سایر منابع:
سایر خبرها
وقتی که به کلّی بیهوش شدم، سه مرتبه، برای لحظاتی به هوش آمدم و هر دفعه هم یک احساسی داشتم. آن حالات، هیچ وقت از یادم نمی رود. حالا یکی را عرض می کنم: در یکی از حالات، احساس کردم که دارم می روم؛ یعنی احساس کردم که مرگ در مقابل من است. کاملاً در آن مرز عالم برزخ، خودم را دیدم و احساس کردم که در آن حال، انسان هیچ دستاویزی به جز خدا ندارد؛ هیچ دستاویزی! یعنی هر چه هم عمل پشت سر خودش داشته باشد، باز ...
.... آن جا انسان احساس می کند که مثل پرِ کاهی بین زمین و آسمان است. از همه چیز منقطع می شود. من این حالت انقطاع را در آن وقت احساس کردم و پیش خدای متعال، تضرّع نمودم و گفتم: پروردگارا! می بینی که من چقدر دستم خالی است و چیزی ندارم و محتاجم! اگر تفضّلی بکنی، کرده ای وَاِلّا ما رفته ایم. منظورم مردن نبود؛ رفتن از وادی سعادت بود. بعد، بیهوش شدم و چیزی نفهمیدم. آیت الله خامنه ای به سرعت به ...
بار اوّل بر زمین افتادم – که البته نفهمیدم چطور شد که افتادم – تا وقتی که به کلّی بیهوش شدم، سه مرتبه، برای لحظاتی به هوش آمدم و هر دفعه هم یک احساسی داشتم. آن حالات، هیچ وقت از یادم نمی رود. حالا یکی را عرض می کنم: در یکی از حالات، احساس کردم که دارم می روم؛ یعنی احساس کردم که مرگ در مقابل من است. کاملاً در آن مرز عالم برزخ، خودم را دیدم و احساس کردم که در آن حال، انسان هیچ دستاویزی به جز خدا ...