مقتول با این ادعا که شوهرش او را به قتل رسانده برای وی تقاضای صدور حکم قصاص کردند. خواهر مقتول گفت: خواهرم و شوهرش مدام با یکدیگر درگیری داشتند. خواهرم حتی جای چند بریدگی روی بدنش را به من نشان داده و گفته بود که شوهرش او را ...