سایر منابع:
سایر خبرها
به خاک، گریه کنم ناچار سر به صندلی سرخ سینما می گذارم و به روزی فکر می کنم که یک گردان، دوازده شهید داد! سه: خدای را مددی ای رفیق ره تا من، به کوی میکده دیگر علم برافرازم آقا ابراهیم! همه ترسم این است که مادرم به وقت شام را ببیند! و دیگر نگذارد محمدش به شام برود! چهار: حرکت آقا ابراهیم! امروز سیصد و ...
ترسم رفتنم خالص نباشد و پذیرفته درگاهت نشوم. یا رب العفو، خدایا نمیرم در حالی از ما راضی نباشی. ای وای که سیه روز خواهم بود.خدایا چقدر دوست داشتنی و پرستیدنی هستی! هیهات که نفهمیدم. یا اباعبدالله شفاعت! آه چقدر لذتبخش است انسان آماده باشد برای دیدار ربش، و چه کنم که تهیدستم،خدایا تو قبولم کن. سلام بر روح خدا، نجات دهنده ما از عصر حاضر، عصر ظلم وستم، عصر کفر و الحاد، عصر مظلومیت اسلام ...
دوستش می خواهد که برایش آب گرم تهیه کند تا غسل شهادت کند. همرزمان پدرم به او خندیدند و گفتند شما شهید نمی شوید. پدر جواب می دهد که من شهید می شوم و جایی هم شهید می شوم که شما نمی توانید من را برگردانید، همان طور شد که گفته بود بعد از شهادت پدرم تا 20 روز نتوانسته بودند پیکر او را برگردانند. فرزند سردار شهید عراقی ادامه می دهد: پدرم سه مرحله به سوریه رفت. سال 93 دو بار به سوریه اعزام شد و ...
...؛ نه تکرارِ استادانشان. به هر روی گودرزی این روزها از رسانه ها دور است و چند سالی هم از آخرین اجرای صحنه ایش گذشته است. با این حال، گودرزی همچنان سرحال و با صلابت است و مُدل موهایش هم همان طور باقی مانده است. با او هم کلام شدیم تا از گذشته و اکنون برایمان بگوید. در ادامه حاصل ساعتی هم صحبتی با بهرام گودرزی را می خوانید: * نسل دهه پنجاه و دهه ی شصتی ها با صدای شما آشنا هستند و ...