سایر منابع:
سایر خبرها
بخش ادبی نشریه تقاطع شماره 32| خون، کف خانه ویلایی نیاوران، لابه لای شیار سنگ های مرمر راه می رود. از پله ها پایین می ریزد، روی موکت موبلند شطرنجی رَد می اندازد، به دیوار سنگ کاری شده مجلل لابی شَتَک می زند و دست آخر به جایی می رسد که جسد نقش زمین شده است. خونِ گرمِ سیال مثل جوهری سطح زمین روان شده. قطره های خون، همه جا هستند از در ورودی گرفته تا وسط لابی، کنار پایۀ استیلِ مبل های چرم و صندلی ه ...
...: سه ساعت، میتوانم به جرات بگویم مثلاً در طول سال شاید مثلا نهایتاً چهار پنج تا جمعه مثلاً من خانه هستم. سوال: همیشه اراک هستید؟ کریمی: بله همیشه آخر هفته ها شهرستان هستیم هفته هایی که حوزه انتخابیه هستیم ایام بیشتری و در حوزه انتخابیه که نماینده می رود معمولاً دیگر شبانه روزی هست دائم تو روستا این ور، جلسه، ملاقات مردمی، اینها و بعضی وقت ها نماینده ها می گویند که ما این ...
میگه ناراحتم ولی قهر که نیستم بعد چرا من کلید این خونه تورو ندارم؟ روزگار میگه نخواستی داشته باشی آیلین میگه الان میخوام روزگار با کلافگی میگه تو چته چرا هر روز یه جوری؟ آیلین میگه اتفاقا کسی که یجوریه تویی! سپس میخواد بهش نزدیک بشه که روزگار ازش دور میشه و میگه من خوابم میاد فردا کلی کار دارم میخوام بخوابم آیلین جا میخوره و با عصبانیت از اونجا میره. فردای آن روز سر میز صبحانه عامر ماجرای دعوت ...
... اصلا مگر می شود فراموش کنی، روزی، پشت تو به وسعت و عظمتِ چه آسمانی، گرم بود؟ نه، هرگز! بغض راه گلویش را می بندد و چشم می دوزد به قاب عکس پدر: احترام پدر و فرزندی بود اما ... دوباره سکوت می کند. کلمه را توی دهنش مزه مزه می کند. و ناگهان شیرین می شود و با افتخار می گوید: اما رفیق بودیم! دو تا رفیق صمیمی! آقای مدیر یاد روزی می افتم که روبه روی بانک انصار محله امانیه اهواز ...