سایر خبرها
بهزیستی اما تا شب برگشتم خونه. اما دیگه نتونستن دستگیرم کنن و از دستشون فرار می کنم، به گرد پام هم نمی رسن. اشرف 13ساله است، می پرسم از کجا می فهمی که مامورها آمده اند؟ می گوید: برای خودمان رمز گذاشته ایم، با بچه ها قرار گذاشته ایم که هر کدوم مامورها را زودتر دید بقیه را خبر کند. همه مان سوت خریدیم و وقتی 2تا سوت پشت سر هم بزنیم می فهمیم که مامورها آمده اند. زود فرار می کنیم تا دستشان به ...
عجیبی مواجه شدند؛ چهار مرد در حال کتک زدن مرد جوان بودند و قصد داشتند با تهدید او را سوار خودرویی کنند. با ورود به موقع اهالی محل، مردان ناشناس سوار بر خودروی مورد نظر و خودروی 206 مرد جوان شده و از محل متواری شدند. قرار دردسرساز به دنبال این ماجرا، موضوع به پلیس اعلام شد و کارآگاهان پلیس آگاهی پایتخت وارد عمل شدند. مرد جوان که شهاب نام دارد در تحقیقات اولیه به ماموران گفت: چندی ...
چند روز پیش پسری به نام داوود درحالی که سوار بر خودروی 206خود بود به یکی از خیابان های شهرک غرب رفت تا با دختری به نام پرستو ملاقات کند. آنها به تازگی و از طریق تلگرام آشنا شده بودند و این نخستین قرار ملاقات شان بود. پسر جوان وقتی به محل قرار رسید پیامکی از پرستو دریافت کرد که از او خواسته بود به رستورانی در آن حوالی برود. داوود ماشینش را پارک کرد و پیاده شد اما در همین هنگام 4مرد ...
روستاهای شهرستان الیگودرز قرار دارد. برادرم می گفت رحیم پیشنهاد داده و گفته است اگر بتوانیم این گنج را پیدا کنیم و به او تحویل بدهیم، پول خوبی گیرمان می آید. وقتی این حرف ها را از برادرم شنیدم به او گفتم ماجرای گنج دروغ است و نباید خودش را وارد این مسائل کند. اماحرف به گوشش نمی رفت و می گفت دوستش نقشه این گنج را دارد و فقط باید به جای مورد نظر برویم وآن را برداریم. اگر مخالف این کار ...
همشهری نوشت:پسر جوان گفت: رفتار آنها اول خیلی دوستانه بود اما وقتی به جای خلوتی رسیدیم لحن شان تغییر کرد و گفتند چون پشت سرشان حرف زده ام می خواهند من را تنبیه کنند. یکی از آنها من را با زور و تهدید مورد آزار و اذیت قرار داد و تهدید کرد اگر در این باره با کسی حرف بزنم آنچه را که اتفاق افتاده برای همه بازگو می کند و آبروریزی راه می اندازد. اظهارات این جوان در حالی بود که متخصصان پزشکی ...
و بعد از مدتی به او پیشنهاد ملاقات حضوری داد. من که به دنبال فرصت بودم ازاوخواستم شهرام را به محل قرار بکشاند. اما به جای اینکه المیرا سر قرار برود خودم با دو پسرعمویم و یکی از دوستانم به محل رفتیم. قرار بود او را بدزدیم و طلبم را بگیریم. اما سر و صدا کرد و مردم دورمان جمع شدند. برای همین فقط ماشینش را دزدیدیم، اما خودرو او به درد ما نمی خورد. من فقط می خواستم به پولم برسم و حالا که نرسیده بودم باید از او انتقام می گرفتم. به همین دلیل خودرواش را به آتش کشیدم وکنارجاده رها کردم. به دنبال اعتراف های مرد جوان، سه همدست وی نیز دستگیر شدند و به جرم خود اعتراف کردند. ...
به گزارش خبرنگار ما، اوایل تابستان امسال پسر 19 ساله ای به نام امید نزد مأموران پلیس رفت و در طرح شکایتش گفت: چند روز پیش همراه دو نفر از دوستانم برای تفریح به بیابان های ورامین رفتیم. آنها در راه تغییر مسیر دادند. رامین، یکی از آنها مدعی شد که من پشت سرش حرف زده ام به خاطر همین آنها قصد ادب کردنم را دارند. هر چه گفتم که ادعایش دروغ است حرفم را باور نکرد. آنها در محلی خلوت به شدت من را کتک زده و ...