سایر منابع:
سایر خبرها
وقتی رمان می نویسید، کتاب های دیگران را نخوانید
چه حد با اهداف شما عجین شده؟ تابه حال سعی ام بر آن بود تا زبان مردم را بنویسم. یکی از اولین بحث هایی که با پدرم داشتم همین بود. من به عنوان رمان نویس در آغاز راه، یا حتی به عنوان یک پسربچه، شیفته لحن بیان مردم شدم. اولین شخصی که در مقابل پایش نشستم، ایکنیوتن بود که دقیقا بعد از اینکه پدرم رئیس جمهور شد، به دانشگاه واشنگتن قدم نهاد. نظر پدرم این بود که نیاز به محوطه دانشگاهی بیشتر از ...
آه کرمانشاه، درد وطن/ دیروز جنگ ، امروز آوار !
خواهید گرفت. پس بیایید این اصول ساده اما بسیار مهم را بیاموزیم تا بتوانیم در شرایط بحرانی و حساس جان مصدوین را نجات دهیم. در پایان و با تاکید بسیار باید گفت پیکر زخمی شهرهای آسیب دیده کرمانشاه حکایت از آن دارد که مدافعان دلاور آن روزگاری کوچه به کوچه و خانه به خانه جنگیده و با سخاوت مندی به شهادت رسیده اند، مردمی که شک نداریم این بار نیز غیورانه بعد از زلزله دوباره خواهند ایستاد، محکم و مقتدر! ========= معصومه علیزاده ========= انتهای پیام/ ...
گفتم هرگز اجازه نمی دهم به سوریه بروی. زن و بچه نداری؟ که داری! کار نداری؟ که بهترین استاد بنا هستی! ...
رحیمی در جمع خانواده اش دیگر دنبال ما نیا! فاطمه و رحیمه مدرسه می رفتند و دوره راهنمایی بود. علی همیشه می گفت که مادر به دخترها بگو چادر سر کنند، می گفتم آنها بچه اند چادر نمی خواهد اما سالهای آخر برای شان چادر خریدم. ساعت 5 بعد از ظهر که از مدرسه تعطیل می شدند و تا منزل هم نیم ساعت راه بود هوا تاریک می شد. به همین خاطر موتور خرید که شب ها دخترها را به خانه بیاورد.می گفت: راه دور ...
سیاه پوشان چشم انتظار
...! دیشب بی آن که بدانم قرار است چه بلایی سرم بیاید، سیاه پوشیدم. حالا دیگر برای همیشه سیاهپوش شده ام. یکی به من بگوید که از این به بعد بدون خانواده ام، بدون فرزندانم باید چه کار کنم. دخترم تازه دانشگاه قبول شده بود. می خواست درس بخواند. شب قبل در کنار هم خیلی خوشحال بودیم. به خاطر دخترم همگی کلی گفتیم و خندیدیم. حالا باید بدون آنها، بدون خانه و زندگی ام آواره شوم. ای کاش من هم همراه آنها مرده ...
اعلام اسامی فیلم های بخش مسابقه ملی جشنواره سینماحقیقت
(احمد جلیلی جهرمی)، خوشبخت بودم که نمی توانستم متنفر باشم (رضا فرهمند)، داستان فیکا و فیدان (دلاور دوستانیان)، در جستجوی خانه خورشید (مهدی باقری)، در جستجوی فریده (آزاده موسوی، کوروش عطائی)، در گرداب انقراض (فتح الله امیری)، دست های خالی (جمشید بیات ترک)، رزم آرا: یک دوسیه مسکوت (احسان عمادی)، زنبورک در گام مینور (مریم سپهری)، ستاره ای دور اما روشن (مرتضی آکوچکیان)، سربازخانه (هادی معصوم دوست ...
گفتم هرگز اجازه نمی دهم به سوریه بروی!
کوچکت چه می شود؟ گفت: آنها خدا دارند. گفتم من و پدرت چه؟ گفت شما دو تا هم خدا دارید. این را که گفت بدنم لرزید و دیگر چیزی نگفتم. دو روز بعد از پله ها پایین می آمد و در حال پوشیدن پیراهنش بود که گفت مادر، گفتم بله. گفت دیشب یک خوابی دیدم. پرسیدم چه دیدی؟ گفت: نه فراموشش کن و دیگر نگفت. قبل رفتنش خودم هم خوابی دیدم که برایش تعریف کردم. خواب دیدم با خواهرم و علی رفتم سوریه. داعش ما را ...
مرتضی عاشق شهادت بود، می گفت من هم دوست دارم بروم. یک سال تمام به دنبال جلب رضایت من بود برای رفتن. ...
دیدن مزار شهید مرتضی حیدری از دلاوران لشکر زینبیون در بهشت معصومه(س) قم بهانه ای شد تا به دنبال خانواده شهید بگردم. پیدا کردن خانواده شهدای زینبیون و حضور در جمع شان به خاطر مسائل امنیتی و حفاظتی سخت است، اما به هر ترتیب هماهنگی ها انجام می شود و به خانه پدری شهید می روم. همین سختی رسیدن به خانواده های زینبیون و همراهی با خانواده ها و مرور زندگی شهدایشان شیرینی گفت وگویمان را دوچندان می کند. ...
درمان سرطان با فتح بلندترین قله های ایران +تصاویر
به سرطان خون شدیدی دچار است تا سرطان قصه اش را در زندگی محمدرضا آغاز کند: وقتی فهمیدم سرطان دارم. همان ابتدا حسابی روحیه ام را از دست دادم. هرکس بگوید این اتفاق برایش نیفتاده دروغ گفته است. وقتی به خانواده ام خبر دادند که من سرطان دارم. باتوجه به اینکه تک پسر خانواده بودم خانواده ام هم روحیه اش را از دست داد. آنقدر که من خودم آنها را دلداری می دادم. بعد از تشخیص باید شیمی درمانی می کردم. اما ...
فقر نه، توهم شیشه این زن را به سمت زباله می کشد!
آوری کند یا در زباله ها به دنبال غذا بگردد؟ یعنی در این شهر هیچ کس نیست که به داد او برسد؟ تا اینکه همین چند ماه پیش عکسی از او در فضای مجازی منتشر شد که بازخورد بسیاری داشت، این عکس بارها دست به دست و بازنشر شد، یکی از مهم ترین بازنشرها توسط رضا صادقی خواننده مطرح هرمزگانی انجام شد، او با انتشار ویدیو و عکس از او و خانه اش از مردم درخواست کمک کرد و چندی بعد به کمک مردم خانه ای با امکانات ...
10 سال سخت و شیرین، از زنگ انقلاب تا پایان جنگ
شهید گمنام - مدتی بود که از راه دور جویای احوالش بودیم. پدر یکی از دوستان بود که هر از چند گاهی، از اوضاع و احوالش برایمان تعریف میکرد. سفارش کرده بودیم که مایل به مصاحبه با این رزمنده باسابقه و عاشق هستیم اما تا آن روز توفیق یارمان نشده بود! بعد ازظهر روز پنج شنبه، اربعین سیدالشهداء بود که با تماس یکی از فرزندانش به خانه او دعوت شدیم. صدای دعوت کننده کمی دلتنگ بود و گواهی از حال نه ...
از کشف نمایشنامه ای جدید نیما یوشیج تا ساخت سریال شهدای شاخص/ زندگی هنرمندی با نان و ماست/ شهری که با ...
میوه کُنار درست کرده است. زمانی حصیربافی نقش مهمی در منطقه بلوچستان داشته، به همین دلیل از کف تا سقف خانه از حصیر استفاده می کردند. زیراندازهای حصیری 10 تا 12 سال عمر می کنند. هنوز هم بسیاری از مردم منطقه زیر موکت هایی که در خانه پهن شده از زیراندازهای حصیری استفاده می کنند، اما کمتر کسی بافت آن را ادامه داده است. او می گوید حصیربافی زحمت زیادی دارد. گاهی برای بافت یک زیرانداز یک ماه وقت می گذاریم ...
مجموعه شعر درباره فقر
... طبیبان خداییم و به هر درد دوائیم به جایی که بود درد فرستیم دوا را مبندید در مرگ و ز مردن مگریزید که ما باز نمودیم در دار شفا را گدایان سلوکیم و شهنشاه ملوکیم شهنشاه کند سلطنت فقر گدا را حجاب رخ مقصود من و ما شمایید شمایید مبینید من و ما و شما را صفا را نتوان دید که در خانه فقرست در این خانه ...
نُوم نَسَق: انگ و ننگ
هشت شان گرو نه شان بود و فقر از آذرماه تا خردادماه سال بعد مهمان خانه های گِلی پرجمعیتشان بود و از گرفتاری و ناداری به جان هم می افتادند. زمستان را به خاطر فقر سیاه، سیاه چله می گفتند و بهار چون هیچ میوه و ثمری نداشت با زمستان پهلو می زد و در روزهای طولانی بهار، مردم گرسنگی بیشتری تحمل می کردند. بیشتر اوقات از کاهی کوهی می ساختند و بچه های قد و نیم قدشان به خاطر فقر و سوءتغذیه، بی پولی شبانه روز فحش ...
خاطرات جنگ به روایت بانوان محله
...> سن زمان جنگ: 14 ساله شغل کنونی: معاون اجرایی مدرسه معصومه محمدی متولد 1347 و از اهالی زرگنده است و زمان کمک و پشتیبانی از جبهه 14 ساله بوده. او می گوید: خیلی زود ازدواج کرده بودم. آن زمان با هم محله ای ها در طبقه پایین منزل خانم میرقوام الدین که خیر بود و خانه اش را به محلی برای کمک به رزمندگان جمع کرده بود، جمع می شدیم. گاهی مربای به و گاهی هویج و آلبالو درست می کردیم و گاهی ...
وحدت عینی شیعه و سنی با استشمام عطر قرآن
نپوشیده است... او مصمم است امشب محفلی با شکوه با حضور علما و طلاب و مردم عزیز قصر قندی برگزار کند... راستی کدام انسان منصف است که روحیه فرهنگی این بزرگ زن این خطه حساس را درنیابد و تحسین نکند... خوش به حال قصرقندی ها با وجود این فرماندار کوشا و محبوب... به نظرم ایشان لیاقت جایگاه های بالاتری دارد... در ادامه برنامه، روحانی محترم نیروی انتظامی و نیز فرمانده محترم پاسگاه افاضه و از گروه تقدیر کردند ...
راه و بی راه
...، شهر آفتاب22 ایستگاه بعد از مصلی هم مجموعه ای نمایشگاهی در تقابل با مصلی چالشی است که قبل از تصمیم گیری در رابطه با محل برگزاری نمایشگاه پیش روی مسئولان قرار دارد. مصلی یا شهر آفتاب؟ چالش برای برگزاری نمایشگاه مطبوعات به این نتیجه رسید که باز هم مثل هر سال نمایشگاه مطبوعات در مصلی امام خمینی(ره) برگزار شود. اما همواره دو دیدگاه برای برگزاری نمایشگاه های پرمخاطب وجود دارد؛ عده ای معتقدند نمایشگاه ...
از ملک سلیمان تا حضرت خاتم(ع)
...، محدوده مشخص نمی کردیم و هر کاری را که زمین بود برمی داشتیم. فعالیت جدی شما در زمینه طراحی دکور با فیلم مریم مقدس شروع شد. ایده و طراحی این دکور از کجا آمد؟ اول باید یک طرح کلی می زدم. برای همین بعد از اشراف بر سناریو، شروع به تحقیق کردم و با مطالعه در مورد معماری و فرهنگ آن زمان تلاش کردم بر فرهنگ هایی که یهود از آنها وام گرفته بود، اشرافی حدودی پیدا کنم. کمکم یک مجموعه دانه های ...