سایر منابع:
سایر خبرها
ماجرای روز واقعه
انتظامی در فیلمی که همه چیز آن سر جای خودش است، موسیقی، نقطه عطف پررنگی در موفقیت آن اثر شمرده می شود. مجید انتظامی برای روز واقعه یکی از ماندگارترین آثار در حوزه نواهای عاشورایی را ساخت. آن قدر ماندگار که فارغ از این 27 سال، می توان تا سالیان دراز از آن به عنوان یک مرجع معتبر برای موسیقی مذهبی و آیینی نام برد. موسیقی این فیلم به اندازه ای با اقبال مخاطبان مواجه شد که فارغ از ...
عکس تحقیر آمیز از نیوشا ضیغمی ! / به چه روزی افتادیم ! + جزییات
بسیاری از کاربران را در پی داشت. مرحوم پدرش محسن ضیغمی دبیر بازنشسته و مادرش فهیمه رستم پور کارمند بازنشسته است ، یک خواهر بنام روشا دارد و اصالتا از سمت مادر کرد مهاباد می باشد نیوشا ضیغمی بعد از فارغ التحصیلی در کلاس های بازیگری کانون سینماگران جوان شرکت کرد و از آنجا به مسعود جعفری جوزانی (کارگردان) برای سریال در چشم باد معرفی شد. با فیلم مواجهه در سال 1383 به سینما ...
توروخدا به دادم برسید ....
خبرگزاری فارس- همدان؛ سولماز عنایتی: در ابتدای ورود به بخش عفونی با دوستم عهد بستیم برای رضای خدا در زمانی که از کار فراغت می یابیم به درون خیل همراهان بیماران کرونایی برویم و جواب سوالاتشان را بدهیم و از نگرانی رهایشان کنیم. به سمت جمعیت رفتم، هر کسی حال مریض خود را می پرسید و می گفتم مریض ها را نه به اسم بلکه با شماره تخت می شناسم... در همین حین مردی که حدود سی و خورده ای سال بیشتر نداشت، آمد و گفت حال بیمار تخت 12 ایزوله 2 چطوره؟ دو تا دختربچه اطرافش بودند، پرس ...
عالیخانی: سفارش هویدا و شاه را نپذیرفتم
و مورد پیشنهادی امیرهوشنگ دولو هم این بود که مقداری کره از لهستان یا کشور دیگری بخرد و به ایران بیاورد ولی ما چنین اجازه ای را به اسم فقط به او بدهیم و برای هیچکس دیگری هم چنین حقی را قائل نباشیم و خود امیر هوشنگ دولو هم بعدا به هویدا و تهرانی ملحق شده بود و در آنجا به تهرانی گفته بود که حالا اگر این هم نشد در داخل این تعرفه ای که نزدیک به 900 قلم کالای مختلف در آن به صورت کلی اسم برده شده چیز دیگری را پیدا کنند که او بتواند یک تجارتی را انجام بدهد. و ته ...
معمای تد باندی؛ در ذهن بدنام ترین قاتل تاریخ چه می گذشت؟
عادی عمیقا سردرگم کننده بود. چرا که همه فکر می کردند قاتلان تفاوت آشکاری با سایر مردم جامعه دارند. باندی فقط خوش چهره نبود. او گاهی واقعا مانند یک آقای محترم و باوقار رفتار می کرد. گفته می شود در گذشته او یک بار به دنبال یک کیف قاپ رفته و کیف زنی را پس گرفته و چند کودک را از غرق شدن نجات داده است. او حتی برای مدتی در سیاتل در مرکز مشاوره تلفنی خودکشی کار می کرد و حتی جزوه ای برای جلوگیری ...
برای آموختن هیچگاه دیر نیست
شعارسال : یک بار چندسال پیش در تعطیلات و در یکی از شهر های ساحلی داشتم با دخترم، که آن موقع تقریباً چهارسالش بود، چکرز1 بازی می کردم و غرق بازی شده بودم. همان موقع چشمان دخترم به میز کناری افتاد، جایی که یک صفحۀ سیاه و سفیدْ پر شده بود از مهره هایی که از مال ما به مراتب جذاب تر بود (چه بسیار شطرنج بازان بزرگی که روزی معصومانه با دیدن اسب ها و رخ ها جذب این بازی شده اند). دخترم پرسید: اون چیه؟ جواب دادم: شطرنج . با حالت التماس گونه ای ...
شهید مدافع حرم: قاتلم را حلال می کنم، ولی این افراد را نه!
علاقه قلبی شان را به دفاع از حرم حضرت زینب (س)، به حضور ایشان در سوریه رضایت دادم. اما آخرین بار بهار سال 94 بود که می خواست برود. چند هفته مانده به ماه رمضان رفت و چند روز بعد از عید فطر برگشت. اما این بار وقتی می خواست برود من اصلا حال خوبی نداشتم.خیلی خیلی احساس نگرانی می کردم. دلشوره داشتم و آنقدر حالم بد بود که خودش هم متوجه شد و گفت چرا این طوری شدی؟ تو که همیشه قوی بودی؟ اما این ...
فرار شبانه سید احمد از خانه پدری!
اتفاقی افتاد که پدربزرگم پدرم را با دست خالی فرستاد به خانه جدید. کسی که آمده بود اینها را ببرد به خانه جدید، به خاطر مظلومیتشان گریه می کرد، چون بعد از 7 سال زندگی مشترک هیچ چیزی نداشتند. وقتی پدربزرگم به پدرم می گوید از خانه برو بیرون، پدرم از خودش هیچی نداشت و پدربزرگم هم هیچ حمایتی نکرد. **: یعنی حق نداشت چیزی از خانه بیاورد؟ فقط خودشان آمدند؟ پسر شهید: من فقط همینقدر می دانم ...
خاطرات سردار کهگیلویه و بویراحمدی در آخرین خاکریز شهادت/درس هایی که سید نصرت از حاج احمد گرفت
0 نفرمان نمره بالای نود گرفتیم جالب است بدانید روحانی همراه ما بنام مرحوم حجه الاسلام سید نورمحمد بلادی از 100 نمره 92 کسب کرد. این سید جلیل القدر چند سال پیش به رحمت خدا رفت و در دارالرحمه شیراز به خاک سپرده شده روحش شاد. ما همه جوانان و افراد میان سالی بودیم که تجربه کار و تیراندازی با اسلحه مخصوصا تفنگ برنو بخشی از سرگرمی زندگی ما بود به همین دلیل استرسی در تیراندازی نداشت ...
متن روضه شهادت حضرت رقیه
بی بی جان درسته کوچیکی،ولی من یقین دارم،همه ی ما یقین داریم ،گره های بزرگ رو باز میکنی، بابا دردهامو شماره کرده بودم، ولی دردام ساکت شد تو اومدی گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی دیگه دردی ندارم،دیگه بازوهام درد نمیکنه، دیگه پهلوم تیر نمیکشه،دیگه دست به دیوار نمیگیرم،دیگه مثل پیرزنها راه نمیرم،بهت قول میدم،رقیه خوب شده بابا، ...