سایر منابع:
سایر خبرها
مردان بی ادعای مرز پر گهر
- الو؟ دادا؟ - اینکه داداش نیست عزیز مادر. مادر در حالی که بغض راه نفس کشیدنش را بند آورده، گوشی تلفن را آهسته از دست های کوچک زینب جدا می کند . دنیای سپید زینب همه اش 2 سال قدمت دارد. از چشم های حیران کودک می شود فهمید که از خیلی چیزها سر در نمی آورد. از اوضاع خانه و غریبه های سیاه پوشی که گاه و بیگاه به مهمانی شان می آیند. از گریه های مادر و این که چرا حال بابا مثل قبل نیست. او نمی ...
طریقه شهادت امام صادق علیه السلام
...، خلیفه عباسی مسموم شد و محل دفن وی کنار قبر پدرش در قبرستان بقیع شهر مدینه می باشد. در ادامه طریقه شهادت رسیدن امام صادق (ع) آورده شده است. طریقه شهادت امام صادق علیه السلام در روایات نقل شده امام صادق علیه السلام در سال 148 قمری و در سن 65 سالگی به دست عوامل منصور دوانقی خلیفه عباسی به سبب انگور زهرآلوده مسموم شد و بر اثر آن، به شهادت رسید. درباره تاریخ شهادت ایشان دو ...
پایان بی قراری ها پس از 31 سال
کمک کرد . همیشه قسمتی از حقوقش را به خانواده های مستمند یا به خانواده هایی که نفت نداشتند، کمک می کرد، زندگی پدرش را علی اکبر می چرخاند، آن موقع ماهی 5000 تومان حقوق می گرفت، 2000 تومان به پدر و مادرش کمک می کرد، همیشه می گفت: چه من زنده باشم چه نباشم وظیفه ات است ماهی 2000 تومان را به پدر و مادرم بدهی، بعد از شهادت علی اکبر، پدرش از بس اکبر اکبر گفت که دو سال بعد به او پیوست . ...
به اندازه تمام مادران دنیا لالایی وجود دارد
می شد اگر پروین نبود؛ اگر پروین در سال های بعد کفش پولادین به پا نمی کرد و به دنبال عاشیق ها و نوای گمشده شان در کل کشور نمی گشت تا نوای آنها را که سینه به سینه رسیده ثبت و ضبط کند. آن سال ها که اینها آواز می خواندند، ضبط صوت نبود. صفحه را روی رادیوگرام می گذاشتیم که این امکانات در ایل وجود نداشت. بعدها من بچه بودم که پدرم دستگاه ضبط صوت ریلی خرید. اگر بزرگتر بودم الان مشکل نداشتیم که بخواهیم این ...
بسته شعر ویژه شهادت امام صادق(ع)
شد و خوابش رفت ناقه کوشید نیفتد ولی آنجا افتاد آسمان تیره، بیابان همه خارستان بود خواست تا آه کشد از نفس، اما افتاد عمه، بابا و عمو را همه را کرد صدا در عوض زجر رسید و به رخش جا افتاد یک طرف دخترکی دست به روی سر داشت یک طرف زجر چه ها کرد که از پا افتاد یک طرف دخترکی دست به پهلو می رفت یک طرف از سر نیزه ، سر بابا افتاد ...
همسر شهیدی که به تازگی فرزندش را از دست داده
) روضه خواندم. حسین موقع شهادت پدرش چند سال داشت؟ رابطه پدر و پسر چطور بود؟ به سال نکشیده بود. حسینم فقط هشت ماه داشت. احمدآقا خیلی پسرش را دوست داشت. یعنی کلاً آدم بچه دوستی بود. همه کارهای حسین را خودش انجام می داد. حمامش می برد، ناخنش را کوتاه می کرد و.... عادت داشت که هر وقت به سرکار می رفت حسین را می بوسید و می رفت. پسرمان خیلی زود زبان باز کرد و در شش ماهگی بابا می گفت. بعد از شهادت ...
شهیدی که مختاروار به جنگ با داعش پرداخت
زهرا) برگزیده بود. یک سال از رفتنش به سوریه می گذشت. به او گفتم: حاج حمید دیگر نمی خواهی برگردی؟ گفت: حاج خانم محال است با پای خودم برگردم مگر اینکه مرا (بیاورند). به ما گفته بودند اول محرم برای شرکت در مراسم زنجیرزنی به ایران می آید و ما در انتظار دیدن او به سر می بردیم که اول محرم، پیکر مطهرش را برایمان آوردند. آیا ممکن است شهید را دوست داشت و آرمانش را نه؟ بانو فخیمی خطاب ...
شهر به احترامتان، تمام قد ایستاد
که دستهایشان را با اصرار بر تابوت ها می رسانند و چیزی می گفتند که تعجب مرا برانگیخت می گفتند آمده ایم بیعت کنیم این دست ما دست بیعت است و بس ما وارثان احمد کاظمی هستیم امده ایم با شما بیعت کنیم و بدان احمد ها زنده اند و هنوز در این شهر نفس میکشند؟ بوی شهادت در نجف آباد موج می زد نجف که گفتم یاد علی افتادم نجف اشرف ایوان تمام طلا همه را انگار یک جا جمع کرده بودند در نجف آباد ومن بوی همه ...
وصیت برای دفن در پارک خورشید
جبهه مقاومت اسلامی بپیوندد. در سال 87 که تروریست ها در پاکستان و افغانستان فعالیت می کردند، آقا جواد از طریق سپاه و بسیج به دنبال اعزام بود. حتی موقعی که سردار ناصری از بچه های اطلاعات در افغانستان به شهادت رسید، پیگیری جواد برای رفتن بیشتر شد. همسرم با آنکه شغل آزاد داشت و در یکی از بخش های روزنامه خراسان فعالیت می کرد، خیلی دوست داشت به عنوان نیروی نظامی در سپاه خدمت کند. بالاخره بعد از دادن تست ...