سایر منابع:
سایر خبرها
این غمت یاری به غیر چند کبوتر نداشتی وقتی که زهر بر جگرت چنگ میکشید جز یا حسین ناله ی دیگر نداشتی ختمی گرفته اند برایت کبوتران لبخند میزدند و تو باور نداشتی تو تشنه کام و آب زمین ریخت قاتلت چشمت به آب بود و از آن بر نداشتی کف میزدند دور و برت تا که جان دهی کف میزدند و تاب به پیکر نداشتی کف ...
حقیقی آن امام همام می بیند: پاییزی است حال و هوای جوانی ات طوفان غم رسیده که سازد خزانی ات تاثیر کرده زهر به اعضای پیکرت چون لاله ای نموده تو را ارغوانی ات در هلهله صدای ضعیف تو گم شده لبخند می زنند به اختر فشانی ات هرچه کبود می شوی و داد می زنی می رقصد این شریک تو در زندگانی ات آبت نمی دهد به خدا دست و پا مزن رحمی نمی کند به تو و نیمه ...
نامه ای به او نوشت تا در خصوص آنچه بر سرش آمده به او تسلیت دهد و فرمود: بسم الله الرحمن الرحیم؛ به خَلَفِ صالح و سلاله پاک، از برادرزاده و پسرعمویش؛ اما بعد؛ اگر تو و خاندانت، یعنی همراهانت در حمله ای که به شما شد، تنها بودید، اما از حیث ناراحتی و سختی و دردی که دل را به درد آورد تنها نبودید؛ چرا که آن جزع و ناراحتی و داغ مصیبتی که به شما رسید به من هم رسید؛ لیکن رجوع کردم به آنچه خداوند جل جلاله به ...
شود؟ ابن ابی داوود که قاضی و از علمای بزرگ آن زمان بود، گفت: از مچ، و به آیۀ تیمم تمسک کرد. دیگران گفتند: از مرفق و به آیه وضوء تمسک کردند. اختلافات بالا گرفت. معتصم رو کرد به حضرت جواد و از او جواب خواست. حضرت فرمودند: از آخر انگشتها باید قطع کرد و به آیه شریفۀ اَنَّ اَلْمَساجِدلِلّهِ[8]؛ جاهای سجده برای خدا است، تمسک کردند و فرمودند: آنچه برای خدا است را نباید قطع کرد. صدای تحسین از ...
) است که الدهر یومان: یوم لک و یوم علیک دنیا دو روز است، روزگار است آنکه گه عزت دهد گه خوار دارد چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد ، یک بار خدا به تو عزت و قدرت داده است، یک روزی هم از تو می گیرد، اذا کان لک فلا تبطر آن روز که قدرت داری مبادا ظلم کنی، مبادا در حقوق مردم تعدی کنی، واذا کان علیک فاصبر ، یک دفعه می بینی قدرت از دست تو رفت، شکیبا باش و تحمل کن.(نهج البلاغه حکمت 407 ) باز ...
... لبخند می زدند و تو باور نداشتی تو تشنه کام و آب زمین ریخت قاتلت چشمت به آب بود و از آن بَر نداشتی کف می زدند دور و بَرَت تا که جان دهی کف می زدند و تاب به پیکر نداشتی کف می زدند ولیکن به روی دست دستِ زِ تن جُدایِ برادر نداشتی شُکرِ خدا که پیرهنی بود بر تنت یا زیرِ نیزه ها تنِ بی سر نداشتی شُکرِ ...