تماشای بازی تنیس او را دوست می داشتم. بازی او چیز دیگری بود. چنان آرام و مسلط ضربات برشی را از زیر میز بالا می آورد و در زمین حریف می خواباند، که نه تنها من، بلکه دیگران هم غرق شادی می شدند. دلم می خواست من هم می توانستم مثل او بازی کنم. می گفت: پهلوان غصه نخور بالاخره خودم بازی تنیس را یادت می دهم. ... ادامه خبر