سایر خبرها
قربانیان آنها به نکات مشابه و مشترکی در تمامی قربانیان ربوده شده اشاره می کردند. در تحقیقات خبرنگاران به چند نکته مشترک پی بردیم. اولاً، هر قربانی هنگام عصر از خانه بیرون رفته و دیگر به منزل برنگشته. ثانیاً، صبح روز بعد (یعنی در حدود 18 ساعت پس از ربوده یا ناپدید شدن) اجساد خفه شدگان در حاشیه شهر پیدا می شد. و این نکته عجیب و سؤال برانگیز بود که در این مدت (از ربودن تا انداختن جسد ...
چند سال تاریک در زندگی داشتم. او با مکثی ادامه می دهد: فلج کننده بود. من به والیوم معتاد بودم. داشتم به باد می رفتم. نفس عمیقی می کشد و به آرامی بیرون می دهد: این صادقانه ترین چیزیه که تا حالا در یک مصاحبه گفتم. دنی می گوید که نمی خواهد این مصاحبه غم انگیز باشد. می گوید که قبلا به خصوص وقتی در آلبوم تک نوازی اش تک رنگ (Monochrome) حرف می زده خیلی از این دست مصاحبه ها داشته است. با این ...
کلاچ بگیری و دنده عوض کنی و دور زدن هم با آنها خیلی سخت است. برای گرفتن گواهینامه اتوبوس خیلی جوان بودم و روز امتحان همه با تعجب نگاهم می کردند. خیلی ها تصور می کردند فقط به عشق داشتن گواهینامه پایه یک در این آزمون شرکت می کنم و بعد از گرفتن گواهینامه آن را توی آلبوم خاطراتم می گذارم. اما من هدف بزرگتری داشتم. در امتحان عملی هم موفق شدم و یک گام به آرزویم نزدیک تر شدم. ...
ورزشگاه بروم. در فیلم سینمایی آمین خواهیم گفت در سن 19 سالگی نقش یک پسر را بازی کردم که برای رسیدن به آن نقش مجبور شدم موهایم را از ته بزنم و کچل کنم. در این فیلم کاملاً گریم و استایل پسرانه داشتم و به مدت 6 ماه پوششم مردانه بود و با این تیپ همه جا رفت و آمد می کردم. در آن زمان همه شرایط برای رفتنم به ورزشگاه مهیا بود و من هم از پوشش و ظاهرم استفاده کردم و تا دم در ورزشگاه آزادی رفتم، ولی به دلیل ...
که از بانک می گرفتم همه امکانات را برای دخترم فراهم کرده بودم هر چیزی که تقاضا می کرد برایش می خریدم اما دخترم از این شرایط سواستفاده کرد. شهلا بیان کرد: او مقابل چشمان من و با گوشی گران قیمتی که برایش خریده ام به پسران غریبه زنگ می زند. در پارک با پسرها اسکیت بازی می کند و... یکبار که برای کاری از خانه خارج شده بودم پس از چند ساعت به خانه بازگشتم که با صحنه زشتی روبه رو شدم. در خانه ...
فعال است، اشتیاق داشتم او را پیدا و با او همکاری کنم. او بعد از اینکه از زندان آزاد شد، مدتی در قم درس اقتصاد اسلامی تدریس کرد، اما در سال 1350 ناچار شد از کشور فرار کند.در هر حال ظرف حدود یک ماه و نیم مدارکم جور شدند و توانستم گذرنامه فلسطینی بگیرم و از کراچی به دمشق بروم. در آنجا با شهید منتظری ملاقات کردم و از او خواستم هر چه زودتر ترتیبی بدهد که بتوانم در یکی از اردوگاه های نظامی فلسطینی ...
خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)-مجتبا نریمان: مدتی که آن جا بودم، نتوانسته بود بهانه ای از من بگیرد. یک بار که همه در صف صابون و شامپو و پودر لباسشویی ایستاده بودند، از من پرسید: چرا تو در صف نمی ایستی؟ گفتم: بعد از همه می روم. نمی خواهم در صف باشم. ناگهان موهایم را کشید و مراکشان کشان از اتاق به سالن آورد. صورتم را به زمین کوبید و گفت: تو که با دیگران فرقی نداری. فحش های رکیک می داد. من بالاخره خودم ...
ادای دین او به اسپیلبرگ و چنان فیلم هایی به حساب می آید، حرف های دیگری هم برای گفتن درباره این فیلم دارد. آقای روت چگونه در مسیر ساخت این فیلم قرار گرفتید؟ – من از قدیم هم می خواستم فیلمی از ژانر کودک و با موضوعی متمرکز بر نوجوانان بسازم، ولی با اسلوب و روشی که خودم می پسندیدم. با این حال وقتی ساخت فیلم خانه ای با یک ساعت در دیوارهایش به من پیشنهاد شد و متن آنرا خواندم، با ...