سایر خبرها
.... قرآن می گوید ما آن لذتی را حرام کردیم که واقعاً لذت نیست، بدبختی است. شراب را تو خیال می کنی لذت و خوشی است اما متوجه عواقب آن برای روحت، برای بدنت و برای اجتماعت نیستی. تو لذت آنی زنا را می بینی ولی عواقبش را نمی بینی. قرآن می گوید زنا را چون خبیث و زیان آور است ما حرام کردیم و الّا هر لذتی را که عواقب ناگوار نداشته باشد حلال کرده ایم. قرآن می فرماید: یحِلُّ لَهُمُ الطَّیباتِ وَ ...
شادمان باشند. من فکر نمی کنم هیچ دولتی وجود داشته باشد که نخواهد مردمی که بر آنها حکومت می کند، خوشحال باشند. ولی ما در یک چیزی گیر کردیم؛ درست است که تمام زندگی مردم یعنی آن چه که واقعیتش هست، تقریبا خالی از شادمانی است و همه از صبح جان می کنند به شب برسند برای اینکه بتوانند یک لقمه نان حلال روی سفره زن و بچه شان بگذارند. حالا چرا این اگر امروز جشن تولد می گیرید من بیایم و مزاحمش شوم؟ تز این فیلم ...
که نان حلال سر سفره خانواده اش ببرد عار نیست و با جان و دل انجام می دهد.روزهای سخت از مریم مرد ساخته ، مردی که مردانه آستین همت را بالا زده تا مشکلات خانواده را بر دوش بکشد. ملکی: پست اینستاگرامی مجیدی را خودش ننوشته بود، برایش نوشته اند!/ کریمی مصدوم است و درست بشو هم نیست+ فایل صوتی و فیلم عضو هیات مدیره باشگاه استقلال در بین هواداران ناراضی استقلال قرار گرفت و با آنها به ...
برای ادامه سفر طول کشید که امکان عکسبرداری به وجود نیامد. دست های من از سرما جمع شده بود و بعد از مدتی که در جاده ایستاده بودم به حمید گفتم: دیگر توان ندارم... و خودم را به شوفاژهای نیم بندِ مسجد رساندم. من از ابتدا فکر می کردم که خودِ کلمات کار من را پیش ببرد و اصلاً نیازی به عکس نداشته باشم. ***: مورد دیگر این است که ما روایتی هر چند کوتاه و مختصر درباره جواد و فرهاد هم نمی خوانیم. در ...
روستازاده ای بود کشاورز با دست هایی زبر و زمخت. کار می کرد بر روی زمین های ارباب های گردن کلفت و زورگو. کارگر کوره پزی هم بود مدتی. آسیاب برقی راه می انداخت. پارچه فروشی هم می کرد. کارگری می کرد برای امرار معاش و مادرم هم پابه پای او. آن روزها اختلاف طبقاتی میان مردم زیاد حس می شد و روزهای رنج و سختی برای خانواده من تمامی نداشت. غم نان از یک سو و غم از دست دادن فرزندان از سویی دیگر زنجیری شده بود بر ...
جلویش را گرفت و گفت: کجا پروفسور؟ همین جوری مفت مفت حقوق می گیری که چی؟ یک ماهه که هیچی اختراع نکردی تن لش! بنشین یک چیزی اختراع کن که نان حلال سر سفره زن و بچه ببری. پروفسور که تحت تأثیر حرف های همکارش قرار گرفته بود، کمی دیگر فکر کرد و گفت: آها! و بدین ترتیب او یک وسیله ای اختراع کرد که کوچک تر از پارچ باشد و هرکس برای خودش یکی داشته باشد. نام این وسیله که شبیه یک لوله یک طرف بسته است، به ...