سایر منابع:
سایر خبرها
کارآگاهان جنایی تلاش کردند درباره روابط یونس تحقیق کنند. آنها پی بردند این مرد آخرین بار با فردی به نام جواد تماس داشته است. کارآگاهان جواد را شناسایی کردند و به خانه او رفتند اما همسرش گفت از شوهرش خبری ندارد. این زن وقتی تحت بازجویی قرار گرفت راز قتل یونس را فاش کرد و گفت:" شوهرم فکر می کرد من و یونس با هم پنهانی رابطه داریم. او بابت این موضوع با من بدرفتاری می کرد و می گفت می خواهد از یونس ...
ناتوانی در کنترل خودرو به سمت دره منحرف شد، اما من توانستم به موقع از خودرو بیرون بپرم. سرهنگ بای بیان کرد: پلیس با شنیدن اظهارات مشکوک پسر متوفی و بررسی صحنه حادثه، موفق شد با استفاده از شگرد های پلیسی پرده از راز جنایت بردارد. فرمانده انتظامی رامیان افزود: پسر جوان که در مقابل شواهد چاره ای جز اعتراف به قتل پدر نداشت، اقرار کرد با توطئه نامادری و همسر خود، پدرش را به قتل ...
افتضاح اِرن می دانیم، تصمیمش را درک می کنیم. دونالد گلاور در مصاحبه هایش گفته است که سران شبکه ی اف ایکس رابطه ی عجیب اِرن و ونسا را درک نکرده بودند. ولی جواب گلاور به آن ها این بوده است که رابطه ی ارن و ونسا نماینده ی رابطه ی تمام عمه ها و خاله های او بوده است. یک زن از یک مرد بچه دار می شود. آن مرد آن اطراف می پلکد و زن کماکان آن مرد را دوست دارد. به قول گلاور، آدم های فقیر پول رفتن به ...
سرعت بالا و ناتوانی در کنترل خودرو به سمت دره منحرف شد اما من توانستم بموقع از خودرو بیرون بپرم. سرهنگ بای در ادامه بیان کرد: پلیس با شنیدن اظهارات مشکوک پسر متوفی و بررسی صحنه حادثه، موفق شد با استفاده از شگرد های پلیسی پرده از راز یک جنایت بردارد. فرمانده انتظامی رامیان افزود: پسر جوان که در مقابل شواهد چاره ای جز اعتراف به قتل پدر نداشت، اقرار کرد با توطئه نامادری و همسر خود، پدرش را به قتل ...
سوزی تابلوهای برق یک ساختمان مسکونی در دروس خبر داد. ماجرای عجیب کشف 4 لکسوس سرقت شده از ایتالیا، روسیه و سوئد در تهران! +تصاویر 4 لکسوسی که در کشورهای ایتالیا، سوئد و روسیه اعلام سرقت شده و پس از ترخیص از گمرکات وارد ایران شده بودند، شناسایی شدند. راز کشف جنازه سوخته در دره فاش شد فرمانده انتظامی شهرستان لامیان از جزئیات قتلی خبر می دهد که پیش از این در ...
: شنیده بودم وقت ورود ذوالفقاری، پرچم سبزی در مقابلش داشتند. خواستم آن پرچم را از نزدیک ببینم. به منزل ذوالفقاری رفتم و تقاضای دیدن پرچم را نمودم. یک نفر سید عامی خوش قیافه، حاضر شد، لباس بلند و مولوی سبز، دربرداشت، در کمرش دو سه قطار فشنگ بود و به دوشش تفنگ. بیرقی را از گوشه اطاق برداشت و برافراشت. بیرق سبزی بود که بالای آن عکس ذوالفقار و زیر کلمه نصر من اللّه و فتح قریب نوشته شده بود. دیدن ...