سایر منابع:
سایر خبرها
می افتم، آن وقت که برای اولین بار او و پسرعمویش همت را دیده بودم، حالا دوست دوران مدرسه ام، همسنگرم شده است . وقتی دو ساعت پیش، او را در هنگام حلالیت خواستن به آغوش کشیدم، باورم نمی شد این رزمنده، همان بهنامی است که با لوله خودکارش ماش را بر سر و صورت مان پرتاب می کرد و حالا آرپی جی زن دسته ضربت تیپ 2 شده، به یاد یک ماه پیش می افتم، وقتی که آقای خنکدار ( 2 ) داشت از جمع 300 نفره گردان ما ...
خبیثی بود و در آن دوره به طور همزمان ریاست سه زندان قزل قلعه، جمشیدیه و عشرت آباد را بر عهده داشت؛ ولی حرف شنوی خاصی از مرحوم ربانی داشت. ایشان تلاش کرد که ما را از سلول انفرادی به عمومی بیاورند. با تلاش ایشان 19 روز بیشتر در انفرادی نبودم . بعد خود ساقی با چند مأمور آمد. در زد و گفت کیایی نژاد تویی؟ گفتم بله. گفت وسایلاتو جمع کن برو عمومی. ما که وسیله ای نداشتیم جز یک کاسه بود و یک بشقاب و ...