پنجشنبه ۱۰ خردادساعت ۱۰:۲۷May 2024 30
جستجوی پیشرفته

شکنجه ی بی رحمانه عمو اسد

به محض خروج از بهداری بعثی ها با باتوم به جانم افتادند و آن قدر زدند که دیگر طاقت از کفم رفت و بی حال روی زمین افتادم. نای بلند شدن و راه رفتن نداشتم ولی هر طوری بود خودم را در حالی که خون از سر و رویم جاری بود به آسایشگاه رساندم. تا چند روز بعد هنوز بدنم به شدت درد می کرد. ... ادامه خبر

جستجوگر خبر فارسی، بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است (قانون تجارت الکترونیک). برای مشاهده متن خبری که جستجو کرده‌اید، "ادامه خبر" را زده، وارد سایت منتشر کننده شوید (بیشتر بدانید ...)