قطره ای بود در میان دریای سیاه پوشان حسینی، آمده بود تا حاجت اش را بگیرد، چند قدم برداشت، نای راه رفتن نداشت، صدای نوحه خوان در گوشش می پیچید، دستش را بالا برد و روی سینه اش فرود آورد، آفتاب پس کله اش می خورد، بغض راه گلویش را گرفته بود، از راه دور آمده بود، باید حاجت آش را می گرفت، چند قدم برداشت ... ... ادامه خبر