سایر منابع:
سایر خبرها
از فضای مجازی دلخورم!
با حضور در سریال دودکش بین عموم مردم به شهرت رسید و در کنار کمدین هایی مانند هومن برق نورد و بهنام تشکر خوش درخشید. در سری دوم سریال دودکش که با نام پادری از تلویزیون به نمایش درآمد نیز حضور داشت. با این بازیگر که به گفته خودش در کنار بازیگری که حرفه اش است، عاشق خانه داری و آشپزی هم هست، درباره زندگی و چگونه کنار آمدن با مشکلات هم صحبت شدیم. از کودکی تان بگویید و این که در ...
برای بازی در نقش فرح تردید داشتم
در مصاحبه ای گفته بودید یک بار که برای بازدید از پشت صحنه مجموعه تبریز در مه رفته بودید، آقای ورزی نوع لباس پوشیدنتان را دیدند و همانجا شما را برای بازی در نقش فرح دیبا انتخاب کردند. تا قبل از این ماجرا کسی متوجه شباهت شما با این شخصیت شده بود؟ واکنش خودتان چه بود؟ بیش از هر چیز تعجب کردم. فکر می کنم چهره واقعی ام ممکن است فقط در برخی زوایای محدود شباهت هایی را با چهره فرح داشته باشد. در کل من خیلی هم شبیه او نیستم. فرم صورت هایمان متفاوت است. وی بینی ای پر و کوتاه دارد و در عوض بینی من بلند و کشیده است یا صورتش گردتر است و فاصله چشم ها تا ابروهایمان هم با هم تفاوت دارد. با این حال مدل سیاه بودن چشم هایمان یا برقی که در آن هست، با هم شباهت دارد و لذا شباهت هایمان فقط در برخی جزئیات است. نمی دانم آقای ورزی در آن نگاه چه چیزی را در من دیدند که متوجه این شباهت شدند، اما بعد از این که گریم شدم و چهره پردازی روی صورتم انجام گرفت، خودم هم واقعا تعجب کردم و از این همه شباهت به حیرت آمدم! در همه مجموعه های تاریخی تا پیش از این گرچه بیشتر ایفاگر نقش شخصیت های واقعی بودید، اما هیچ کدامشان اهمیت و حساسیت نقش فرح را نداشتند. به هر حال این شخصیت هنوز در قید حیات است و رویدادهای زمان و خیلی هم از حافظه مردم و بخشی از تماشاچیان سریال دور نیست. این موضوع سختی ایفای نقش را برایتان دوچندان نمی کرد؟ برای بازی در این نقش اضطراب نداشتید؟ اتفاقا چرا. من در سال های مشروطه در نقش عزت الدوله، زن امیرکبیر بودم و در تبریز در مه هم شخصیت مریم شیرازی را که رئیس حرمسرای فتحعلی شاه بود، ایفا می کردم. هر دوی این نقش ها را خیلی دوست داشتم. برای بازی در نقش فرح تا پیش از امضای قرارداد واقعا تردید داشتم، اما بعد از این که قرارداد را بستم و همه چیز نهایی شد دیگر جایی برای پشیمانی نمی دیدم. فقط نهایت تلاش و توانم را به کار بردم تا این شخصیت را بدرستی ایفا کنم و از تصویری که در اذهان است به دور نباشم. سراغ فیلم ها و تصاویر مستند موجود از فرح دیبا هم رفتید؟ بله. فرح تنها همسر شاه است که از او اینقدر فیلم و مصاحبه مستند وجود دارد و آقای ورزی این منابع را برای مشاهده و تحقیق در اختیارم گذاشتند. جالب این که در جریان این تحقیق ها خودم هم با تاریخ معاصر ایران بیشتر آشنا شدم و آگاهی ام بالاتر رفت. خودتان با کدام بخش از زندگی و شخصیت فرح ارتباط بیشتری برقرار کردید و برایتان تاثیرگذار بود؟ بازی در قسمت های مربوط به خروج از ایران واقعا برایم سخت بود و اذیت شدم. اصولا بازیگری هستم که خیلی با نقش هایم یکی می شوم. برای بازی در این سکانس هم در قالب فرح فرورفتم؛ خودم را زنی دیدم که باید کشورش را برای همیشه ترک کند، آینده اش نامعلوم است و حتی مشخص نیست خودش، همسر و فرزندانش بتوانند کشور را ترک کنند یا خیر. این صحنه از تلویزیون هم زیاد تکرار شده و اگر دقت کنید فرح برخلاف غرور همیشگی اش کاملا ناراحت است، صورتش بشدت ورم کرده و نشان از خستگی او دارد. گریم شما هر بار چقدر طول می کشید؟ قطعا طراحی این چهره کار آسانی نبوده است. بله، هر مرتبه فقط چیزی نزدیک به سه ساعت طول می کشید تا آرایش و سایه چشم هایم انجام شود! هر روز صبح به طور همزمان دست چند نفر روی صورتم بود، یکی موهایم را می کشید، یکی بینی ام را می چسباند و... تکرار همه این شرایط در هر روز واقعا می تواند آدم را دیوانه کند، اما به هر حال من بازیگرم و وقتی قراردادی را امضا می کنم، باید به همه سختی هایش هم تن دهم. به خودم یادآوری می کردم که این شرایط روزی آرزویم بوده است و حالا جایی برای شکایت کردن نیست، چون تحمل این شرایط وظیفه ام بود. در کنار گریم، لباس های خاصی هم داشتید؛ راه رفتن و بازی با این لباس های مجلل دشواری هایی هم دارد. خوب شد گفتید. اجازه بدهید به خاطره ای اشاره کنم. به تقلید از لباس های فرح، دامن مشکی رنگ و راسته ای را برایم دوخته بودند که به دلیل رنگی که داشت، با بسیاری از لباس ها سِت می شد و لذا این دامن را در صحنه های بسیاری می پوشیدم. در کنارش چون فرح از من قدبلندتر است، کفش ویژه ای هم با پاشنه ای از جنس تخته برایم درست کرده بودند که باید از اول صبح می پوشیدم و همراه با آن لباس ها در صحنه این طرف و آن طرف می رفتم و غذایم را می خوردم و در واقع فقط لباس ملکه ها را داشتم و بقیه کارهایم را باید خودم انجام می دادم. یک بار از قضا قدمم را اشتباه برداشتم و از آنجا که دامنم تنگ بود، به هوا پرتاب شدم و واقعا برای یک لحظه در آسمان پرواز کردم! قصه های اینچنینی برایم در پشت صحنه زیاد اتفاق افتاد و یک بار هم می خواستند لباسم را بر تنم اتو کنند که پوستم سوخت. گویا در ابتدای بازی در این نقش دچار بازخوردهای عجیبی از جانب برخی کاربران فضای مجازی هم شده بودید. دلیل این قضیه چه بود؟ واقعا نمی دانم. این اتفاقات مربوط به زمانی بود که من تازه قراردادم را بسته بودم و ناگهان مورد هجمه ای بی سابقه قرار گرفتم. کاربرانی می آمدند و بدون این که هنوز بدانند نقش آفرینی من در این مجموعه چیست، برایم نظرات توهین آمیزی می گذاشتند. یکی گفته ب ...
خسرو سینایی؛ موسیقیدانی که قرار بود پزشک شود!
ارکستر سمفونی تهران می نواخت و ساز اصلی او کنترباس بود. به این ترتیب از 11، 12سالگی ارتباطم با موسیقی شکل گرفت، البته موسیقی غربی. بعد از چند سال تمرین و آموزش، یکی از چند آکاردئونیست مطرح تهران شدم. سال آخر دبیرستان بودم که در مدرسه ارکستر جوانان تشکیل دادیم که اولین ارکستر غیرحرفه ای ایران بود. کم کم کار به جایی رسید که ثابت پاسال که مدیر یک تلویزیون غیردولتی بود، از ما دعوت کرد هفته ای ...
سندی با ارزش در باره چند بنای تاریخی یزد در قرن دوازدهم هجری
هنرنمایی ادبی یک دبیر، با محتوای نسبتا با ارزش در وصف صفویه، شاه سلیمان و شماری از بناهای یزد است. عرفان یزدی نویسنده المواهب السنیه فی المدائح العلیه (ذریعه: 23/241) در خدمت میرزا شفیع، وزیر یزد بوده و زمانی که این متن نوشته شده، هفت سال از دوره وزارت او در یزد می گذشته است. به جز مقدمه ادبی آن، و ستایش نامه ای که از سلسله صفوی و شخص شاه سلیمان دارد، محتوا را در دو بخش می توان دانست: نخست ...
مجموعه اشعار آیینی ویژه ولادت پیامبر اکرم(ص) و امام صادق(ع)
شده است ز بنده اسارت ظلمات هر آن کسی که فرستد محمدی صلوات سپیده دم طربی خواست از همه ذرات ستاره در دل تاریک شب قمر زایید امین وحی به فوج ملائکه فرمود تبر دهید که بنت وهب پسر زایید به سر رسید دگر عصر جهل و گمراهی برای شام دلالت سحر سحر زایید دعای آمنه را مستجاب کرد خدا برای خلق امان از قضا قدر زایید ...