سایر خبرها
دختر 70سانتی شگفتی می آفریند
می گفتند چیزی نیست. در راه برگشت از مشهد بودیم که برادرم ناگهان تصمیم گرفت به تهران برود. همان زمان خدا را شکر کردم که دعاهای من را قبول کرد. وقتی رفتم مادرم را دیدم در وضعیتی بود که حتی نمی توانست خودش لباسش را به تن کند. بنده خدا نمی توانست دیگر راه برود. برگشت به من گفت: فریبا در این 26 سال چطور طاقت آوردی و زمین گیر بودی؟ گفتم: مادر خدا به آدم صبرش را هم می دهد. به مادرم گفتم من شفاعت تو را از ...
واکنش محمد موسوی به فحش های ایتالیایی و درگیری فیزیکی در لیگ برتر والیبال
به دست من ضربه زد به او خسته نباشید گفتم اما وقتی می خواستم سمت رختکن بروم من را از پشت هل داد. سایر بازیکنان تیم چون می دانستند کمرم آسیب دیده است خیلی ناراحت شدند و عکس العمل نشان دادند. من خودم از ست دوم بازیکنان را وسط زمین جمع کردم و گفتم کاری به ورمیلیو نداشته باشید. اجازه ندهید بازی آن طور که او دوست دارد پیش برود. او دوست دارد روی اعصاب شما راه برود و ما نباید اجازه دهیم اما متاسفانه آنقدر ...
روایت خواندنی دیدار رهبر معظم انقلاب با خانواده ی شهیدِ آشوری روبرت لازار + تصاویر و فیلم
کلیسای مارگیوگیز جمع شده بودند و سینه می زدند و می گفتند: حضرت عیسی مسیح، صاحب عزاست امروز... یکی از مسئولان جلو می آید و می گوید: حاج خانم! یادتونه سال 86 گفته بودید می خوام رهبر رو ببینم؟ حالا آقا میان منزلتون... مادر که انگار اصلا حواسش به حرف های پسرش نیست، از لقب حاج خانم هم که مدام تکرار می شود تعجب نمی کند. توی حال و هوای خودش است. می گوید: به همه گفتم کاش می شد آقا بیان دیدن ما ...
رهبر انقلاب در منزل شهید "روبرت لازار" (تصاویر)
حرف بزنم. گفتند اشکال ندارد. از همه هم بهتر حرف زدم. گفتم مسلمان و مسیحی باید دست در دست هم بدهیم و ایران را بسازیم. گفتم اسلحه بدهید بروم بجنگم. آقا نگاهی می اندازند و می گویند: اگر می دادند، می رفت ها! روحیه شون قوی است... صدای خنده، یخ جلسه را آب می کند. مادر ادامه می دهد: از خدا می خواستم روزی ببینم صدام رو... آنقدر مهربان است که حتی دلش نمی آید فعل جمله را بگوید. لحظه ای مکث می کند و با بغض ...
رویانیان: من مدیرعامل پرسپولیس هستم
نداشتم ولی با دعوت دوستان همه چیز فرق کرد و ثبت نام کردم. * هدف تان از ثبت نام چه بود؟ - هدف که مشخص است... خدمت! برای من فرقی نمی کند که پلیس 110 را راه بیندازم، به راهنمایی و رانندگی بروم و یا با داعش بجنگم و به جبهه بروم. برای من به عنوان یک سرباز که کشورش را دوست دارد، مهم این است که مطیع رهبرم باشم. * اما نکته عجیب این است که می گویند شما یک ساعت و نیم پس از پایان مهلت ثبت ...
پشت افلاک به تعظیم شکوهش خم شد
هر بار آن حضرت از کوچه رفت وآمد می کردند، آن مرد از بالای بام خانه اش بر سر و روی ایشان خاکستر می ریخت تا خشم و کینه خود را نسبت به رسول مکرم اسلام(ص) ابراز کند. اما پیامبر اکرم(ص) هر بار با نرم خویی و مراعات از کنار او رد می شدند. اما یک روز از آن مردم خبری نشد و هر چند که پیامبراکرم(ص) از کوچه تردد کردند اما از مرد و خاکسترهایش خبری نبود. آن حضرت، دلیل غیبت او را سؤال کردند و به ایشان خبر دادند ...
روایتی متفاوت از دیدار رهبر معظم انقلاب با خانواده شهید آشوری روبرت لازار
. از همه هم بهتر حرف زدم. گفتم مسلمان و مسیحی باید دست در دست هم بدهیم و ایران را بسازیم. گفتم اسلحه بدهید بروم بجنگم. آقا نگاهی می اندازند و می گویند: اگر می دادند، می رفت ها! روحیه شون قوی است... صدای خنده، یخ جلسه را آب می کند. مادر ادامه می دهد: از خدا می خواستم روزی ببینم صدام رو... آن قدر مهربان است که حتی دلش نمی آید فعل جمله را بگوید. لحظه ای مکث می کند و با بغض می گوید: دیدم. راحت شدم. نمی ...
امیری اسفندقه، اخوان شعر انقلاب است
امیری اسفندقه بی جهت بازداشت شده بود که وقتی رفتم کلانتری هر کس را اسم می بردیم می گفتند آن دیگر کیست. در نهایت گفتیم زنگ بزنید سعید حدادیان. امیری در آن بازداشت گفته بود اگر کتک هم بخورم از خط انقلاب دور نمی شوم. *امیری اسفندقه یک دفتر چاپ نشده شعر فتنه دارد وی افزود: امیری یک دفتر چاپ نشده پیرامون فتنه 88 دارد اما چه کسی به داد این شاعر می رسد. قزوه در پایان گفت ...
از دانشگاه تهران تا خط مقدم دفاع از حرم عمه سادات
احساس کردم قضیه انگار فرق می کند. حدود ساعت 1 شب بود که پیام دادم و از وضعیت پیکر پرسیدم. به هر حال مادری داریم که دوست دارد صورت او را برای آخرین بار ببیند. آن شب دیگر کسی جوابم را نداد. حداقل ده دوازده بار تماس گرفتم. فردای آن روز وسائلم را جمع کردم که بروم مشهد. یک نفر از دوستان پیام داد که به مادر بگو صورت رضا را در بهشت ببیند. دوباره حالم منقلب شد. دوباره پرسیدم چطوری شده؟ فکر می کردم شاید شبیه ...
کاش اولین تبریک را حاج حسن به من می گفت/ چینش عالی و منطقی داوران/ تحقق یک پیش بینی
و پیش بینی مرحوم اربابی را در این خاطره اش به خوبی جاسازی کرده است؛ یادم می آید اولین رتبه کشوری ام را در سال 79 و در مسابقات سراسری دانش آموزان کسب کردم. آن سال مسابقات در شهر زنجان برگزار می شد و مرحوم اربابی یکی از داوران آن دوره از مسابقات بود، خوب یادم است بعد از تلاوت فوراً مرا پیش خود فراخواند و از من پرسید که استادت کیست؟ در جواب گفتم: من به جلسه قرآن تمام اساتید ارومیه می روم، اما بیشتر ...
سیری در سیره امام صادق (ع)
نفسه فاولئک هم المفلحون (5) امام صادق علیه السلام را دیدم که از اول شب تاصبح، خانه خدا را طواف کرد و این دعا راخواند: خدایا! مرا از شر بخل نفسم برهان!گفتم: به فدایت شوم! از شما غیر از این دعا رانشنیدم؟ فرمود: چه چیزی بدتر از بخل نفس! بعد آیه و من یوق شح نفسه... راخواند. 4 - ادب بیماری امام صادق علیه السلام هنگام بیمار شدن عرض می کرد: الله اجعله علة ادب ...
امام صادق (ع) را بهتر بشناسیم
غذا و پول را میان آنها تقسیم می کرد. معلی، یکی از ارادتمندان امام صادق (ع) می گوید: امام (ع) در شبی که باران نم نم می بارید از خانه به قصد سقیفه بنی ساعده بیرون رفت. من پنهانی دنبالش رفتم. در میان راه، ناگاه چیزی بر زمین افتاد. فرمود: بسم الله، خدایا به من بازش گردان . جلو رفتم و سلام کردم، فرمود: معلی هستی؟ گفتم: آری، فدایت شوم. فرمود: با دستانت جستجو کن، آنچه یافتی به من بده . جستجو کردم، نانهای ...
شمه ای از کرامات امام صادق (ع)
را به دار می آویزد. عرض کردم: این حادثه در چه زمانی واقع خواهد شد؟ امام فرمودند: در سال آینده . ابوبصیر می گوید: سال بعد داود والی مدینه شد و معلی را به پیش خود فراخواند و از او خواست که اسامی یاران امام صادق علیه السلام را برایش بنویسد، معلی از این کار امتناع ورزید، داود عصبانی شد و گفت: اگر اسامی آن ها را کتمان کنی تو را خواهم کشت، معلی بن خنیس گفت: آیا مرا به کشته شدن ...
لحظات رزم یک شهید مدافع حرم+تصاویر
. *خودم را به خواب می زدم خجالت نکشد شهید لطفی خیلی دوست داشتنی بود. اگر ذره ای مادرش دلخور و ناراحت می شد به هر طریقی دل او را به دست می آورد حتی پای مادر را می بوسید. حاج خانم می گفت: هر روز صبح وقتی می خواست به اداره برود می آمد و پایم را می بوسید. یک بار خواهرش این اتفاق را دید و به من اشاره کرد و گفت دیدی چه کرد مادر؟ گفتم بله کار هر روز اوست. من خودم را به خواب می زنم یک ...
مرتضی سرهنگی در یادواره مرواریدهای اروند
یادواره مرواریدهای اروند به منظور گرامیداشت یاد و نام شهدای غواص عملیات کربلای 4 شامگاه روز گذشته شنبه پنجم دی ماه با حضور مرتضی سرهنگی مدیر دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری و چهره برتر هنر انقلاب در سال 93، بیژن نوباوه وطن نماینده ی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، یاحا کاشانی سراینده ترانه آغوش امن در رثای شهدا غواص، علی طادی و محمدمهدی فکریان کارگردانان این نماهنگ، جمعی از بازیگران و طراحانی ...
پایان انتظاری 32 ساله برای دیدار فرزند/ خوابی که تعبیر شد
شهادت رسید، قبل از شهادتش خواب دیدم که سعید همانند ابری بالای سر من است و بدنم را محکم گرفت، چند ثانیه طول نکشید که صدایی آمد و او را با خودش برد، همیشه از مفقودالاثری او ناراحت بودم و انتظار آمدنش را می کشیدم، تا این که خواب دیدم در یک بیابان بزرگ مقبره ی شبیه امام زاده چوبی وجود دارد، صدایی مرا فراخواند و می گفت که سعید شما اینجا است من فکر می کردم دیگر جنازه اش بر نمی گردد و اما حالا... ...
آبادانی ها، کارگرها و خط امامی ها؛ گروه هدف تاج محل بودند
ظریف باشد که بتواند آنها را از پیش فرض هایشان جدا کند و در فیلم غرقه کند. اقباشاوی: به نظر شما چرا از 8 بهمن 91 که اکران خصوصی داشتیم و در چند جشنواره هم نمایش داشتیم، بیشتر زنان خانه دار و زنان طیف 35 تا 60 سال این فیلم را خیلی دوست داشتند. مقدم دوست: به گمان بنده این به قهرمان و مرد قصه مربوط می شود. در سینمای آمریکا همانطور که گفتم فیلمی به نام ساعت ناامیدی بود که فردریک ...
توصیه حضرت آقا، مرا ترغیب به حفظ کل کرد/ آبروی دین می رود اگر قرآن ندانی + فیلم
روبرو بودم، زیرا در خانه نکات آموزشی کلاس های حفظ تعلیم داده نمی شد. کرمی گفت: بسیاری از دانش آموزان در این طرح شرکت کرده بودند و تصمیم داشتند که به صورت غیرحضوری به حفظ بپردازند، اما با آنکه یک سال از مدرسه خود مرخصی تحصیلی دریافت کرده بودند اما در خانه نیز به حفظ نمی پرداختند که همین مسئله موجب شد که در دی، بهمن یا اسفند ماه از این طرح انصراف دهند، من نیز اوایل نمی توانستم در خانه به حفظ ...
نسخه عملی باقرالعلوم(صلوات اللّه و سلامه علیه) برای عدم تسلّط شیطان بر انسان
توان با آن ها قسم خورد، قسم می خورم که والله و بالله و تالله من بدون ورود به خبرگان بهتر و راحت تر می توانم مدافع ولایت باشم. چون در آن صورت شاید بعضی بیان کنند: حالا چون خودش در خبرگان است، دارد برای نظام و دفاع از نظام و ولایت و نائب امام زمان سینه سپر می کند. امّا از طرفی هم چون آقایان امر کردند و احساس کردم اگر بروم باعث تشویق آقایانی می شوم که قصد حضور ندارند، قبول کردم. البته ...
چمدانم، خانه من است
کتابخانه ملی همکاری داشت. مادرم مرا هم خیلی دوست داشت. من بعد از چهار فرزند که همه پیش از چهارسالگی مرده بودند، آمده و زنده مانده بودم. از سوی دیگر، مادر برای من مظهر هستی و زندگی است. مادر، زمین است. این کره خاکی است. درخت است، جنگل است. سرچشمه است و رودخانه و دریاست. آوارگی و دور از خانه بودن در بیشتر شعرهایتان جاری است. بیشتر سال های زندگی ام دور از خانه گذشته است. سی سال از آخرین مهاجرتم ...
گزارش سفر وزیر بهداشت در آستانه هفته وحدت
...، به نام سبیل اخلاقی است که با پدر و مادر این شهید هم دیداری داشتم. نوجوانی که در سن 11 سالگی در جبهه های نبرد حق علیه باطل جان خود را فدای انقلاب و کشور کرد؛ امیدوارم همه مردم در همه حال قدرشناس خون پاک شهدا باشند. نشست بسیار خوبی هم با دانشجویان پرشور استان داشتم؛ روحیه آزادمنشی و جسارت این دانشجویان، مرا به دوران تحصیلم برد؛ روزهایی که کمتر در زندگی ما تکرار می شود. ...
خود را شریک جهاد همسرم می دانم
. خودت هم می دانی که فرد نظامی نه برای خودش است و نه برای خانواده اش. من هم به بابا گفتم اگر مثل شما باشد، بیاید، اشکال ندارد. نظرتان در مورد رفتنش به سوریه چه بود؟ بابا مدتی بود که حرف از رفتن می زد، یک بار این مسئله را در حالی که سر سفره نشسته بودیم مطرح کرد، روبه من کرد و گفت اگر من بروم تو چه می کنی؟! من هم در پاسخش گفتم: نه نمی خواهم بروی... آن روزها یکی از دوستان بابا ...
اسفندقه یکی از بهترین شاعر روزگار ماست
اسفندقه آشنا شوند زیرا او مورد علاقه بسیاری از مخاطبان شعر است. علیرضا قزوه نیز در ادامه این برنامه با اشاره به شخصیت مرتضی امیری اسفندقه گفت: صحبت کردن راجع به امیری اسفندقه هم سخت است و هم آسان. این روز ها به ایام 9 دی نزدیک می شویم . او کسی است که در این وادی شعر سروده است. وی ادامه داد: اسفندقه در آن زمان می گفت اگر مرا کتکم بزنید از خط انقلاب خارج نمی شوم. او شعر هایش را ...
ماهی لیزی که در شب شاعر گیر افتاد!/امیری اسفندقه: من از شعر چاره ای ندارم
. مرتضی معلم است و این روحیه مرتضی شاگردپرور است. حدادیان در پایان گفت: از سال 79 با محوریت امیری اسفندقه انجمن ادبی در دانشگاه تهران راه اندازی شد و بعد از آن همایش سوختگان وصل به ریاست او آغاز شد که در حقیقت ثمره حضور امیری است. *انتظار می رفت امیری جای اخوان را پر کند مصطفی محدثی خراسانی با اشاره به شخصیت امیری اسفندقه گفت: قبل از اینکه جامعه شعری جوان مشهد بخواهد ...
خدا نکند کسی در تبریز هنرمند باشد / عاقبت کسی که گیر صدا و سیما بیفتد/ بی انصاف ها روحیه را از من گرفتند!
تخیل من نقش داشتند و حتی امروز هم تاثیر خودشان را در کار و زندگی ام نشان می دهند. سال ها برنامه ساز کودک بودم و نقش کودک هم داشتم، بنابراین سریع ترین رابطه را با بچه ها برقرار می کنم. از نحوه ورودتان به سیمای مرکز آذربایجان شرقی بگویید. اواخر سال62 بود که از طریق روابط عمومی سپاه پاسداران وارد صداو سیما شدم. مدتی به عنوان گوینده در رادیو بودم. سال 64 بود که برای اولین بار رفتم جلوی دوربین. یک نقش ...
سعید عسگر 14 سال پس از ترور حجاریان: پشیمان نیستم!
و دوباره پرسیدم: من این طور شنیدم، حالا واقعا کار شما چیست؟ شاید داشتیم درباره چیزی صحبت می کردیم، این را گفته ام... نه، اولین بار لحظه ای که وارد دفتر شدم، داشتید با تلفن صحبت می کردید که من هم شنیدم. پشت تلفن گفتم...؟ بله. لحظه ای مکث کرد، به فکر فرو رفت و یکباره شروع کرد به تعریف یک خاطره. گفت: یکبار سال 82 در دفتر نشسته بودم، داشتم با ...
همین که پای مادر را بوسیدم، وارد بهشت شدم
قید حیات نیست و روز سی و ششم ایشان از دنیا خواهند رفت، به هر حال مشغول زیارتهای روزانه بودم که تا روز سی و ششم، مادرم در حال احتضار قرار گرفت و من بعد از اینکه زیارت عاشورا را خواندم و همیشه پایین پای مادر می نشستم و بسیار منقلب بودم به ذهنم خطور کرد که کف پای مادر را ببوسم از باب فرمایش پیامبر اکرم (ص) که فرمودند "الجنة تحت اقدام الامهات"، "بهشت زیر پای مادران است" به خدای متعال متضرعانه عرض ...
بنیاد در آینه مطبوعات
کردم و به سمت خانه حرکت کردم. ناهار که خوردیم، بدون مقدمه گفتم می خواهم بروم جبهه. پدرم با نگاهی عاقل اندر سفی گفت: مگه تو رو هم می برن؟گفتم: می خوام برم ثبت نام کنم. بابام گفت: اگه تو رو ثبت نام کنن، من حرفی ندارم. به مادرم گفتم: شما چی؟ مادر گفت: برو. از شر شیطنتات خلاص می شم.من هم فردا صبح اول وقت خوش حال و خندان عازم سپاه شدم. ساعت های 7صبح بود که به درِ ورودی سپاه رسیدم که پهلو به پهلوی ...
بشکند دست ملتی که دوباره به روحانی رای بدهد!جک های آیت الله جنتی از زبان شجونی
منظور آنها به شخص هاشمی است . شما با صحبت های مردم موافقید؟ کلماتی که ایشان در مصاحبه هایشان استفاده می کند برای خودش خطرناک است ، این ها را از باب دلسوزی می گویم من تمام وجودم عقیده است . زمانی امام به من یک بسته پول داد و من نگرفتم . من دوبار نماینده امام بودم هر چند کسانی که الان بر سر قبر امام هستند به دروغ گفتند که شجونی نماینده امام نبوده است . ...
نفس گرم آزمونی برای عبور از سختی ها
به کاشان بروم. این پدیده که در مورد زبان و لهجه ها جریان سازی می کند کار درستی نیست. ناهید در این سریال، ابتدا یک ایرانی و هموطن است، سپس یک زن کاشانی، لهجه و زبان و نوع زندگی او قابل احترام و دوست داشتنی است. برخی انتقاد می کردند که باید بازیگران از محل های باستانی مانند فین کاشان، خانه طباطبایی ها و خانه عامری ها عبور می کردند و تصویر این اماکن دیده می شد. به نظر من، داستان اصلی درد و گرفتاری ...