سایر خبرها
زخمی شده و آدرس منزل را گفته بود. همسرم گفته بود این آدرس منزل ما است. آن بنده خدا گفته بود نه اشتباهی آدرس را گفتم. همسرم شک کرده بود ولی به ما نگفته بود. عباس آقا با شما در تماس نبود که بعد از وقفه ای متوجه شده باشید؟ تماس می گرفت. 14 و 15 دی زنگ زده و صحبت کرده بودیم. 16 دی تماس گرفته بود که من و خواهرش منزل نبودیم و با پدرش صحبت کرده بود. من هر روز زیارت عاشورا و آیت الکرسی می خواندم ...
...> دلبستگی و مهر امام نسبت به سکینه، در آخرین خداحافظی از خیمه ها، قابل توجه و تأمل است. وقتی آن حضرت نزدیک خیمه ها رسید، فرمود: ای زینب! ای ام کلثوم! ای سکینه! علیکن منی السلام چون اهل بیت صدایش را شنیدند، برای وداع گرداگرد امام حلقه زدند. علاقه فراوان سکینه به پدر، عنان اختیار را از کفش ربود، دست هایش را بر سر فرود آورد و گفت: پدرجان! آیا تن به مرگ داده ای که این گونه خداحافظی می کنی؟ ما، بعد از تو ...
...، گفتم: من از این کارهای تو خیلی در عجبم؛ آن نماز شب و امانت داری تو و آن گاه ریاست این جماعت دزدان. این معمّا را برای من حل کن. گفت: این ها همگی طایفه منند. در ترک این کار منحوس که آن ها بر خود شغل گرفته اند، از من حرف شنوی ندارند؛ ولی در تقلیل آن و رعایت جانب انصاف، یک قدری از من حرف می شنوند. من همیشه به آن ها پند می دهم که انسان در همه حال، راهی با خدا داشته باشد؛ حتّی در همین ...
با خودت بردار و آن ور بیاور، من با همان هم تو را نجات می دهم؛ همه اش را هم نیاوردی، نیاوردی! این آیه چیست؟ و من یعمل من الصالحات ، مقداری بردار و بیاور؛ حالا کل را نتوانستی بیاوری، من از تو توقعی ندارم، مقداری اش را بیاور؛ و بعد هم در عبادات، چقدر با ما راه آمده و این هم از عجایب است! چقدر راه آمده است! خب بندهٔ من! به تو نماز واجب است که به صلاح خودت و به خیر خودت است. می گویم: خدایا! نماز واجب ...