سایر منابع:
سایر خبرها
به طور مادرزادی دچار معلولیت جسمی بودم . برادر بزرگم ترک تحصیل کرد تا هزینه های زندگی را تامین کند. مادرم نیز کار می کرد تا ما در رفاه باشیم. اما من به خاطر همین نقص جسمانی که پایم را روی زمین می کشیدم همواره مورد تمسخر دانش آموزان قرار می گرفتم به همین دلیل اعتماد به نفس ضعیفی داشتم و سعی می کردم در زنگ های تفریح خودم را از دید دیگر دانش آموزان مدرسه پنهان کنم. ...
...، همدستی با جنگ می داند و می گوید این نگاهش به دراژنا و زنان پناهجو، او را متوجه این مساله کرد که خودش هم با وجود موضع ضدجنگش، با جنگ همدست شده است. نویسنده کتاب بالکان اکسپرس معتقد است جنگ درک انسان را از جهان بیرونش عمیق تر می کند. مرحله اول این مواجهه حیرت است، مرحله دوم عصبانیت و مرحله پایانی هم تسلیم شدن. او، مقاله ای به نام هفت تیر پدرم دارد که ژوئیه سال 91 در زاگرب نوشته شده ...
به رده های بالای شغلی و اجتماعی برسند. بطور مثال وکیل، پزشک، روحانی، قاضی شدند. البته هنوز هم با خانواده ما رفت و آمد دارند و ارتباط شان را حفظ کردند. از نظر اخلاق اجتماعی بسیار خوش مشرب و مودب و دانا بود. اصطلاحا با پیرمرد، پیرمرد بود، با جوان، جوان. یعنی هرکس را به سن خودش می سنجید و مثل خودش با او رفتار می کرد. به دلیل همین ویژگی، هم در محل و هم در هر محیطی که خدمت کرده، افراد آن محیط را ...
گویند به دوران ها شهر تهران خفقان گرفته بود، هیچ کس نفسش درنمی آمد؛ همه از هم می ترسیدند، خانواده ها از کسانشان می ترسیدند، بچه ها از معلمین شان، معلمین از فراش ها، و فراش ها از سلمانی و دلاک؛ همه از خودشان می ترسیدند، از سایه شان باک داشتند. همه جا، در خانه، در اداره، در مسجد، پشت ترازو، در مدرسه و در دانشگاه و در حمام مأمورین آگاهی را دنبال خودشان می دانستند. در سینما، موقع نواختن سرود ...
مساجد سن و سال بچه ها و دیگر اعضای خانواده را پرسیده اند. شاید می خواهند برای دخترها بیایند و پسرهای جوان را به سربازی ببرند؟ هزار تفسیر از رفتار آنها هست و به همین خاطر فعلاً مردم مستاصل و درمانده اند. این وضعیت باعث شده تا سیستم آموزشی نیز از هم پاشیده شود که قطعاً به ضرر کودکان است. در هر جنگی زنان و کودکان و البته بیشتر کودکان قربانی می شوند. از این ناراحتم که در این دو دهه فضای نیم بندی برای ...
. همه اعضای خانواده و خدمه احساس می کردند که زندگیشان در کنار هم خالی از معنی شده است و حتی مسافرانی که از سر اتفاق در هر مسافرخانه سرراه شبی را زیر یک سقف باهم به سر ببرند بیش از آن ها. یعنی از اعضای خانواده ابلونسکی و خدمه شان، باهم در پیوند بودند. بانوی خانه از اتاق خود بیرون نمی آمد و آقا دو روز بود که در خانه آفتابی نشده بود. بچه ها هی از این اتاق به آن اتاق می دویدند و پرستار انگلیسی شان با مو ...