مهدی وحید دستجردی و حالا ساعدی در کوچه پس کوچه های سنگ فرش غربت قیقاج می رود. معده اش می سوزد. به زخم کهنه اش می اندیشد و به فرصت اندکی که برای آغاز دوباره دارد. به آنها که هلش دادند می اندیشد. به قهرمانی که نبود اما می گفتند باش. به خانه اش می اندیشد ... ... ادامه خبر