سایر منابع:
سایر خبرها
...، در محله همه به نیکی از ما یاد می کردند، بعد از دیپلم خواستگارهای زیادی به خانه ما رفت و آمد داشتند به طوری که خانواده از آمد و رفت خواستگارها و جواب منفی من به آنها خسته شده بودند و می گفتند: دختر خوب به یکی جواب مثبت بده، خسته شدیم . همسر شهید بیان می کند: یک روز خانم مرادی، دوست خواهرم مرا صدا زد و گفت: الهه می خواهیم از تو برای پسر یکی از بستگان خواستگاری کنیم ، پرسیدم ...
پدرش که آن روز سرش شلوغ بود، به تصور اینکه او به خانه برگشته است، به کارش ادامه داد. از سوی دیگر مادر آتنا تصور می کرد که دخترش نزد پدر است و همین باعث شد که تا چند ساعت بعد کسی متوجه ناپدیدشدن دختربچه نشود. عصر آن روز وقتی مرد دستفروش بساطش را جمع کرد و راهی خانه شد، معلوم شد که آتنا گم شده و کسی از او خبر ندارد. هیچ کس نمی دانست چه اتفاقی برای دختربچه رخ داده اما با گذشت زمان فرضیه ...
... مهرناز که دید حرف هایش اثری روی مهری ندارد، گفت: من که خیلی هم دیدم نسبت به مازیار مثبته. خیلی هم پسر خوش تیپ و مودب و عاقلیه. تو هم برو قدم بزن و یه کم هوای تمیز اینجا رو بده ریه هات شاید عاقل شدی! چند دقیقه بعد مهرناز هم رفت تا به مازیار کمک و جوجه کباب ها را آماده کند. به مازیار که رسید گفت: تو برو پیش مهری و یه کم قدم بزنید و استراحت کنید. من جوجه ها رو آماده می کنم. ...
امام صادق علیه السلام با پول جذب نمی شود، زیرا در برابر پول می گوید: نه بنی مروان، نه بنی عباس!؛ سخنی که به نوعی می تواند تداعی گر همان شعار نه شرقی نه غربی فقدان شجاعت و تدبیر در مدیران شاید بیشتر مدیران فرهنگی کشور مفسده و فسقی علنی نداشته باشند؛ اما بی تدبیری در میان بسیاری از ایشان به امری رایج مبدل گردیده است. حکایت این مدیران مانند جراحی است که شکم بیمار را پاره کرده و ...