سایر منابع:
سایر خبرها
که عصبانی شده بود به آن ها اعتراض کرد، ولی یکی از آنها به او گفت ما به تو کاری نداشتیم با آن دختر بودیم (که منظورشان من بودم)، ولی بنیامین به آنها گفت آن دختری را که می گویید از بستگان من است و همین موضوع به درگیری بین آنها انجامید که در این میان جوانی با کاپشن سفید چاقو را بیرون کشید و در حالی که دوست او ضربه ای با گوشی تلفن همراه به سر بنیامین زد او هم تیغه چاقو را در قفسه سینه بنیامین فرو برد ...
سرگذشت شوک آور یک زن! هر بار که اختلاف من و شوهرم شدید می شد و به مشاجره های لفظی تند می رسید، سوار بر خودرو می شدیم و در بیرون از خانه به مشاجره ادامه می دادیم تا فرزندانمان شاهد این درگیری ها نباشند، اما آن روز وقتی بیرون رفتیم ناگهان شوهرم از شدت عصبانیت تیغه چاقو را در قفسه سینه اش فرو برد و ... بیشتر بخوانید شرط فرزندان مقتول برای بخشیدن قاتل مادرشان ...
مشاجره پرداختیم. هنوز مسافت زیادی را طی نکرده بودیم که مشاجره لفظی ما شدت گرفت ولی ناگهان همسرم در مقابل چشمان شوک زده من چاقویی را بیرون آورد و تیغه آن را به قفسه سینه اش وارد کرد. حیرت زده و سراسیمه تلاش کردم تا او را نجات دهم اما او برای همیشه من و فرزندانم را تنها گذاشت و مرا دچار عذاب وجدان وحشتناکی کرد به گونه ای که چند بار دست به خودکشی زدم اما هر بار در حالی از مرگ نجات یافتم ...
باشکوه زندگی می کرده اند. ایزابل و خواهر کوچک ترش، مارگارت، روزها را در کنار هم می گذرانده اند. ناگهان روزی جسد مارگارت را در مرداب پیدا می کنند. مشکل اصلی اینجاست که ایزابل هیچ چیز را به یاد نمی آورد و خودش را مقصر مرگ خواهرش می داند. یکی از نکات قابل توجه کتاب تمام چیزهای خطرناک، خوابگرد بودن ایزابل است. او از زمان کودکی هنگام خواب در اطراف خانه قدم می زند، صحبت می کند و صبح در جایی غیر از ...
گلایه کرد. لحظاتی بعد برادر دختر نیز با چهره ای خشمگین از ساختمان بیرون آمد اما با چند مهمان چاقو به دست روبه رو شد که به سمت وی هجوم بردند و او را از ناحیه دست زخمی کردند. دختر جوان با دیدن صحنه خونباری که برادرش زخمی شده بود بی درنگ با عمویش تماس گرفت و از آن ها برای یاری رساندن به برادرش کمک خواست. طولی نکشید که چند نفر با چوب و چماق و سوار بریک دستگاه خودرو از راه رسیدند و ...