سایر منابع:
سایر خبرها
...، وجود دارد. ممکن است این خانواده از غربالگری های 12 و 16 هفتگی گذشته باشد یا این که ممکن است زنی که رحم خود را جایگزین می کند، نقص ژنتیکی یا هر نقص دیگری داشته باشد که به اطلاع زوج نرساند. در نتیجه بر خانواده مادر صاحب کودکی که در رحم جایگزین رشد کرده، بار مالی مضاعفی تحمیل می شود. من تو بچه خودم موندم تلفن را مردی بی حوصله پاسخ می دهد. کلماتش تند و کوتاه اند. شماره تماس دیگری می ...
...، خانه نمی آمدم و تلاش کردم فرزند خوبی برای مادرم و همسر خوبی هم باشم؛ اما در این کار سهل انگاری کردم. چون مدام کار کردم و تمام بار بزرگ شدن بچه ها را به دوش همسرم گذاشتم. ایشان ایثار کردند که از یک خانواده مرفه به یک خانواده فقیر آمدند. صبوری کردند که ما موفق شدیم. محمدی سپس، از نیت خیر پدرش گفت که حتی در فقر به دیگران کمک می کرد. او از ساخت روستا، مدرسه، مسجد، غسالخانه وخیریه در ...
اجتماعی می شود، و بعد حل کردن همان نواقص اجتماعی خودش یک بار اقتصادی مضاعف برای خانواده ها و حتی بدنه اجتماع و دولت است . 44. علی. 53 ساله، مکانیک: درآمد نیست، مردم توان خرج کردن ندارند، یعنی درآمدی نیست که مردم بخواهند خرج کنند، ما از صبح تا شب در مغازه هستیم شاید یک یا دوتا مشتری باشد، اقتصاد جامعه مریض است . 45. طاهره. 58 ساله، کارمند: اگر بخواهیم منصفانه نگاه کنیم شرایط موجود ...
متوجه سوژه ما شده بود در خصوص تصور کلی از زندگی با یک جانباز گفت: با وجود گذشت 34 سال از مجروحیتم هنوز هم مرهمی پیدا نشده است که آلام مرا مرهمی بخشد. ای مسئولین! از خدا بترسید و به این جانبازان اعصاب روان از همه جا مانده و رانده توجه کنید. روز و شب را با داروی اعصاب و آرامبخش می گذارانم و وقتی اوضاعم خراب می شود زندگی در خانه مثل جهنم است. یک جانباز شیمیایی دوران دفاع مقدس نیز در این ...
من 11 سال رضایت گیری کردم و بیشتر فعالیتم در بیمارستان مسیح دانشوری بود. در این 11سال، در رضایت گیری 1500 خانواده نقش داشتم. یک زمانی خودم رضایت گیر بودم و شرایط برای خانواده ام خیلی سخت بود. صبح تا شب و شب تا صبح، با تلفن صحبت می کردم، به طوری که همسرم اتاق کارم را آکوستیک کرده بود تا صدای من بیرون نرود. الان وضع بهتر شده است، چون دیگر رضایت گیرها را آموزش می دهم و مسئول آنها هستم . ...
حیوان تمام راه را با پاهای اریب، همراه او گز می کرد. سگ یک چشم داشت، برای همین وقتی اسکندر درباره خاطرات باغ اونکل و تانتی در آلمان حرف می زند، بیچاره را پشت اسم حیوان می گذارد. سگ هیچ نمی دانست کسی که گاه در آن باغ بزرگ پرنده و سنجاب و خرگوش ها را با آن تفنگ بادی و تازه ترین هدیه کریسمس خود نشانه می رفت، بعدها حامی هزاران فلامینگو، قرقاول و آهوی سرگردان است و پریشانی تالاب های رو به خشکی: خجالت می کشیدم سگ بیچاره خرگوشی را بلند می کرد و من نمی توانستم شکار کنم. بعد از مدتی دیگر خبری از آن سگِ گرگی آلمانی نشد و خاطره اش رفت پشت علامت سوال های اسکندر فیروز. ...
....کتاب جالبی است؟ شرط می بندم که تو یک کتاب خوان خوب هستی. * علی 4 ساله پشت میز غذا خوری می نشیند و شام خود را می خورد. مادر: تو پسر بزرگی هستی،موقع غذا خوردن مثل بچه ها خودت را کثیف نمی کنی. احساس کودک: من از یک بچه خردسال بهترم!!! ولی هنوز خوب نیستم. بهتر است مادر اینطور بگوید: من دیدم که تو همه غذاتو خوردی و با دستمال صورتت را پاک ...
بیشتری قائل است. در همه کارها هم کمک می کند. شب عید هفت سین های سفالی درست کردیم و بازاریابی کردیم در همه کارها کمکم کرد . طاهره نجف زاده، در بخش خیاطی کار می کند و مثل بقیه خانم ها تأکید می کند که مهم ترین نیاز مردم این منطقه اشتغال است: بیشترمان در کنار خانه داری واقعاً دوست داریم، کاری هم انجام دهیم . من از ساخت گل های کریستالی شروع کردم و الان به اشتغالزایی برای معلولان رسیده ام. در این ...