سایر منابع:
سایر خبرها
را نشناسم و چنان نباشد که به قیامت درآیید در حالی که دنیا را بر پشت خود بار کرده باشید و مردم بیایند در حالی که آخرت را با خود آورده باشند. بدانید که میان خود و میان خدای بزرگ و شما عذری و بهانه ای باقی نگذاشتم و من در گرو عمل خویش هستم و شما نیز در گرو عمل خویش . پیامبر اکرم(ص) خود را در برابر قانون چون دیگران می دانست و هرگز خلاف این برابری عمل نکرد و قانون را زیر پا نگذاشت. ...
می کرد و مدت کوتاهی فرصت می دادند تا برویم و برگردیم. در آنجا از هیچ چیز و هیچ کس خبر نداشتم و تنها کاری که می کردم، نماز خواندن بود. بعد از چند روز بالاخره مرا برای بازجویی بردند. بازجوها همدیگر را دکتر صدا می زدند. چه کسی از شما بازجویی کرد؟ رسولی. وقتی مرا به اتاق بازجویی بردند، به من گفت: یادتان هست در اهواز سخنرانی می کردید؟ گفتم: بله، چطور مگر؟ گفت: من اهوازی هستم و پای ...
...، یکدفعه خودم با چشم دیدم که آب زاینده رود آنقدر بالا آمده بود که به خیابان مطهری وارد شده بود، آن موقع هنوز دیپلم نگرفته بودم و کلاس دهم بودم. آن زمان هنوز سد شاه عباس را نساخته بودند و آب پشت سد نبود و همۀ آب به داخل رودخانه می آمد و گاوخونی سیراب می شد. قایقی هم روی رودخانه نبود، حدود 25 سال است که قایق ها را برروی این رودخانه گذاشتند . او با شوق خاصی تعریف می کند: از روی سی وسه ...
این حرف بر سر یک خبرنگار افغان فریاد کشید: "عروسک؟ این آدم احمق در مورد عروسک ها می پرسد؟ این خارجی ها فقط به چیزهای بچه گانه علاقه دارند." مینا گفت او و سلما خودشان با تکه پارچه و نخ عروسک ها را می سازند. اسم عروسک ها "مرسال" و "شکیلا" بود. مینا گفت هر دو دختر هستند. اما تحمل تمام این ها برای گول سخت بود: "آقای آمریکا به جای این کارهای باید براش یک تلویزیون بگیری. تو ملاقاتی ...
به سختی در مدارس ایرانی ثبت نام می کردند. به خاطر مشکل مالی نتوانستم درس بخوانم همان موقع که قرار شد من به مدرسه بروم، متوجه شدم که با دیگر هم کلاسی هایم فرق دارم. می دیدم که بچه های هم سن وسال من به مدرسه نزدیک خانه شان می روند و من مجبور بودم هر روز از درمانگاه سیلو به کوچه عباسقلی خان بروم. همیشه بچه های محله از من می پرسیدند چرا به مدرسه ما نمی آیی؟ روزی از پدر و مادرم ...
جوانی نشسته بر ویلچر که خواهرش او را به زیر چادرهای برپا شده می راند با صدای بلند ضجه می زند. همه دوان دوان هستند، دوان به سوی کمک دادن و کمک گرفتن ... همهمه ای است. صبح صادق دمیده است و از فراز آسمان، آفتاب نور می پاشد. نوری که در آسمان و هوا معلق است. حس شادی را در تو نمی دواند. ناگاه چهره های آشنای خبرنگاران و عکاسان در دم در ورودی بیمارستان فروریخته ظاهر می شود. یکی از آنها با صدایی بلند مرا به ...