سایر منابع:
سایر خبرها
می کشم. چون تو آنها را بیشتر از من دوست داری. با تمام سنگدلی اش من هیچ وقت فکر نمی کردم واقعاً چنین کاری کند . علی هم می گوید: همیشه کارش دعوا بود. چه با همسرش چه با اهالی روستا. خواهرم هم بیشتر اوقات قهر می کرد و به خانه پدرم می آمد بعد از چند روز شوهرش دنبالشان می آمد. این اتفاق برای ما غیرقابل انتظار بود. با همه دیوانگی و بی رحمی اش فکر نمی کردیم مرتکب این جنایت شود. آن شب خواهر علی و دو ...
که تاکنون برای کشتن او رفته ناکام باز آمده. گشتاسپ گفت: شمشیر سلم و یک اسب تیز به من بدهید و آن گاه هنرم را ببینید. میرین با شتاب به خانه رفت و با اسبی سیاه و شمشیر سلم و هدیه های بیشمار بازگشت و همه را نزد گشتاسپ نهاد ولی گشتاپ از آن میان تنها اسب و شمشیر را برداشت و باقی را به هیشوی بخشید و خود خفتان پوشید و سوار شد و به سوی بیشه تاخت. هیشوی و میرین تا لب بیشه ...