سایر منابع:
سایر خبرها
...؛ به گونه ای که تا سال ها بعد نیز در دست فرزندان و نوادگان وی قرار داشت .(ابن عربشاه، 1339، ص 19) در دوره تیمور ،مناظراتی که میان شیعیان و سنیان حنفی برپا می شد، در بیش تر مباحث میرسید شریف جرجانی که قاضی نورالله شوشتری او را بر مذهب امامیه دانسته است (شوشتری ،1365، ج2 ، ص 212) بر رقیب حنفی مذهب خود - مولانا سعدالدین تفتازانی - غالب می آمد. (خواندمیر، 1333،ج3، ص 547) اهل ...
سفیدان می مانستند. بعد مرد جوان کوری که کورمال کورمال خود را به کمک دیوارهای سنگی و صدای عصای باریکش که از شاخه های گیاه خرزهره درست شده بود، خود را به آنجا رساند. یکی از آن دو برادر ماریا فرانزیسکا را به سوی نامزدش هل داد و گفت: شما دوتا چه مشکلی باهم دارید؟! چرا مثل ستاره های آسمان اینقدر از هم فاصله می گیرید؟! دست های همدیگر را بگیرید، بروید کنار هم. آن دو جوان، درحالی که در ...
آرمانگرایی و توهم زدایی، براندو مثل یک ماهی قرمز اسیر در تنگ آب هالیوود و در کانون آن بود. به چه کسی می توانست اعتماد کند؟ همه جا دروغ می دید و ارتباطش را با واقعیت از دست می داد و مفهومش از هویت مدام مخدوش می شد. فشار های دیگری نیز در عمل وجود داشت. با آن که یکی از ستارگان هالیوود بود و بالاترین دستمزد ها را می گرفت، همیشه در آستانه ورشکستگی بود. در اواسط دهه شصت مدام در سفر بود ...
...، چیزی است که نسل آندری مکین از سر گذرانده و نسل های بعد از او چنین اتفاقاتی را تجربه نکردند. نسل بعدی این دو مرد، وضعیت و بدن مجروح ژورکا را درک نمی کنند و نمی توانند بفهمند که خندیدن به مجسمه تمسخرآمیز یکی از رهبران شوروی، چه لذتی دارد: فکرش را بکن، این مجسمه بهترین سال های عمر و جوانی ما را هدر می داده! و یا تمامیت خواهی، که نسل ما با سست ترین شکل آن آشنا بود، به محض دیدن دو انسان دست در دست ...
شب می شود. او چنین واقعه را تعریف می کند: از زمانی که ازدواج کردم، بدبیاری ها لحظه ای من را رها نمی کردند، بعد از شش سال تصمیم گرفتم از راه رمال ها وارد شوم شاید گشایش حاصل کردم، برخی ها به من گفتند خانم تو نحس است و او را باید طلاق دهی که من مخالف بودم اما رفته رفته مرا به این نتیجه رساندند که این راه حل مناسبی است و تا پای طلاق پیش رفتیم و چندماهی از خانم خود دور بودم. این مال باخته ...
. پیراهن خونینش را روی جنازه اش گذاشته و تابوت را به مسجد سپهسالار بردند. صبح روز بعد تمام تهران عزادار بود. دانشمندان، دانش آموزان، کاسب کارها و اهالی محل طوق و علم بلند کرده و جنازه شاعر جوان را در حالی که پیراهن خونین او روی تابوت بود برداشته و حرکت کردند. هر کس جنازه را می دید می گریست و می گفت: تهران چنین سوگواری را یک بار دیگر نخواهد دید. او یک روزنامه نگار و شاعر نترس آن هم ...
ستاره | سرویس فرهنگ و هنر گل در بر و می در کف و معشوق به کام است سلطان جهانم به چنین روز غلام است گو شمع میارید در این جمع که امشب در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است در مذهب ما باده حلال است ولیکن بی روی تو ای سرو گل اندام حرام است گوشم همه بر قول نی و نغمه چنگ است چشمم همه بر لعل لب و گردش جام است در ...
ادامه تحصیل، اول به اصفهان و بعد هم در 17 سالگی به پایتخت رفت. انگار بیشتر از سه ماه نتوانست تهران را تحمل کند. هوای ولایت به سرش افتاد و به همدان برگشت. چهار ماه طول کشید تا اصرار و اجبار پدر کارگر بیفتد و محمد رضا راضی شود به سفر دوباره به تهران و ادامه تحصیل. با این همه نه به تهران رفت و نه سراغ ادامه تحصیل را گرفت! مدتی در رشت، کمی هم در انزلی ماند و بعد هم دوباره به همدان رسید! شانسش زد، جنگ ...