اتفاقی عجیب روی آنتن زنده شبکه 3
سایر منابع:
سایر خبرها
دیدار آقا با ننه غلام +تصاویر
. وقایع پانزده خرداد و بعد از آن که پیش آمد، دل ننه غلام هزار راه رفت، اما این شروع نگرانی ها بود. مسیر زندگی، غلام رستمی جوان را وارد ارتش کرد و او نظامی شد تا هر روز در گوشه ای از کشور باشد و مادر تنها. سال پنجاه و هفت با همسر و فرزندانش، در پادگان سنندج زندگی می کردند. هنوز شیرینی پیروزی انقلاب بر ذائقه اش ننشسته بود که گروهک های ضد انقلاب به پادگان حمله کردند و آنجا محاصره شد. چند ...
جدیدترین اخبار رسمی از کرونا در ایران/ در طول 24 ساعت گذشته، 215 بیمار جان خود را از دست دادند
اجتماعات غیرضروری تشکیل دهند رییس گروه سلامت محیط دانشگاه علوم پزشکی مشهد گفت: با برپاکنندگان تجمعات غیر ضروری مانند مراسم عروسی و ترحیم در مشهد برخورد قانونی خواهد شد و برای آنها پرونده قضایی تشکیل می شود./ ایرنا 09:16:53 13 تیر 1399 کرونا در کمین کودکان است/ هشدار نسبت به حضور در اماکن شلوغ عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی: کو ...
بخشندگی بی پایان حاج حسین ملک
، محمدخان و توکلی از معروف ترین داروغه های قلعه وکیل آباد بودند. این داروغه ها دارای جذبه و ابهت خاصی بودند، در بین این داروغه ها محمدخان بیش از همه معروف بود. در اجرای مر قانون، نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر، کوتاه نمی آمد و اگر کسی قوانین را به هر علتی زیرپا می گذاشت، به شدت با او برخورد می کرد. اتفاقا من خاطره جالبی با همین محمدخان داروغه دارم، یک روز که درحال چراندن گوسفند ها در ...
ناگفته های علوی تبار از دوران جنگ و قتل های زنجیره ای [+فیلم]
گروهک ها مطرح بود و تا زمانی که آقای ری شهری بود و امام زنده بود [وجود داشت]. *این اختلافات خودش را نشان نمی داد... اینها فکر می کردند که در چارچوب خوبی کار می کنند، بالاخره یک کسی هست که می روند بالاتر، نظارتی هست. بخشی از آنها در برخوردهای آقای ری شهری با آقای منتظری مساله دار شدند... *خب، قبل تر هم برخورد شد مثل قصه انفجار دفتر نخست وزیری... در واقع ...
داماد پدر و پسر طلافروش گرگانی در خودرو آنها بمب گذاشت +عکس
مجروح شده بودند بیرون کشیدند و به بیمارستان منتقل کردند. آنها سعید روحی نژاد، یکی از طلافروشان معروف گرگانی، پدرش و کارگرشان بودند و شدت جراحات یکی از آنها، یعنی سعید که راننده خودرو بود، بیشتر از بقیه بود و همین باعث شد که وی روی تخت بیمارستان جانش را از دست بدهد اما 2نفر دیگر با تلاش پزشکان زنده ماندند و از خطر مرگ نجات یافتند. انفجار عمدی انفجار سراتو و مرگ طلافروش گرگانی ...
اخبار رادیو و تلویزیون| رادیو برای کرونا برنامه "زنده" ساخت/ صحبت های رهبری درباره ازدواج کتاب گویا شد
زنده اجرا می شود و شما می توانید از آخرین یافته ها در حوزه کرونا مطلع شوید، راه های مقابله با مسائل و مشکلات روحی مبتلایان یا افراد در معرض خطر را بدانید، روش های سرگرمی در خانه را در دوران قرنطینه بیاموزید و هر پرسشی که دارید، بپرسید. بخشی از این برنامه به شنوندگان اختصاص دارد بنابراین شما هم می توانید با ارسال فایل صوتی، یا ازطریق پیامک و تلفن با این برنامه همکاری کنید، اگر بیمار بودید ...
یک ماجرای هیجان انگیز و اختلاف برانگیز در تاریخ: محاکمه و اعدام روزنبرگ ها به اتهام جاسوسی هسته ای و ...
جسارت رقبای آمریکا به خاطر آن است که آنها نیز به بمب اتمی دست یافته اند. ولی این قصور و کوتاهی از طرف چه کسی سرزده؟ کمونیستها؟ و متقارن با همین زمان است که گرین گلاس ، روزنبرگ ها و ماکس الیتشر را لو داده اند، پس سناتور مک کارتی حق دارد که می گوید در جامعه آمریکا خیانتکارانی پیدا شده اند. حمله متقابلی در غرب کره روی داده است اما خطر برخورد و جنگ اتمی وجود دارد و این تقصیر کی است؟ طبعاً ...
بررسی عملکرد پدافند هوایی در سال آخر جنگ تحمیلی (با تکیه بر عملیات مرصاد(
. حماسه سایت راداری سوباشی در این سال رقم خورد. در این سال بیشترین شهید و مجروح توسط پدافند هوایی تقدیم ایران اسلامی شد. بررسی و مطالعه عملکرد پدافند هوایی ایران در سال آخر جنگ تحمیلی، ضمن ثبت و ضبط بخش مهمی از تاریخ سازمانی تأثیرگزار بر سرنوشت کشور، منجر به اعمال مدیریت دانش و انتقال تجربه به نسل جوان تر خواهد شد. همچنین نگارش رشادت های کارکنان پدافند هوایی منجر به نشر ارزش های دفاع مقدس خواهد ...
دیدار با معلم خصوصی فرزندان شیخ احمد کافی / خانه شیخ، کمیته امداد قبل از انقلاب بود
من بود که به گوش آقای کافی رسیده بود. از طرفی، مدتی در مدرسه علمیه مرحوم آیت الله مجتهدی درس خوانده بودم و مرحوم کافی هم این موضوع را می دانست. آن موقع تعدادی طلبه جوان به مهدیه می آمدند و پای درس مرحوم کافی می نشستند. یک روز آقای کافی سراغ من فرستاد. وقتی خدمتشان رسیدم، گفت: "آقای وزیری! می توانی به این طلبه های ما درس قرآن بدهی؟" گفتم: بله. و اینطور شد که شب ها به مهدیه می رفتم و به آن طلبه ها ...