سایر منابع:
سایر خبرها
اینگونه نوشته است: راستی از جبهه ها برایت بگویم. اینجا تمام انسان ها یکرنگند. در اینجا نه خبری از دورویی ها است و نه انسان های هزار رنگ. آنها که می نشینند در خانه هایشان و به دور از هیاهو و توپ و تانک برای زندگی آینده شان فلسفه می بافند نمی دانند در اینجا چه می گذرد؟ راستی آدم ها چقدر با هم تفاوت دارند. یکی در اینجا روی شنزار می غلتد و جان می سپارد و آن دیگری در خانه اش نیش و کنایه بارش می کند. همسرم نمی دانی سربازان اسلام با چه انتظاری جان می سپارند. باید باشی و ببینی که این عاشقان الله بی هیچ ترسی دل به طوفان جنگ می سپارند و به عشق وطن همچون پروانه ای جان می سپارند. مشرق ...
... تا روید لاله از تربت پاک هر شهید ای انسان چون شهادت سر آغاز زندگی ست مرگ سرخ رمز آزادی و راز زندگی ست برخیزید برخیزید برخیزید ای شهیدان راه خدا ای کرده بهر احیای حق جان فدا کز قطره قطره خون پاک شما می روید تا ابد در وطن لاله ها برخیزید برخیزید در عالم مایه سرفرازی شهادت است پیش ما ...
دواتوبوس در محور راور -مشهد 22 مصدوم در برخورد اتوبوس با مانع کشته شدن چوپان اسلام آبادغربی به دست سارقان احشام دو کشته و دومجروح در سوانح رانندگی جنوب سیستان و بلوچستان -کلاهبرداری کلاهبردار میلیاردی در زاهدان به دام افتاد بازداشت 3 نفر در جریان مرگ کودک 5 ساله ساوه ای + فیلم -درگیری درگیری در خنداب جوان 28 ...
به گزارش ایسنا، شهید یعقوبعلی محمدی مردی از دیار شب شکنان سپیده باور بود که در برکه ای از خون شنا کرد و تن و جان را به آبشار زلال عشق شست وشو داد. سردار سواران ما و رزم آور شب گیری از خیل هزاران عاشق جبهه توحید، آنان که نصرت حق، قوت بازوی شان بود و روح خدا به علم دارشان و چنین بود که جبهه ها را به گالری وحشت برای دشمن بدل کردند و مرگ را به بازی گرفتند. این سردار دلیر دریادل، در سال ...
نیست و احتمالاً جامع، همان کاتب باشد نه شخص دیگر. در ترمیم نسخه، چند کلمه ای از گوشه صفحه از دست رفته که به جای آن سه نقطه در قلاّب گذاشتم. اطلاعات بیشتر مرهون پیدا شدن نسخه یا نسخه های دیگر از این نوشته است. هو عالی حضرت مخدوم معظم إلیه، در باب سفر حجاز نوشته: روزی که میِ وجود کاری آمد دنیا مستی و میگُساری آمد وآنگاه عقاب و دوزخ ...
کردن فشاندن اشگ و بر سر خاک کردن نگیرد دستت این آشفته کاری به کارت ناید این فریاد و زاری ندارم باک اگر دل گرددت خون نگیرد در من این نیرنگ و افسون هر آن کو عشق ورزد درد بیند سرشکی سرخ و روئی زرد بیند تو این مسکین بدین بی ننگ و نامی چه جنسی وز کدامانی کدامی تو ای مجنون که عاشق نام داری ...
ایران هستم که در سال 1365 عازم جبهه های نبرد علیه دشمن شدم و در 24 تیرماه 1367 در عملیات تک دشمن منطقه شرحانی به مدت 26 ماه به اسارت گرفته شدم. چگونه به اسارت دشمن درآمدید؟ عملیات پاتک دشمن بود و من نیز فرمانده دسته ادوات بودم. شب قبل از عملیات، دیدبان به من گزارش داد که صدای تانک های دشمن می آید. و ما نیز این اطلاعات را به رده های بالاتر منتقل می کردیم. ساعت پنج صبح روز بعد از ...
برخوردار است. تازه پاسدار شده بودم و به همراه دوست عزیز و بامعرفتم احمد کاکا اولین مأموریت جبهه در قالب سپاه پاسداران را تجربه می کردیم، البته قبل از آن چند بار به جبهه رفته بودیم و ناآشنا به مناطق جنگی نبودیم، به اهواز و از آن جا به مقر تیپ 37 نور در حمیدیه اعزام شدیم. پس از چند روز هر کدام از ما مسؤولیت یک دسته 22 نفره بسیجی را قبول کرده و عازم خطوط پدافندی کرخه نور شدیم ...
تهیه کننده اجرایی نام برده شده، پیش نویس ها را یکی پس از دیگری می خواند و نظراتش را می داد. جولی این پروژه را به نتفلیکس برد که در آنجا تد ساراندوس، مدیر ارشد خلاقیت، بی درنگ پای آن امضایش را گذاشت. ساراندوس اینطور به یاد می آورد: در اتاق، جولی تجربه ای دیداری از آنچه این فیلم می تواند باشد خلق کرد. این فیلم از بسیاری جهات درباره مرگ زیبایی است، درباره اینکه چطور خمرهای سرخ همه چیزهای زیبا را ...