سایر منابع:
سایر خبرها
که نمی تواند مثل آدم های شبیه خودش زندگی کند و نمی تواند از روی ویلچر به راحتی جا به جا شود: یکی از دوستانم سه تا بچه داره و همه آن ها را خودش بزرگ کرده اما من چی؟ درسته دور بودم از خونه و خانواده ام اما راحت زندگی کردم. زیر آوار دست و پا می زدیم اما کسی به دادمان نمی رسید حمیرا هدایتی یکی دیگر از زنان زلزله دیده هم حال و روزش شبیه بهشته است. 19 سال بیشتر نداشته که خانه شان ...
کمک بیاره و مجروح ببره. همون جا روی باند، اعزام مجروح رو اولویت بندی کردیم. وقتی اعلام می شد هواپیما داره میاد، حجم آدم روی باند انقدر زیاد بود که ما با چراغ قوه هامون، خلبان رو برای فرود هدایت می کردیم تا پهلو بگیره و بتونیم مجروحا رو منتقل کنیم. روی باند، با چه آدمایی مواجه شدین؟ آدمایی که حال شون بدتر می شد، آدمای دست و پا شکسته و مجروحی که خون ازشون می رفت، آدمای مبهوت ...
نماینده درود و ازنا در مجلس فعالیت میکنن mojtaba_dalvand1113@fatemehheidari61 خب منکه از قبلیا تعریف نکردم. قبلی بازوند بود که تا اومد تمام ادارات لرستانوخرم ابادو داد دست فامیلاشو موقع رفتن ب کرمانشاه هم رفیق خوباشوباخودش برد. اقای بهرام نژاد. اقای عیدی بیرانوندو... mojtaba_dalvand1113@alirezabahar2016- اقای خادمی چطوری بودجه برای باسوج در اورده که شما دارید مبگید؟ مگه ...
...> محدودیت استفاده از این دستگاه وجود نداره و همه افراد بجز بیماران خاص می توانند از این دستگاه استفاده کنند. 2- دستگاه لاغری موضعی اولترا کویتیشن در ابتدا، اولترا کویتیشن یک روش سونوگرافی برای از دست دادن وزن در سالن ها است. نیازی نیست پزشک برای درمان حضور داشته باشد. پس از چندین جلسه، کاهش چند اینچی دیده می شود. اطلاعاتی در مورد زمان شروع درمان وجود ندارد. این روش از ...
بهترین اشعار طنز عاشقانه اول روضه می رسد از راه قد بلند است و پرده ها کوتاه آه از آنشب که چشم من افتاد پشت پرده به تکه ای از ماه بچه ی هیأتم من و حساس به دو چشم تو و به رنگ سیاه مویت از زیر روسری پیداست دخترِه ...، لا اله الا الله! به ولا الضالین دلم خوش بود با دو نخ موی تو شدم گمراه چشمهایم زبان نمی ...
دنیای بی مرام دور از کرامت انسانی خود را نژاد برتر می دانند. یهو دیدم همه رفتن ما موندیم با تریلی کج شده با 50 تن وزن تانگ و حدود 20 تن وزن ماز! حالا خورشیدم تو حالت غروب کردن به سمت خاکریز دشمنه که درست مثل یک هدف کاملا" نورانی تو دید تیر مستقیم عراق قرار گرفتیم. شروع به زدن ما کردن. با بچه ها رفتیم زیر تانگ تا تاریک شدن هوا که قطع شد. نگهبان ها رو به نوبت چیدیم. منم مچ پام حالا دیگه ...