سایر منابع:
سایر خبرها
. مولانا زمزمه می کند مردم از حیوانی و آدم شدم. پس چه ترسم ؟، کی ز مردن کم شدم ؟ نجف هم هر چه شعر از بر داشت زمزمه می کند تا کمی خود را آرام کند . سخن گفتن در هنگام استرس و ترس و اضطراب ، برای آدمی آرام بخش است . نجف هم ، گویی مثل ِ من ، چشمی به زمین دارد. ازنظامی می خواند : چه خوش باغی ست باغ زندگانی گر ایمن باشد از باد خزانی زندگی برای ...
. در مورد اتحادِ مورچه ها و معماری و خانه سازی های آن ها با لهجه شیرین آبادانی – بندری صحبت می کند. به نجف می گوید: — راستی، دیده ای که هیچ حیوانی به اندازه انسان، با همنوعانش نمی جنگد؟ فقط انسان با فکر و برنامه ریزی علیه نابودی هم جنسان خود تلاش می کند. انسان برای سرگرمی حتی حیوانات را هم به جان هم می اندازد. واقعاً چرا؟ چرا به اصطلاح، اشرف مخلوقات چنین جانور درنده خویی شده ...