سایر منابع:
سایر خبرها
کودکی کنار شما بودم، اون وقتی که شاگرد بنا بودم، اون وقتی که شاگرد حاج حسین جوشکار شدم یا وقتی که تو مغازه ی لبنیاتی محمدی کارگری میکردم یا تو میدون تره بار قم، تو حجره ی یه پیر مرد دست خشک شاگردی میکردم همیشه شما کنارم بودید، ساده و صمیمی، پر کار و قانع. بالاخره پنج انگشت دست یکی نمی شود. یه جاهایی بعضی همشهری های شما کارهای اشتباهی کردند مثل بعضی از همشهری های من. اما من به خاطر همه ...
......! _مامان بلندشو بعدا گله گی می کنی چرا نبردمت...!! _وااای فرشته جون این حریر سبز رو کی تنت کرده... _تو بیا ....مامان بیا... _فرشته چقدرسبک شدم...مثل یه پر قو... _فقط... _فقط چی فرشته جون...بگو؟ _من اون رواز دورنشونت می دم...! _آخه چرا؟... _اجازه ندارم جلوتربیام...! هوا خنک و عطر گلها فضا را پر کرده بود تمام مسیر غرق ...
اهالی قشم شکل گرفته. با این حال شما می تونید خیلی از کالاهایی که تو مراکز خرید دیگه قشم فروخته می شه رو تو بازار قدیم پیدا کنید؛ کالاهایی مثل ساعت و پوشاک و اصنافی مثل حراجی و لوازم خونگی. به جز این اگه به دنبال کالای خاصی مثل وسایل خیاطی و ... هستید حتما سراغش رو از بازار قدیم بگیرید. خیلی از هتل های قشم حوالی همین بازار ساخته شده و اگه بخواید برای رفت و آمد راحت باشید بهتره اون ها رو ...
مثل تفنگ آنرا حمایل کرد. جمعیت خاموش بود. هرکس میخواست بداند در آن جعبه دراز ُاستوانه ای چیست. سید داد زد: آهای شیعیون مرتضی علی، تو این جعبه که تو دس منه یه پرده هائی هست که تموم احکام واحادیث اسلام از بای بسم الله تا تای تمّست روشون نقش شده که اگه یه سال آزگار بشینی و گوش بدی بازم تمومی ندارن. همینقدر بدون که اگه من بخوام واست تعریف کنم که چه چیزا اون توهس خودش یه هفته طول میکشه تموم ...