سایر منابع:
سایر خبرها
در محوطه که خیلی کثیف هم بود آب می کردند و از پنجره به رزمندگان می دادند. دو شب در این اتاق بدون اینکه چیزی بدهند ما را نگه داشتند. بالاخره بعد از دو روز در باز شد و چند دیگ و ظرف بود، گفتند که بروید غذا بخورید رزمندگان هم که حدود سه شبانه روز غذا نخورده بودند یک دیگ آب سرد با کمی رنگ رب که نگاه هم نمی توانستی بکنی به آن بود، از همان نان های خشک خوردند بعد افسران عراقی ما را در محوطه به ...
خدا را شکر می کردیم نه مثل الان که باید چند قلم سر سفره چید و برای هر یک از بچه ها یک جور غذا درست کرد و ناز این بچه کشید و ناز آن بچه را کشید و با سلام و صلوات به آنها غذا داد و قاشق به دست دنبالشان بود. زمانی که من وارد زندگی جدید شدم حداقل وسایل زندگی را داشتم که همه آنها در یک اتاق 12 متری جا شد و در همان اتاق دو پسرم به دنیا آمدند و قد کشیدند تا اینکه مادر تو به دنیا آمد و بعد به ...
، به منزل شهید قربانخانی رفتم و قبل از بنیاد شهید ارتباطی با این خانواده داشتم. یک پسر و یک دختر داشتند؛ مجید را داده است. مجید حر مدافع حرم است. مجیدی که یک روز در منطقه جنوب شهر تهران و یافت آباد قدم می زد، خیلی ها از هیبتش می ترسیدند. این که می گویند حر مدافع حرم به این دلیل است. پدرش می گوید قبل از شهادت مجید، اربعین بود و مجید گفت چند سال برای اربعین رفته اید و من هم امسال تصمیم گرفتم ...
می کند. در یک جا هایی اعلام کردند که اگر مثلا مراجعه به بیمارستان نزدیک خانه خود کردید و اعلام کردند طرف قرارداد بیمه دی نیستند، خودتان پرداخت کنید و بعداً بیمه دی با شما تسویه می کند؛ این کار را سخت می کند. هفته گذشته جانباز عزیزی به من زنگ زد، خانم ایشان خواهر شهید بود برای پیوند کبد بستری در بیمارستان شیراز شده بودند. از استان خودشان به شیراز بروند و مشق و گرفتاری راه را در ...
خالی کرده یا آن ها را پله کرده اند تا به مقصود خود برسند. البته این چیزها هم قبل از انقلاب بود و هم بعد از آن ولی او تا جایی که می توانست روی پای خودش ایستاد و برای خودش جا باز کرد. منتها این آدم ها به لحاظ شرایط اقتصادی معمولاً ناراضی هستند چون با این ویژگی هایی که داشتند هر کجای دنیا که بودند حداقل از نظر مالی در شرایط مطلوبی قرار می گرفتند اما در اینجا فقط حسرت خیلی چیزها باقی می ماند. اشتراک گذاری در: ...