سایر منابع:
سایر خبرها
سال ها چشم انتظاری برای رجعت 2 دُردانه مفقودالأثر/ یک کانال با 100 شهید
خورده لگد کنیم. مجبور بودیم، کسی هم اعتراض نمی کرد، یاالله، یاالله... می گفتیم و رد می شدیم، حالت مان نیم خیز بود، اگر سرمان را بلند می کردیم، تیر تراش ها آن را می بردند، وضعیت کانال طوری بود که یکسره نمی شد حرکت کرد، هر 10 15 متر باید استراحت می کردیم، حالا نشسته بودم، گرمم شده بود، یک نفر هم کنار من نشسته بود، یکی دیگر از بچه ها هم کنار او، آن طرف تر دراز کشیده بود، این دو نفر روبه ...
بخش های خواندنی کتاب حاج قاسم ؛ از رهبری کاریزماتیک تا مخالفت با مردن بیهوده
.... با شروع جنگ و حمله عراق به فرودگاه های کشور، مدتی از هواپیماهای مستقر در فرودگاه کرمان محافظت می کردم. دو یا سه ماه پس از شروع جنگ در قالب اولین نیروهای اعزامی از کرمان که حدود 300 نفر بودند، عازم جبهه های سوسنگرد شدیم و به عنوان فرمانده دسته مشغول به کار شدم. در روزهای اول ورود به جبهه، دشمن را قادر به انجام هرکاری می دانستم، اما در اولین حمله ای که انجام دادیم ...
ناگفته های زندگی فردین از زبان پسر, عروس و نوه هایش!
تابلوی بزرگ را با وانت برایم فرستاد. استاندارد فیلم های پدربزرگم متفاوت است حنا فردین: اولین نوه پسری فردین هستم. حدودا هفت ساله بودم که پدربزرگم فوت کرد اما خاطرات زیادی از او در ذهن دارم. به یاد دارم هر بار که به خانه ما می آمد فیلمی جدید با خودش می آورد تا ببینیم. حتی یادم هست آخرین فیلمی که دیدیم یاقوت سه چشم بود. به نظرم استاندارد فیلم هایی که پدربزرگم بازی کرده با توجه به ...
گفتگوی خواندنی با یک خنثی کننده مین
به گزارش علت، هر روز صبح خروس خوان با 3 بچه و همسرش خداحافظی می کند و می رود به سمت مین؛ مین هایی که تخریب آنها دیگر کار روزانه اش شده است. جفیر، طلاییه، فکه و چذابه برایش فرقی نمی کند. خانواده اش با کارش کنار آمده اند و دوستانش می گویند تا زمانی که او سرکار است، حتی به تلفن همراهش زنگ نمی زنند، چون برخی از خمپاره ها به صدای موبایل نیز حساس هستند. محمد شبیبی جوان 38 ساله ای ...
قدیر از همان کودکی گلچین شده بود
سوریه رفته بود. در تهران هم چند دوره نظامی گذرانده بود و چند گردان دستش بود و فرمانده گردان امام حسین(ع) بود. مسئولیتش زیاد بود. صبح که به سرکار می رفت 12 شب به خانه می آمد. من به او می گفتم تو چند شیفت حقوق می گیری که تا الان سرکار می مانی؟ می گفت به خدا حقوق همان یک شیفت را می گیرم. می گفت من در هفته یک روز به دانشگاه برای درس خواندن می روم و باید پنج برابر کار کنم تا این یک روز جبران شود تا ...
از گهواره شدن شلمچه تا درگیری تن به تن با نارنجک
جدا شدن از این گردان، به گردان علی ابن ابیطالب (ع) ملحق شدم، گردانی که در خط مستقر بود، ابتدا به عنوان نیروی جز فعالیت می کردم و بعد در گردان جانشین گروه ضربت شدم. جا به جایی گردان شب ها یا قبل از طلوع آفتاب انجام می شد تا دشمن موقعیت را شناسایی نکند، متأسفانه عراقی ها از جابه جایی گردان بویی برده بودند و در همین هنگام آتش سنگینی به پا کردند تا تلفات بگیرند و خدا را شکر در این مرحله ...
حاج احمد گفت "نزدیک سفارت ایران نرو"!
گردان بودند و خیلی هایشان شهید شدند، ماندند. قرار بود حاج احمد با تعدادی برگردد. دو سه روز به پرواز حاج احمد و بچه ها مانده بود. اشاره کردم که چند جلسه ای هم با بچه های لبنانی داشتیم و با گروه های مختلف آشنا شده بودیم. اولین جلسه ما هم در سفارتخانه بود. بعد دیگر به بعلبک می رفتیم. آن ها یک دفتر در آنجا داشتند. بعد هم ما یک دفتر گرفتیم. در آنجا با چه کسانی ارتباط داشتید؟ ...
سردار همدانی و 40 سال زندگی مجاهدانه
.... بعدها وقتی حسین همدانی را می دیدم، از خاطره های دشت عباس تعریف می کردیم. حتی یک بار بچه های روایت فتح ما را بردند آن جا و گفتند از خاطرات دشت عباس برای مان بگویید. روز هفتم فروردین سال61، قرار بود عملیات در منطقه سایت رادار انجام شود. حسن باقری، حسین همدانی را توجیه کرد که تنگه ابوقریب را دور بزند. این تنگه در غرب دشت عباس قرار داشت که چاه های نفت و سیستم تجهیزات انتقال نفت ...
20 نکته درباره شخصیت زنی برای همیشه تاریخ
...؛ تو بی آنکه آموزگاری داشته باشی؛ عالم و دانشمند هستی. عبادت و بندگی زینب علیهاالسلام به خوبی از قرآن آموخته بود، که هدف از آفرینش و خلقت انسان رسیدن به قله کمال بندگی است. ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون (7) ؛ من جن و انس را نیافریدم جز برای این که عبادت کنند. او عبادت ها و نماز شب های پدر و مادر را از نزدیک دیده بود. او در کربلا شاهد بود که برادرش امام حسین علیه السلام ...
پخش 50 فیلم در ایام عزاداری اربعین
ماموران پلیس که بلافاصله خود را به محل وقوع تصادف رسانده اند نمی گوید که خودش با پسر بچه تصادف کرده است. کارآگاه تازه کاری به نام جیم با همکاری یک کارآگاه کهنه کار به نام دلان مامور رسیدگی به پرونده تصادف و یافتن راننده می شود. پسرک که هندی است مدتی در کما مانده و جان می سپارد. جیمی پس از مرگ کودک عزم خود را برای یافتن قاتل جزم کرده و تحقیقات گسترده تری انجام می دهد. او با گوش کردن نوار صحبت های ...