سایر منابع:
سایر خبرها
پژمان جمشیدی : حس کاندید شدنم در جشنواده فیلم فجر شبیه دعوت به تیم ملی بود
هستم و این اتفاق بزرگی برایم بود. حسی که داشتم بسیار شبیه زمانی بود که اسامی بازیکنان تیم ملی اعلام می شد؛ هرچند شرایط کمی متفاوت بود. پژمان جمشیدی افزود: از این اتفاق (حضور در میان نامزدهای بهترین بازیگر نقش مکمل مرد) بسیار خوشحال شدم چون مزد تلاش های شبانه روزی که در چهارسال انجام داده بودم را گرفتم. راستش برایم اهمیتی نداشت که سیمرغ بگیرم همینکه دیده شده بودم برایم کافی بود ...
پژمان جمشیدی: با قدرت به راهم ادامه خواهم داد
عنوان کاندیدای نقش مکمل مرد معرفی کردند خوشحال هستم. بیش از همه به آقای جمشید هاشم پور تبریک می گویم. استحقاق دریافت سیمرغ را داشتند و من از این اتفاق خوشحال هستم. مراسم اختتامیه به درستی و با نظم بسیار خوبی برگزار شد. او سخنان خود را چنین ادامه داد: قبلاً هم گفته بودم و این بار هم به من ثابت شد که جایزه من را مردم می دهند و این کار را انجام دادند. لحظه ای در کارم وقفه نخواهد افتاد و با قدرت ادامه خواهم داد. اتفاقات اخیر باعث شد که بیش از گذشته تلاش کنم و تمرکز بیشتری هم داشته باشم. ...
علیپور:با زحماتی که کادرفنی و هم تیمی هایم برایم کشیدند به تیم ملی دعوت شدم
شدیم و توانستیم هواداران را خوشحال کنیم. وی در مورد اینکه به تیم ملی دعوت شده است، اظهار داشت: من هم مثل همه بازیکنان انگیزه زیادی داشتم. از روز اولی که در پرسپولیس آمدم این هدف را دنبال می کردم. امسال خیلی بیشتر با زحماتی که کادرفنی برایم کشیدند به دنبال این هدف بودم. از اولین سالی که در پرسپولیس بودم انتقادات زیادی در مورد بازی کردن و نکردنم مطرح می شد. از کل کادرفنی و هم تیمی هایم ...
نوازی: کاش یک درصد از هزینه های باشگاه برای تیم های پایه بود
حسینی چند بازی کرد و سپس نیمکت نشین شد. رحمتی هم در بازگشت در دیدار مقابل پارس جم توانست عملکرد خوبی داشته باشد و یک پنالتی را هم مهار کرد. این روزها گلایه های علی کریمی از فدراسیون فوتبال تیتر اخبار است. چه نظری در این خصوص دارید؟ علی کریمی از فوتبالیست های بزرگ این مملکت بوده و مردم هم خیلی او را دوست دارند. من وقتی برنامه 90 این هفته را دیدم خیلی ناراحت شدم وقتی توهین کی روش را دیدم ...
موراتا: من هنوز هم هوادار رئال هستم
قرارداد بزرگ را با من بست و به من گفت اگر می خواهی اینجا خوب کار کنی، باید بیش از همیشه تلاش کنی. من از ابتدا مهاجم نوک نبودم، در 17 سالگی به رئال پیوستم و تمرین کردم و خوشحال بودم. مورینیو به من گفت که باید متمرکز باشم، او همچنین گزینه های دیگری هم پیش رویم گذاشت. من در ترکیب رئال قرار گرفتم و ناچو پشت سر من بود و به او گفتم خیلی هجومی باشد؛ زیرا این چیزی بود که مورینیو می خواست. یک بار حتی با دیگو کاستا درگیر شدم. اخیرا با دیگو کاستا یاد این خاطره کردیم و خندیدیم. ...
درباره پرخاشگری ابراهیم حاتمی کیا و رفقا
وقایع اتفاقیه- سیامک قلی زاده: همیشه دوست داشتم کنشگر باشم و اگر هم نبودم از ترسم باز هم کنشگرها را دوست داشتم. از بچگی هم در وجودم نهفته بود. با همه چیز مخالف بودم. بعد هم که شبهِ منتقد شدم. کار دشواری بود. باید دلیل و مدرکی هرچند ضعیف برای مخالفتم ارائه می کردم. هر چقدر هم که سندیاتم ضعیف تر بود باید بیشتر دادوقال می کردم البته دیدم منتقدان برنامه سینمایی هفت هم هنوز از همین روش استفاده می ...
پژمان: دنبال ژست های روشنفکری نیستم!
خوشحال شدم. حالا با روحیه و انگیزه بیشتری کار می کنم و امیدوارم که بتوانم جواب محبت و لطف عزیزانم را به خوبی بدهم. کاندیداتوری جشنواره فیلم فجر برای من یک افتخار بزرگ بود که کلی از آن انرژی گرفتم. بازی های فوتبال و پرسپولیس را که دنبال می کنی؟ این درست که در این مدت خیلی شلوغ بودم ولی همیشه فوتبال را دوست دارم و آن را دنبال می کنم. شاید به خاطر شلوغی همه بازی ها را نبینم و پیگیری نکنم ...
صمد: اگر حاتمی می ماند، به تیم ملی برنمی گشتم!
هدیه خطیبی/ صمد نیکخواه بهرامی پس از پایان لیگ چین اگر از نتیجه و رده تیمش در CBA خوشحال نبود اما دعوت به تیم ملی آن هم بعد از چند دوره دوری قطعا خبر خوبی برای او محسوب می شد.البته بازگشت او پس از تغییرات در راس فدراسیون خیلی هم دور از ذهن نبود! بازگشت به تیم ملی را چطور می بینید؟ اولا خوشحال هستم که احترام گذاشتند و بازی و تلاش من را دیدند.من فکر می کنم فقط به خاطر تغییرات ...
روخو : از بودن در منچستریونایتد خیلی خوشحال هستم
حضور در اینجا خیلی رضایت دارد و من هم از بودن در اینجا خیلی خوشحال هستم. طی چند سال آینده، چالش پیش رو قهرمانی در لیگ برتر است. نمی خواهم انگلیس را بدون قهرمانی در لیگ ترک کنم. شرایط عالی است و من از حضور در اینجا راضی هستم. درست است که در ابتدا شرایط کمی سخت بود ولی همیشه عادت کردن به شهری جدید، در ابتدای امر سخت است. حالا نسبت به این شهر علاقه پیدا کرده ام و دخترانم نیز اینجا خیلی خوشحال هستند. دختر بزرگ من، اکنون در مدرسه تحصیل می کند و بنابراین وقتی به تمرین می آیم و زحمت می کشم و سپس به خانه بر می گردم و می بینم که همسر و دخترانم خوشحال هستند، حس و حال خوبی پیدا می کنم. ...
شایان مصلح بازیکن جوان پرسپولیس در جمع کودکان کار
متفاوتی میان این بچه هاست. خوشحال بودم که آنها را خوشحال و پرانرژی می بینم. باید بدانیم که بچه های کار بیش از هر چیزی به توجهات معنوی نیاز دارند، آنها مثل بچه های عادی هستند که به توجه و محبت نیاز دارند. خبر خوش برای کاربران پارس فوتبال: مشاهده هرگونه محتوایی اعم از خبر ، عکس و ویدئو برای کاربران پارس فوتبال نیم بها خواهد بود. در اینجا در این باره بیشتر بخوانید ...
واکنش مهدی هاشمی نسب به صحبت های علی کریمی
.... کسان دیگر باید بروند یا تلاش کنند که در این فوتبال بمانند. این نظر من است، البته! بسیار خوب، راستی ماجرای پژمان جمشیدی را دیدید یا شنیدید؟ خیلی ناراحت شدم. خیلی خیلی ناراحت شدم. باور نمی کردم عده ای جماعت سینمایی این قدر حسود و تنگ نظر باشند. البته اغلب آن کسانی که به پژمان جمشیدی و نامزد شدن او برای بهترین نقش مکمل مرد خندیدند، خبرنگاران سینمایی بودند. ...
تنها کسی که به من فکر می کرد آقا بود
و حتی خواجه حافظ شیرازی هم میداند، به مدت دو سال بیمار بوده ام. یک سال که دیالیز می شدم و یک سال هم پیوند کلیه و دوران نقاهت بودم که در این مدت به دلیل همین بیماری ممنوع الملاقات نیز بودم. با اینکه کارگر وزارت ارشاد و تلویزیون هستم، کسی از حال من خبر نداشت وی ضمن اشاره به کارت طلایی بیمه که در اختیار دارد، اظهار کرد: مشکلات کلیوی هزینه های خاص خود را دارد اما با اینکه ...
"خبر مهم همسر علی علیپور برای فوتبال دوستان"
به گزارش شریان نیوز ،همسر علی علیپور ,علی علیپور بقدری خوب بازی کرد و این قدر در موفقیت های تیم پرسپولیس نقش داشت تا سرانجام شمارش معکوس برای دعوت از این بازیکن به تیم ملی آغاز شود. همسر علی علیپور در پستی اینستاگرامی از دعوت همسرش که در اردوی تیمش برای بازی با نسف قارشی است نوشته .کارلوس کی روش که با تراکم مهاجمان روبروست ، در یک ساله گذشته از علی پور دعوت نمی کرد اما این قدر اصرار ...
علیپور : هنوز هم هیجان زده هستم ؛ از آقای کی روش ممنونم که مرا دید!
.... حسین ماهینی هم همین طور. از این دو عزیز هم خیلی راهنمایی می گیرم و سعی می کنم هرکس نکته ای به من گوشزد کرد آویزه گوش خودم کنم. *به یکی، دو روز قبل از بازی با نسف قرشی برگردیم. خبر رسید که به تیم ملی دعوت شدی. چه احساسی داشتی؟ علیپور گفت: شگفت انگیز بود. خانواده ام خیلی خوشحال شدند و باور کنید هنوز هم هیجان زده هستم. از آقای کی روش ممنونم که مرا دید و تمام تلاش ...
زن جوانی که برای خودش هوو آورد!
زن جوان با مراجعه به مطب پزشک وقتی فهمید دچار بیماری سرطان شده و مهلت چندانی برای ادامه زندگی با شوهر و فرزندانش ندارد تصمیم گرفت پیش از مرگ برای شوهرش همسری انتخاب کند تا سرپرستی دختر و پسرش را به یک هووی مهربان بسپارد. اما پس از یافتن زنی برای شوهرش سرنوشت، ماجرای [...] زن جوان با مراجعه به مطب پزشک وقتی فهمید دچار بیماری سرطان شده و مهلت چندانی برای ادامه زندگی با شوهر و فرزندانش ندارد تصمیم گرفت پیش از مرگ برای شوهرش همسری انتخاب کند تا سرپرستی دختر و پسرش را به یک هووی مهربان بسپارد. اما پس از یافتن زنی برای شوهرش سرنوشت، ماجرای شگفت انگیزی را برایش رقم زد. زن جوان که به همراه شوهرش پشت در بسته دادگاه خانواده مجتمع صدر به انتظار شروع جلسه محاکمه نشسته با چشمانی اشک آلود زیر لب، خودش را به خاطر آوردن هوو برای خودش سرزنش می کند و مرد سعی می کند همسرش را آرام کند ولی موفق نمی شود. زن با لحن سرزنش باری به مرد می گوید: اگر مرا دوست داشتی پیشنهادم را قبول نمی کردی و زن نمی گرفتی، حالا باید مهتاب را طلاق بدهی وگرنه روی خوش در زندگی نمی بینی. مرد به اعتراض می گوید: من نه تو را طلاق می دهم نه مهتاب را. وقتی اصرار می کردم که لجبازی نکن و از خواستگاری دست بردار به خرجت نمی رفت و پافشاری می کردی تا اینکه دو دستی زندگی من و بچه هایمان را خراب کردی و حتی در حق همکلاسی ات مهتاب و بچه تو راهی اش هم ظلم کردی، حالا مرا کشیدی دادگاه که چه شود؟ چند بار به دست و پایت افتادم تا از زن گرفتن برای من بی خیال شوی اما تو چه کردی حالا وقت عقب نشینی است؟ ریحانه که آرام و قرار ندارد اشک می ریزد و می خواهد هر چه سریع تر وارد دادگاه شود. در همین هنگام منشی شعبه 244 دادگاه خانواده مجتمع صدر نام زن و مرد را می خواند و آنها را دعوت به حضور در دادگاه می کند. قاضی بهروز مهاجری در حالی که به اوراق پیش رویش نگاهی می اندازد از آنها می خواهد تا مشکلشان را شرح دهند.ریحانه 35 ساله _ با اشاره به پیچ و خم های زندگی اش می گوید: 14 سال پیش محمد به خواستگاری ام آمد. از آنجایی که همکارم بود تا حدودی او را می شناختم؛ جوان برازنده و باشخصیتی که در همان برخوردهای اول با خانواده ام خودش را در دلشان جا کرد و ازدواج کردیم. چنان خوشبخت بودم که همه فامیل آرزوی چنین زندگی سرشار از شادی ما را داشتند. با به دنیا آمدن دختر و پسرمان خوشبختی مان تکمیل شده بود تا اینکه با شنیدن یک خبر دنیا بر سرم خراب شد و مسیر زندگی ام تغییر کرد. در حدود سه سال پیش دچار یک بیماری شدم و پزشک معالجم پس از چند آزمایش اعلام کرد مبتلا به نوعی سرطان هستم و مهلت زیادی برای ادامه زندگی ندارم. شنیدن این خبر و دیدن جواب های آزمایش ها شوکه ام کرده بود نمی توانستم باور کنم که خوشبختی ام به پایان رسیده و لحظات زندگی ام مانند ساعت شنی هر ثانیه در حال تمام شدن است. تا مدتی در خودم فرو رفته بودم و با هیچ کس حرفی نمی زدم ولی یک روز به خودم آمدم و گفتم باید کاری کنم تا دختر و پسرم و همسرم که همیشه همدم و مونسم بوده اند پس از مرگم آسیب نبینند، به همین خاطر پیشنهاد ازدواج دوم را به همسرم دادم که ای کاش لال می شدم و هرگز چنین حرفی نمی زدم. مرد که برافروخته است رو به قاضی می گوید: زندگی ام را سیاه کرده بود جناب قاضی. بارها از او خواستم دست از رفتارهای بچگانه اش بردارد ولی گوشش بدهکار نبود. می گفت اگر مرا دوست داری باید هر چه می گویم گوش کنی ولی هر چه می گفتم بی فایده بود و مجبورم می کرد تا به حرفش گوش کنم و هنوز هم نمی توانم ناراحتی اش را ببینم ولی ... آن روزها رفتارش تغییر کرده بود در دنیای خودش بود و از همه حلالیت می طلبید، زندگی مان سرد و بی روح شده بود و نمی دانستم چه کنم؟ ریحانه ضمن سرزنش خود می گوید: درست است آقای قاضی هر روز به محمد اصرار می کردم تا در حضور من همسر دومش را انتخاب کند که بعد از مرگم مراقب او و مادر مهربانی برای فرزندانم باشد. شوهرم از رفتارهایم خسته شده بود ولی من مصمم بودم و وظیفه خودم می دانستم که به فکر آینده زندگی خانواده و جگرگوشه هایم باشم. با اینکه خانواده هایمان بشدت با کار من مخالف بودند ولی من در تصمیمم جدی بودم. بین دوست و آشنا و فامیل می گشتم تا زن وفاداری برای همسرم و مادر مهربانی برای بچه هایم پیدا کنم تا اینکه در یکی از مهمانی ها با همکلاسی ام مهتاب روبه رو شدم. از آنجا که مهتاب را بخوبی می شناختم نور امیدی در دلم تابید. او همانی بود که می توانستم خانواده ام را به او بسپارم. مهتاب مدیر یک مدرسه ربود و با وجود داشتن خواستگارهای بی شمار شوهر نکرده بود. رابطه ام را با او بیشتر کردم و پس از مدتی برای اقامت در هتل مشهد دو بلیت خریداری کردم و از او خواستم مرا همراهی کند تا به گردش و زیارت برویم. مهتاب که از همه جا بی خبر بود با من به این سفر آمد و با یکی از سخت ترین روزهای زندگی ام روبه رو شدم. برایم آسان نبود دو دستی زندگی ام را که لحظه به لحظه برایش زحمت کشیده بودم به دست زن دیگری که قرار بود هوویم شود، بسپارم ولی چاره ای نداشتم و به دلیل علاقه زیاد به محمد و عشق به فرزندانم خودم را کنترل کردم و با مهتاب حرف زدم. ریحانه که با یادآوری خاطرات گذشته غم در چهره اش موج میزد، ادامه می دهد: در آن شب ماجرای زندگی ام و تصمیمی را که داشتم برای مهتاب تعریف کردم و او که نمی دانست زنی که می خواهد برای همسرش زن دوم انتخاب کند من هستم با چنین تصمیمی بشدت مخالفت کرد و گفت به هیچ عنوان تصمیم درستی نیست و باید به آن زن گفت که چنین کاری نکند وقتی مخالفتش را دیدم ناگهان بغضم ترکید و با گریه و التماس همه ماجرا را برایش تعریف کردم و گفتم زنی که در جست وجوی هوویی برای خود است خود من هستم. باورش نمی شد من او را برای همسرم خواستگاری می کنم و از پیشنهادم بشدت ناراحت شد ولی وقتی حال و روزم را دید فرصت خواست تا در موردش فکر کند. محمد حرف های ریحانه را قطع می کند و می گوید: زندگی ام را جهنم کرده بود وقتی از سفر آمد و ماجرا را برایم تعریف کرد همه بدنم یخ کرد، برایم آسان نبود که فکر کنم قرار است او را از دست بدهم و پس از سال ها زندگی مشترک با زن دیگری ازدواج کنم ولی مخالفتم بی فایده بود با اینکه مهتاب دختر برازنده و مهربانی بود راضی نبودم زندگی او را هم خراب کنم ولی از اصرارهای ریحانه عاصی شده بودم، طفلک دختر و پسرمان هم از رفتارهای ما گیج شده بودند و وقتی دیدم راهی ندارم به ناچار تسلیم شدم. این بار ریحانه ادامه می دهد: وقتی جواب مثبت را از هر دویشان گرفتم به تدارک مراسم عقدشان پرداختم. روز ها و شب ها ی سختی بود ولی هر روز که می گذشت حس می کردم به روزهای آخر عمرم نزدیک می شوم، سکوت می کردم و نمی گذاشتم کینه در دلم ریشه کند سرانجام با برگزاری مراسم ازدواج همسرم با مهتاب همه مان در کنار هم زندگی جدیدی را شروع کردیم. روزهای خوب و خوشی را کنار هم داشتیم. گرچه واقعاً دیدن محمد در کنار مهتاب برایم راحت نبود ولی خودم خواسته بودم و نمی توانستم زندگی را برای آنها زهر کنم حتی با بچه هایم صحبت می کردم تا مهتاب را قبول کنند تا اینکه کم کم رابطه شان با مهتاب خوب شد. خوشحال بودم که توانسته ام همه چیز را سروسامان دهم و خیالم راحت بود که پس از مرگم زندگی خانواده ام از هم پاشیده نمی شود ولی افسوس که سخت اشتباه می کردم. ریحانه ادامه می دهد: یک سالی از زندگی مشترک با هوویم گذشت تا اینکه متوجه شدم او باردار شده است، تحمل این واقعیت خیلی برایم سخت بود سعی می کردم خودم را با کارهایم سرگرم کنم ولی هزار فکر و خیال در سرم بود تا اینکه در ادامه آزمایش ها نزد پزشک معالجم رفتم اما او من را به یک پزشک دیگر معرفی کرد. در دلم غوغایی برپا شده بود می خواستم بدانم فاصله ام تا مرگ چقدر است پزشک متخصص پس از انجام چند آزمایش از من خواست نزدش بروم تا خبر مهمی به من بدهد. با بدنی لرزان راهی مطب دکتر شدم و وقتی نتیجه آزمایش را داد انگار گوش هایم نمی شنید و شوکه بودم. دکتر چند بار تکرار کرد و گفت: شما هیچ بیماری خاصی ندارید و مبتلا به بیماری لاعلاجی نیستید آزمایش های قبلی به اشتباه سرطان را نشان داده است . با شنیدن حرف های دکتر به جای خوشحالی غمی به دلم نشست. این بار مرد روبه رئیس دادگاه می گوید: جناب قاضی از آن پس ریحانه هر روز دعوا و جنجال راه می انداخت و به مهتاب بیچاره طعنه می زد من هم مجبور شدم به ناچار برای امنیت مهتاب خانه جداگانه ای فراهم کنم ولی هرگز وجدانم اجازه نمی داد از او جدا شوم، ریحانه باید فکر همه چیز و همه احتمالات را می کرد باید احتمال می داد اگر زنده بماند تحمل این وضع را خواهد داشت یا نه؟ خودش با اصرار مراسم عروسی ما را تدارک دید و حالا چطور زن بی گناه را طلاق بدهم و آواره اش کنم. خوشحالم که ریحانه بیماری ندارد و آزمایش ها اشتباه بوده ولی نمی توانم چشمم را به مهربانی های مهتاب ببندم در حالی که منتظر تولد فرزندش هستیم. من نه حاضرم مهتاب را طلاق بدهم و نه از ریحانه جدا شوم ولی او هر لحظه ما را تهدید می کند و می گوید اگر مهتاب را طلاق ندهم خودش را می کشد. آقای قاضی شما بگویید چه کنم؟ ریحانه با چهره ای برافروخته در جواب شوهرش می گوید: من طاقت این زندگی را ندارم نمی توانم آنها را کنار هم ببینم. من اشتباه کرده ام و تاوانش هر چه باشد می دهم ولی باید بین من و مهتاب یکی را انتخاب کند اگر می خواهد با مهتاب باشد باید همه حق و حقوق و مهریه ام را بپردازد و طلاقم دهد در غیر این صورت من هم نمی توانم حضور هوو را در زندگی ام تحمل کنم. قاضی بهروز مهاجری با شنیدن گفته های این زوج احساس می کند با پرونده عجیبی روبه رو است و گرفتن تصمیم درباره این ماجرا هر چند مشکل به نظر می رسد ولی پرونده را در دستور کارش قرار می دهد تا پس از بررسی های لازم، رأی صادر کند. منبع: روزنامه ایران درج شده توسط : دبیر سرویس خبر میرملاس ...
ترن هوایی
..., از دور میدان هفت تیر را می دیدم, اما نمی دانم چرا هر چه می رفتم نمی رسیدم. هنوز از پیاده شدن همسر محترم و خانم خارجی گیج و عصبانی بودم وداشتم زیر لب با خودم حرف می زدم که یک مرتبه سر خیابان آقاجون را دیدم که سر حال کت شلوار شکلاتی رنگی پوشیده وکلاه نقابدارقهوه ای اش هم سرش گذاشته بود . نزدیکتر که شدم گفت:" آقاجون کجا بودی تا حالا؟ بیا بریم همه منتظرند شام یخ کرد.!" مثل همیشه سر سفره کنار ...
ترافیک در خط حمله تیم کی روش با حضور علی علیپور
لایق پوشیدن پیراهن تیم ملی است. با دعوت شدن علی علیپور به تیم ملی، ترافیک در خط حمله تیم کارلوس کی روش بیشتر از این نیز خواهد شد. کریم انصاری فرد در یونان آقای گل است، کاوه رضایی عملکرد بسیار خوبی در بلژیک دارد، قوچان نژاد در هلند بازی می کند و سردار آزمون نیز مهاجم گلزن در پیراهن تیم ملی است و مهدی طارمی هم به روزهای اوج نزدیک شده است. علاوه بر این ها، مهاجمان بسیار دیگری هم هستند که کاندید حضور در تیم ملی اند. همچنین از فدراسیون فوتبال خبر رسیده که امروز پاسپورت علیپور را گرفته اند و دعوت شدنش به تیم ملی صحت دارد. ...
ممنوعیت مرخصی کارمندان سفارت ایسلند تا پایان جام جهانی 2018 روسیه
روزنامه ریانووستی روسیه گزارش داد، سرگیور برگلیند در جمع خبرنگاران از ممنوعیت مرخصی کارمندانش تا پایان جام جهانی 2018 فوتبال در روسیه خبر داد. وی در این رابطه گفت: من خیلی خوشحال هستم، زیرا به عنوان سفیر ایسلند در جام ملت های 2016 اروپا در فرانسه که میزبان رقابت ها بود حضور داشتم. الان هم در روسیه به عنوان میزبان جام جهانی 2018 فوتبال سفیر ایسلند هستم و این اتفاق جای خوشحالی زیادی دارد ...
صمیمی: قهرمانی تیم ملی فوتسال با به دنیا آمدن دخترم همزمان شد
که شده توانستیم لبخند را روی صورت مردم ایران بنشانیم و از این امر بسیار خوشحال هستم. او افزود: خوشبختانه سال خوبی را پشت سر گذاشتم و 2 قهرمانی با مس سونگون ، 2 قهرمانی تیم ملی و از همه مهم تر تولد دخترم را دیدم که 12 روزه است و امیدوارم بتوانم زودتر او را ببینم. صمیمی ادامه داد: در بازی فینال، کمی مصدومیت جزئی داشتم اما خوشبختانه پس از مداوای دکتر، بهتر شدم و توانستم بازی کنم ...
رحمان رضایی : کی روش فراموش کرده سرمربی کشوری است که تمدن و فرهنگ بالایی دارد
کرده سرمربی تیم فوتبال کشوری است که تمدن و فرهنگ بالایی دارد و اینگونه حرف زدن در شان یک مربی اروپایی نیست البته خب از کی روش اینگونه حرف زدن بعید نیست. این آقا یاد گرفت با باج گرفتن کارش را پیش ببرد و متاسفانه فدراسیون فوتبال هم در نهایت همکاری با ایشان منافع مردم را در نظر نمی گیرند. به عنوان یک پرسپولیسی هم باید بگویم هواداران ما نباید گول دعوت علیپور به تیم ملی را بخورند چرا که علی علیپور یکی از ...
وقتی با شیما در اتاق بودم همسرم سر رسید و...
مطلقه نزد او می روند تا آن زن به زندگی قبلی اش باز گردد ولی در این میان همسرم نیز تحت تاثیر حرف های جادویی آن زن رمال قرار می گیرد تا به اصطلاح با دعاهای مهر و محبت زندگی خود را عاشقانه تر کند تا خدای ناکرده همسرش به فکر ازدواج دوم نیفتد وقتی این ماجراها را فهمیدم نزد شیما رفتم بدون آن که بداند من همسر سمانه هستم ولی او در قبال چاره جویی برای جدایی من و همسرم پول نمی خواست بلکه سعی می کرد در کنار ...
علی کفاشیان : درباره برخی از پرونده ها که ابهاماتی بود به عنوان مطلع سوال کردند و من هم جواب دادم
بازی ها را آنالیز کند. نباید ناراحت باشیم. ما در این کشور کمبود خبرنگار هم داشتیم. اینجا می گفتند من به تیم ملی سر نمی زنم در حالی که این طور نبود. رییس کمیته فوتسال فدراسیونت فوتبال تاکید کرد: مسئولیت من در چین تایپه چیز دیگری بود. من مسئول کمیته فوتسال آسیا هستم. من با کادر فنی تیم ملی در تماس بودم. من مشکل قانونی نداشتم که به تیم ملی سر بزنم اما دائما درجلسه بودم و با مدیران ...
نقشه کثیف خواهر شوهر برای عروس/شوهردومم من را در شرایط بدی دید و ..!
های مختلف از جمله این که مواد را داخل کوچه پیدا کرده است به مصرف آن ادامه می داد. بعد از فوت مادرم، پدرم ازدواج مجدد کرد. نامادری ام از نظر فکری و عقلی نرمال نبود به همین دلیل از طریق دادگاه سرپرستی نوزادش را برعهده گرفتم و تا 6سالگی او را پیش خودم نگه داشتم. پدرم بعد از این سال ها به بهانه این که پیر و ناتوان شده و دخترش می تواند عصای دستش باشد دختربچه را از من گرفت. بعد از این اتفاق خیلی از نظر ...
اوکتاویو : من به خاطر مسائل خانوادگی مجبور به ترک اضطراری ایران شدم
درباره اتفاقات ماه های اخیر و اظهارات محمدرضا ساکت اظهار کرد: متاسفانه من به خاطر مسائل خانوادگی مجبور به ترک اضطراری ایران شدم اما این موضوع را به اطلاع دپارتمان فوتسال ساحلی رسانده بودم. سرمربی برزیلی تیم ملی فوتبال ساحلی با بیان این که بعد از نوروز 97 به ایران بازمی گردد افزود: بعد از بازگشت به ایران به سراغ پروژه بسیار زیبای خودمان که تا جام جهانی ادامه دارد خواهیم رفت. ...
رفتن شاه و آمدن امام بهترین خاطره عمرش بود
و خاطرم هست خرداد سال 1356 که ازدواج کردیم مصادف با ماه رمضان بود و با وجود گرمای شدید هوا شهید روزه هایش را می گرفت. از هر نظر آدم خوبی بود و با شروع تظاهرات مردم فعالیت انقلابی اش شروع شد. من آن زمان 16 ساله بودم و خیلی متوجه کارهایش نمی شدم. بعدها فهمیدم که اعلامیه های امام را به خانه می آورد و برای تظاهرات به شهرستان می رفت. آن زمان 24 سال سن داشت و خیلی فعال بود. هر جا تظاهرات و مبارزه بود ...
کارهایی که کی روش کرد، کارهایی بود که در طول تاریخ ما انجام نشده
انجام نشده بود. در این 7 سال که کی روش در ایران بود، به چشم خودم دیدم که او از کجا شروع کرد و به کجا رسید. ساختارسازی که کی روش در فوتبال ما کرده، بی نظیر است. من از مرکز اسپایر که در قطر ساخته شده، بازدید کردم و اطلاعاتی گرفتم. آنجا بود که متوجه شدم کی روش با همه کمبودهایی که در مملکت ما وجود دارد، چه کار بزرگی برای تشکیل و ساختن کمپ تیم های ملی انجام داده است. حرف من این است که در ...
خاطرات یک وبلاگ تبدیل به کتاب شد
بحری که در هلند طبابت می خوانده پخش شد. معرفی کتاب از دیگر بخش های مراسم بود که با دعوت از شادمهری و دکتر بحری روی سن ادامه یافت. * شادمهری: سفیر شامل خاطرات سال اول حضورم در فرانسه به عنوان دانشجو است شادمهری در این بخش گفت: کتاب و مجموعه مطالب آن را 11 سال قبل نوشته ام وقتی سال 88 به ایران آمدیم سال 92 به حوزه هنری و سوره مهر فایل این خاطرات را تحویل دادم. اما نگارش ...
علیپور: امیدوارم در تیم ملی هم با قدرت کار کنم
ببریم و خدا را شکر با حمایت هوادارانی که داشتیم و در این سرما برای حمایت از ما به ورزشگاه آمدند، توانستیم پیروز شویم و دست پر از زمین بیرون بیاییم و همه را خوشحال کنیم. مهاجم پرسپولیس در خصوص دعوت شدنش به تیم ملی اظهار داشت: من هم مثل همه بچه ها انگیزه زیادی داشتم و از سال اولی که در پرسپولیس بودم این هدف را دنبال می کردم که به تیم ملی دعوت شوم. در این فصل هم با زحماتی که کادرفنی کشیدند این هدف ...
مناظره علی کریمی و محمدرضا ساکت در برنامه نود
در تیم ملی فوتسال در جام ملت های آسیا را تبریک عرض کرده و این قهرمانی را به روح زنده یاد بابک معصومی تقدیم می کنیم. علی کریمی: خوشحال هستم که مجددا در خدمت مردم هستم و امیدوارم برنامه جذابی شود و تمام اتفاقاتی که می افتد، قضاوت آن برعهده مردم باشد. علی کریمی: دو، سه ماه قبل یک سری صحبت ها را راجع به سوالاتی که فدراسیون فوتبال به دلیل اینکه وظیفه اش است، گفتم که باید پاسخ دهد که در آن ...
محاکمه مرد متاهلی که با دختر 13 ساله رابطه نامشروع داشت | متهم:خود او مرا به خانه اش دعوت کرد!
این پرونده، ابتدا دختر نوجوان در جایگاه حاضر شد و گفت: چند سال پیش پدرومادرم از هم جدا شدند و من با مادر و خواهرم زندگی می کردم. آنها هر روز صبح سرکار می رفتند و من تنها می ماندم. چند ماه قبل با مردی جوان آشنا شدم. او همسر و فرزند داشت اما به گفته خودش با همسرش درگیری داشت و مدتی بود که با هم رابطه نداشتند. او به من ابراز علاقه کرد گفت دوست دارد با من ازدواج کند و من هم به همین دلیل با او رابطه ...