سایر منابع:
سایر خبرها
می بینی، فکر کرد؟ عصبانی شد و گفت: من نه میتوانم به خودم دروغ بگویم و نه به خلق. کاری هم با این یک مشت فرصت طلب تازه از گرد راه رسیده ندارم. اگر لازم شد باز هم ... حاج آقا صدایم کرد و آمد دستم را گرفت. دوستم انگار نه انگار که داشت صحبت میکرد. خاموش شده بود. لاغر و مردنی بود. نا نداشت بایستد. انگار که در قفس باز شده باشد، زد به بازویم و خداحافظی کرد و رفت. من با حاج ...
های زرد رنگ، مغازه های کوچک شبیه مغازه های ایران و پوشش زنان است. بیشتر زنان که صورت های گرد سرخ رنگ و قدهای کوتاه و اندام نسبتا تپل دارند، بلوز آستین بلند و پوشیده و دامن بلند و پُرچین و چند تکه و رنگی و شاد پوشیده اند. روسری های سنتی سه گوشه و بلندی دور گردن انداخته اند و جلوی گردن گره زده اند. گاهی این روسری سه گوش جای خود را به شال های ضخیم با راه راه های رنگی می دهد که بعدا متوجه می شوم از ...