یکی از روزهای سرد پاییزی با صدای شیون مادرم از خواب بلند شدم همه خانه به هم ریخته بود. پدرمعتادم دوباره برای گرفتن پول مواد از مادرم او را کتک زده بود. مادرم با سر و صورت خونی از خانه رفت و من و برادرم را تنها گذاشت. تا شب منتظر ماندم، اما نه پدرم برگشت و نه مادرم. ... ... ادامه خبر