سایر منابع:
سایر خبرها
چهار اپیزود از زندگی زنان سرپرست خانوار
200 – 300 هزار تومان می شد اما بعد دیگه پولم را چند ماه یک بار میدادن. باز مدتی بیکار بودم. بعد از اون روی تی شرت طرح می زدم. یک دوره هم ترشی درست می کردم. اما هیچ کدومش دوام نداشت؛ یعنی کاری توی این شهر نیست که نکرده باشم. حقوق ماهانم بیشتر از 200 – 300 هزارتومان نمی شد. آخه تو بگو خانم با این قدر درآمد هم میشه زندگی کرد؟ دست های محدثه از کار زیاد پینه بسته است. او ادامه می ...
اظهارنظر فوق تخصصی بازیگران و فوتبالیست های معروف
شد و با کفِ دست روی پایش کوبید و گفت؟ آخ آخ دست نذار رو دلم که خونه. بعضی از مردم ما بلانسبت مثل این بربری 700 تومنی ها ساده ان. فلان فوتبالیست می آد در مورد تاریخ چند هزار ساله ایران نظر مثلاً تخصصی می ده. بعد مردم می گن طرف تو لیگ آلمان باستین شواین اشتایگر رو دریبل کرده، می دونی یعنی چی؟ حتماً یه چی می دونه که می گه. پیرمرد از روی حرص با کف دست بر روی پای خود کوبید و ادامه داد: خب آخه لامصب ...
گفت و گو با فریدون جیرانی، درباره داستان های جنایی و خفگی
...> یعنی این نوع روایت پردازی و فضای استیلیزه شده را برایت یک ایراد می دانستند؟ بله، حتی رفیق صمیمی ام. عده ای هم گفتند که تو هم روشنفکر شدی! من هم گفتم معنی روشنفکری را از این چیزهایی که شما می گویید نمی فهمم ولی هر کاری که روال مرسوم را به هم بزند شکل دیگری پیدا می کند و می شود دل بستگی شخصی. معمولا بعد از چنین تجربه هایی، سینمای بدنه طوری برخورد می کند که یعنی تو دیگر کارگردان آن سینما ...
ماجرای گوشواره با خیر و برکت و دختر خرامه ای+ تصاویر
ابوالفضل (برادر یگانه) کمک می کنند من هم دوست داشتم کمکی کرده باشم، به همین خاطر گوشواره ام را که یک هفته پیش خریده بودم هدیه کردم، من آن را بخشیده ام و دیگر پس نخواهم گرفت. حجت الاسلام صباحی امام جمعه خرامه خطاب به این خیّر نوجوان گفت: تو یگانه ای و کارت هم یگانه بود، زمانی که گردنبند با برکت حضرت زهرا(سلام الله علیها) گرسنه ای را سیر کرد، بی لباسی را پوشاند، قرض مقروضی را ادا کرد، غلامی را ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (458)
! 13. هی میگن وسط دعوا ابراز علاقه کنی خیلی تاثیر خوبی داره ، با رانندهه سر پول خورد دعوام شد یهو گفتم دوست دارم داداشی گردنشم بوس کردم نمیدونم چرا قفل فرمونو زد تو دهنم! 14. یکی از نشونه های فاصله کم بهشت و جهنم حموم خونه ماست، جایی که زیر دوش با یه ذره کم کردن آب سرد دمای آب 50 درجه زیاد میشه! 15. مامانم هروقت توی خبرها میخونه ریختن توی یه پارتی و همه رو گرفتن فکر ...
سفرنامه سیه روزی از خزر تا پایتخت
نمی نشیند: میره گدایی پول و وسیله می خرد. تو دختر بچه ای. زن دایی پشت عمه را می گیرد: مادرش که رفت شوهر کرد. پدرش که زندانه. برادرش که معلوم نیست کجاست! در یک دقیقه کودک بی پشت و پناه می شود! دخترک بی قرار است اما نمی رود! زیر شلاق حرف ها، سکوت می کند. سماجت را که می بیند، لبخند می زند! زن می گوید: 12 شب میره گدایی. من این را زنجیر کردم که در نرود. تازه معلوم می شود چرا کودک نمی تواند از زیر ...
چند روایت از مصیبت دیدگان خطای پزشکی
کند بیماری که از دست رفته همسر یک زن و پدر یک کودک و عزیز یک خانواده است. داستان الهه را همین طور که به برگ های زرد و نارنجی درختان مقابلمان نگاه می کنم می شنوم و بعد با هم به سخنان مردان و زنانی گوش می دهیم که هر کدام با سؤالات و خواسته هایی تقریبا مشابه به اینجا آمده اند. ساعتی در سالن انتظار کمیسیون پزشکی نشسته اند و حالا با دل پردرد دوست دارند با کسی حرف بزنند. مظفر فتحی ...
از آق قلا تا سوته همراه با سختی های تبلیغی یک طلبه (بخش سوم)
دعایی . فقط به حرف های او گوش می کردم. وقتی هم که اذان می گفتند می خواست که درست پشت سر من بایسته. حالا پیرمردها هم که می دونید حساس هستند. من به اون ها گفتم که اشکالی نداره بگذارید که ایشون بایسته پشت سر من. به من می گفتند که نماز مردم را خراب می کنه . من هم می گفتم خواهش می کنم که شما به او جا بدهید. شما چه کار دارید من این را می آورم تو راه. بالاخره یکی از اونهایی که روشن تر بود به او جا داد. بعد ...
روایت کودکان کار از تعقیب و گریز با مأموران
برای خودم اما اگر تا شب کمتر از 100تومان کار کنم هم شاپور کتکم می زنه هم بابام. پول اون روز هم شاپور به بابام کمتر می ده. یه دفعه پولم رو توی جورابم قایم کردم بچه ها به شاپور لو دادند حالا جاش رو عوض کردم که نفهمه. دوباره می پرسم: فقط همون یه بار توسط مامورها دستگیر شدی؟ با صدای محکم می گوید: آره. از اون روز که 4تامون دستگیر شدیم دوست شاپور حواسش هست که وقتی مامورها اومدن بهمون خبر بده. اون با ...