سایر خبرها
.... جسد او شبانه در مراسمی به آب سپرده شد تا سفر به کوبا بابت این مسئله با مشکل مواجه نشود اما آن گونه که کاپیتان بعد ها تعریف کرد مشکلات اصلی در راه بود: هنوز مراسم به آب سپاری پایان نگرفته بود که یک مرد جوان ناگهان روی عرشه پرید و روی نرده های کنار تابوت ایستاد. من سریع مسیر کشتی را تغییر دادم که البته کار بیهوده ای بود اما در همین حال متوجه شدم ناگهان همه منطقه با نورافکن های بزرگ روشن شده ...
نیمه شب نهم ماه می 1961 ، مردی چاق و کوتاه قد به زحمت وارد سفارتخانه آلمان در دمشق می شود. دیپلمات ها این مرد را می شناسند و از قرار وی کورت ویتزکه ، استاد سابق سوارکاری است. این مرد با آن عینک یک چشمی، از جمله شهروندان آلمانی مقیم پایتخت سوریه به شمار می آید. به گزارش عطنا به نقل از روزنامه وقایع اتفاقیه ، مطلب منتشر شده کلاوس ویگرفه با ترجمه ای از محمدعلی فیروزآبادی درباره سرگذشت ...
روز نو : قرار بود مراسم عروسی بزرگ و باشکوهی باشد. عضو کلیسای شهر بودم و تمام اعضای کلیسا و بستگان به مراسم دعوت شده بودند. من و نامزدم "هری" خوشحال بودیم که قرار است در کلیسای "آل سنت" در "نایروبی" ازدواج کنیم. من هم یک لباس عروس بسیار زیبا کرایه کرده بودم. اما شب قبل از عروسی فهمیدم بعضی از لباس های هری ازجمله کرواتش دست من است. او نمی توانست بدون کراوات در مراسم حاضر شود. قرار ...
در آمریکا مواجه شد به آن واکنش نشان داد. شنیدنی هایی دردناک از زندگی پسر بچه فیل نما +تصاویر در این خبر از فراز و نشیب زندگی دردناک پسر بچه فیل نما آگاه خواهید شد که قصه زندگی او قلب هر انسانی را به در می آورد. عجیب ترین مراسم تشییع جنازه جهان + تصاویر خانواده این مرد برای او که از تابوت سر پوشیده و همچنین ماشین نعشکش وحشت داشت تدارک ویژه ای در نظر ...
، پدر و مادر. خوش برخورد، شوخ طبع، خوش صحبت بود. یک همسر تمام و کمال واقعی بود. مهارت زیاد او در موتورسواری او را طوری زبان زد کرده بود که به گفته دوستان موتورسوارش، وقتی اسم پژمان می آمد باعث ترس و واهمه رقبا می شد. پژمان در انجام حرکات نمایشی با موتور و دوچرخه مهارت داشت طوری که در چند سال اخیر در پایان مراسم راهپیمایی 22بهمن، در استادیوم ورزشی، حرکاتی همچون عبور از حلقه آتش و پرش از روی ...
. مشکلات اقتصادی دولت و کمبود درآمدهای ملی، برای هر کشور یک خطر است و میتواند زمینه ساز چیزهایی باشد. از طرفی، برخی از خبرنگاران خارجی به خاطر بعضی از قضایا و مراسم گوناگون به ایران آمدند و رفتند با افرادی که از قبیل خودشان بودند، مصاحبه کردند و از قول آنها چیزهایی را نقل نمودند. در تلکسها آمد که: بله؛ فلان زن، یا فلان جوان، یا فلان مرد در فلان جای تهران به ما گفت که ما از اسلام بیزار شده ایم؛ ما از ...
نمی کشید تا اصابت بکند . موشک منفجر شد و من وقتی چشم باز کردم خودم را روی زمین دیدم . همه فکرم پیش سید بود و با خود می گفتم آن موقع سید سرش را از تانک بالا آورده بود و قطعا با اصابت موشک شهید شده؛ دو دخترش به نام های سیده زهرا و سیده فاطمه جلوی چشمانم می آمدند . در همین حین شروع به قرائت تشهد کردم و از خدا خواستم اگر قرار است شهید بشوم، همین جا در معرکه شهیدم کن نه در عقبه؛ شرایط به ...