جمعه ۲۵ خردادساعت ۰۳:۴۲Jun 2024 14
جستجوی پیشرفته
حیات ۱۳۹۷/۱۲/۱۱ - ۱۰:۵۶

قسمت بیست و ششم: من و ژنرال بعثی

1397/12/11 روایت اسرای مفقود الاثر– رحمان سلطانی چن لحظه بعد سربازی قوی هیکل و با هیبتی ترسناک وارد شد و بدون اینکه چیزی بپرسه منو زیر ضربات مشت و لگد گرفت و مثل یه توپ به در و دیوار می کوبید و به این طرف و اون طرف پرت می کرد. ... ... ادامه خبر

برچسب‌ها

جستجوگر خبر فارسی، بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است (قانون تجارت الکترونیک). برای مشاهده متن خبری که جستجو کرده‌اید، "ادامه خبر" را زده، وارد سایت منتشر کننده شوید (بیشتر بدانید ...)