سایر منابع:
سایر خبرها
به مرگ تهدید کردم تا حرف هایمان یکی باشد. سپس نوبت به سمیه رسید. او هم قتل را گردن سعید انداخت و گفت: شوهرم به مواد مخدر اعتیاد داشت. هر وقت دعوایمان می شد، دست کودک پنج ساله ام را می گرفتم و به خانه عمویم می رفتم اما آخرین بار این کار را نکردم. در باجه تلفن نزدیک خیابان قزوین، سعید را دیدم. گفتم با شوهرم اختلاف دارم و جای امن می خواهم. سعید مرا به خانه اش برد و با خواهر و مادرش آشنایم ...
شفافیت دارد. اگر امربه معروف نباشد بی عدالتی رشد می کند و معروف و منکر جای خود را عوض می کنند. نسبت شفافیت با عدالت این است که زمینه ساز عدالت، بازدارنده فساد و کنترل کننده مسئول است. در پاسخ به سوال اول به نقش مردم اشاره داشتید و اینکه جایگاه مردم در این مقوله کجاست. این تحقق مطالبه شفافیت و ارضای حس دانستن در جامعه چه تاثیری دارد؟شما به یک خاصیت دیگر شفافیت اشاره می کنید که درست هم هست ...
.... این دو موضوع، کلیت فقیر شدن را تشکیل می دهند. در این زمینه وارد مباحث محرومیت نسبی نمی شویم زیرا ممکن است سطحی از درآمد در اختیار افرادی وجود داشته باشد، اما چند سال بعد این افراد از سطح درآمدی خود ناراضی شوند و این نارضایتی به دلیل محرومیت نسبی اتفاق افتاده باشد؛ این دلایل را فعلا کنار می گذاریم. ما در این بخش تنها به بحث فقر می پردازیم. در بحث فقر با توسعه نیافتگی و انباشت و ...
. بررسی ها را خودم انجام دادم، چون موضوع کتاب، تقریبا موضوع روز است که طبعا با تغیر شرایط وارد مرحله دیگری می شد. مثلا صحنه ای که بار کامیون ها را عوض می کنند، در نسخه های قبلی، بار کامیون، چیز دیگری بود که در سال 96 دیگر اهمیت خود را از دست داده بود و آن را به موادمخدر تبدیل کردم. یا مثلا کاربرد لپ تاپ و موبایل، 15-14 سال پیش که این رمان را نوشتم، هنوز به این شکل نبود و اینها را خودم تغییر دادم ...
نیروهای کم در برابر نیروهای تا دندان مسلح اسرائیل محقق شد؛ جمهوری اسلامی ایران هم 8 سال در برابر دشمنان خود ایستاد و با یاری خدا در نهایت به پیروزی رسید. وی بر عزم و همت دشمنان در عرصه فضای مجازی تاکید کرد و گفت: فرزندان خود را از فضاهای گمراه کننده و هوس رانانه فاصله دهیم؛ امروزه فضای کشنده در خانه ها وجود دارد و ما از آن بی خبریم؛ دشمن می خواهد مساجد ما را در این جنگ خالی کند؛ از ابزارهای ...
گرفتم آنها را بکشم. به آن خانه رفتم و به عنوان مشتری 50 هزار تومان دادم و وارد اتاق شدم که دیدم زن نیمه عریان نشسته است، اما از او فاصله گرفتم و خیلی زود بیرون رفتم و خودم را به کرج رساندم. بعد هم چکشی خریدم و این بار با دوستم به آن خانه رفتیم. وقتی داخل اتاق شدم با چکش چند ضربه به سر زن زدم و از اتاق بیرون آمدم. بعد هم با همان چکش ضربه هایی به سر مرد زدم و با دوستم از آن خانه بیرون آمدیم. من به ...