سایر منابع:
سایر خبرها
شیرین و فرهاد عاشق برساند... پسرم! چند شب پیش، باز هم به سراغ آن نوشته ات رفتم، همان نوشته ناتمام قبل از اسارت که خیلی دوستش داشتی و می خواستی روی صحنه اجرایش کنی. می دانی که کدام را می گویم؛ نمایشنامه دری به روی دوست؛ همان متن پر احساس که موضوعش را با انتظار شروع کرده ای؛ انتظار شیرینی که نمی دانم چرا برای اولین بار، منقلبم کرد و بغض سنگینی راه گلویم را گرفت و فشرد، طوری که بعد از گذشت هفت ...