سایر منابع:
سایر خبرها
از زندانی که کویت بود تا ماجرای خودکشی مایلی کهن
پروفسور بود. خدا پدرم را هم بیامرزد. شما چند سال تان بود که پدرتان فوت کرد؟ 7، 8 سالم بود که فوت کردند. پس زندگی سختی داشته اید؟ همیشه کار کرده ام. من دیوار راست را هم بالا می رفتم. فنس راست را هم بالا رفتید... خوب تخلیه اطلاعاتی می کنید. (خنده) زندان اوین را بگویید؟ چه خبر بود؟ یک خاطره از آنجا برایمان بگویید؟ انگار شما دلتان می ...
پرسپولیسی ها حق داشتند علیه من شعار بدهند
این فرصت دوشنبه به دست آمد، البته با اعمال شاقه!... برای تهیه گزارش تصویری از فعالیت های فعلی امیررضا خادم برای شماره اسفندماه مجله ورزش و تصویر (ماهنامه سه بعدی و جدیدی که مؤسسه خبر منتشر می کند و حکم ماهنامه خبرورزشی را دارد) به وزارت ورزش رفتیم و جلوی در ورودی به سد محکم کارمند نسبتاً محترم روابط عمومی وزارت خوردیم که هر چه بنده خدا نگهبان وزارت ورزش تلفنی به او می گفت از خبرورزشی آمده اند و ...
با همه اختلاف نظرم رسوایی 2 فیلمی جدی، شریف و دارای تفکر است
آن را بر پرده همین جشنواره در دلم شعله ور کرد. ابد و یک روز را هم اعتراف کنم چندی پیش که تهران بودم نهار مهمان با عباس آقای کیارستمی، کنجکاو شدم ببینم، او می گفت از فیلم خوشت می آید. دیدنی است شاید گفت می گویند دیدنی است. دوشنبه آمدم تا رسوایی، ابد و یک روز، دختر و بادی گارد را ببینم و برگردم لاهیجان. راه کولاک و برف بود، ساعت 3 سینما چهارسو رسوایی را نشان می داد. به ده نمکی برخوردم و ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (225)
اونکه تازه از راه رسیده منتظر نمی شه، هم قاتلام نمی فهمن کدوم طبقه رفتم. 4. کاش نسل اینایی که بعد از مدتی باهات تماس می گیرن و میگن (سلام بی معرفت) منقرض بشه. جدیدترین محصول اپل 5. کیف یکی از اساتید ادبیات رو جلو مترو با موتور زدن با عصبانیت برگشت گفت "فرومایه ، بازگرد". 6. یه مدت هروقت از عروسی برمیگشتم خونه کت شلوارم خاکی بود. تو عروسی دستمو میخواستن بگیرن ...
روایت هشت سال اسارت و مقاومت
حاج آقا ابوترابی بعد از اینکه با همة اسرا دست داد، گوشه ای نشست. همه دورش حلقه زدیم. با بسم الله شروع کرد و در ادامه گفت: پسرانم، به اسارت به عنوان یه نوع زندگی نگاه کنید. ما باید سعی کنیم خودمون رو زنده نگه داریم. آزادگی اونه که اگه توی زندان هم باشی، آزاده باشی. نذارید کسالت و غم به شما چیره بشه که این دشمن شماست و خود شیطانه. خودتون رو مشغول کنید. نذارید روزمرگی پیدا کنید. برنامه ریزی کنید و کارهای فرهنگی انجام بدید. کلاس های آموزشی، ورزشی و...، هر کس هر توانایی که داره انجام بده و به بقیه یاد بده که این زکات علمشه. وقتی توی این زندان این کارها رو انجام بدید، ثوابش از زمانی که آزاد بودید بیشتره. حاج آقا مروتی مسئول فرهنگیِ شماست. آ ...
طنز؛ گزینه - ج - صحیح است
پیامک نداده، پس مشکلی نیست. الف- سوشا با آن سابقه ب- که دل تنگه فایده اش چیه رسوایی. ببخشید چی می گفتم؟ آها کسی ج- هیچ مقام رسمی از پرسپولیس د- کیمیا حبیب شیرازی: تا ساعت 12 شب در دفتر بودم تا ......... را ببندم. الف- دهن منتقدان کیمیا ب- در دروازه ج- قرارداد لوبانف د- صبح وقت دارم اون چیز نهاوندیان: ایران آماده ورود به ...
طنز: اینترنت و نخ بخیه ی گوجه ای!
استاد دانشگاه جوان، یک نفر اینترنت را به اندازه منابع مهمی از قبیل هوا، آب، غذا و سرپناه مهم و حیاتی دانسته و نمی تواند بدون آن زندگی کند. من یکی از این افراد بودم و چون از دیشب اینترنت دچار مشکل شده، حال من هم بد شده و رو به وخامت گذاشته! پرستار دوم: ئه! چه جالب! پس این تعداد بیمار اورژانسی که از صبح داریم بخاطر اینه؟ بیمار: بله! آقای دکترتون هم یکی از اون وبلاگنویس های مشهوره. فکر کنم حال اونم برای همین بد شده. پرستار: خب دوختم تموم شد. شما می تونید برید. تشریف ببرید صندوق حساب کنید؛ شما مرخصید. بیمار: ممنون. زحمت کشیدید. خداحافظ. پرستار دوم: خداحافظ ...
طنز؛ فرمون فرمون که می گفتن این بود؟!
ابروهای خود را بالا و پایین می اندازد، از خان دایی می پرسد: چیطو مگه؟ خان دایی دست در جیب کتش می کند و برگه ای را در می آورد و مقابل چشم فرمون می گیرد: این صورت حساب بیمارستان، دهن مون آسفالته، به اندازه درآمد یک سال قصابیت و پول یارانه همه مون رو باید به حساب بیمارستان واریز کنی، خاک تو سرمون شد. فضا داخلی/ خانه قیصر فرمون در حالی که نامه را می خواند، قصد دارد از خانه خارج شود که خان ...
کفش هایم کو ؛ داستان مهاجران
فیلم هیجده تا سیمرغ گرفته برویم ببینیم؟ هرگز، یا یک سرمایه دار بیاید بگوید تو پارسال هیجده تا سیمرغ بردی بیا این یک میلیارد پول در اختیارتو برو فیلمت را بساز! شوخی است کاملاً، نه!؟ اون وقت جالبه که خیلی ها می گن آقا فیلم رو برای جشنواره ساختی و منم مجبورم بگم هیچ کس برای جشنواره فیلم نمی سازه، همه فیلم می سازن که اکران بشه و مردم برن ببینن. حالا اگر اتفاقاً فیلم هم زمان با برگزاری ...
شهید مدافع حرم: چرا باید در سوریه جنگید؟
محمد حسین 13 تیر ماه 1370 به دنیا آمد که فکر می کنم پسرم اولین شهید دهه هفتادی مدافع حرم باشد. *شیطنت هایش خاص خودش بود محمد حسین خیلی سرزنده بود و شور و حال خاص و شیطنت های به خصوصی داشت و به خواهرش که یک سال و نیم فاصله سنی داشتند خیلی وابسته بود. یک جورهایی عین خواهر و برادر دوقلو همه جا با هم می رفتند. یک روز در حین بازی وقتی بالای رختخواب ها رفته بودند شهید میردوستی از ...
کنایه یک مقام مسئول
باباشونو تو بغلشون گرفتن و حتی اگه دنیا رو هم بپاشون بریزن دیگه براشون بابا نمی شه... از شیرینی اون لحظه ای گفتم که مادرا و همسرای شهیدا از ارتباط و انس اون عزیزا با آهنگای من می گفتن... دقیقاً همونجا بود که به من گفتند: آقا حامد! هر جا که هستید و هر برنامه ای که دارید حتما از بچه های ما بخونید! نذارید یاد و خاطرشون کمرنگ بشه . ... یه لحظه داخل پرانتز ...
بچه مایه دار!
حادثه ای، دو سال خانه نشین شده و بعد هم به رحمت خدا رفته است. وضع مالیِ شان هم خیلی مناسب نبود و به گمانم محسن، برای درآوردن خرج خانه، گاهی اوقات می رفت کارگری! خط اتو! با اینکه مادربزرگم اتو نداشت؛ اما لباس های دایی محسن، همیشه اتوکشیده بود! طوری که بعضی دوستان تازه اش با دیدن خط اتوی لباس و عطر خوش بویش، خیال می کردند که وضعِ شان خیلی خوب است. اما وقتی می آمدند و خانه ...
ماجرای تبانی د ر لیگ یک فوتبال چه بود؟
تو به اهواز بیایی. من هم به دفتر آقای پرهام رفتم که به من گفت آقای موسوی شما را نمی خواهد و من گفتم اگر من را نخواست چک من را تحویل بدهید. بعد از همه این ها به من گفتند که سر تمرین بروم تا همه چیز معلوم شود و قبل از بازی با نفت به موسوی نامه زدم که من نباید کنار تیم باشم، سرمربی ما آدم بسیار خوب، با اخلاق و شخصیتی است اما بدون هیچ دلیلی حرف مالک را گوش داد. پرهام به آقای موسوی گفته بود اگر بائو ...
کار آمدی روایات در کشف معارف اعتقادی دین
با واقع هست، عقلا به چنین احتمالی توجه نمی کنند. دستة دیگر، خبری است که متواتر نیست و از همین رو گمان به صدورش از معصوم علیه السلام داریم و به این خبر اصطلاحاً خبر واحد گویند.[4] بحثی که در علم اصول، با عنوان حجیت خبر واحد ارائه می شود، در همین دسته از اخبار است و محور آن، احراز صدورش از معصومین علیه السلام است؛ وگرنه در دو دستة پیشین، نیازی به دلیل برای اثبات حجیتش نداریم. در این مقاله ما در پی ...
دعای ابوحمزه ثُمالی+ترجمه
اَنْتَ وَلا لِهَمِّهِ مُفَرِّجاً سِواکَ یا اَللهُ یا برای گناهش و نه توانا بخشی برای ناتوانی اش جز تو و نه غمزده ای برای اندوهش جز تو. ای خدا، ای کَریمُ لا تُحْرِِْ وَجْهی بِالنّارِ بَعْدَ سُجُودی لَکَ وَتَعْفیری بِغَیرِ مَنٍّ کریم، مسوزان رویم را به آتش، پس از آنکه برای تو سجده کرده و بدون آنکه منتی بر تو داشته باشم مِنّی عَلَیکَ بَلْ لَکَ الْحَمْدُ ...
روایت یک خودکشی نه چندان سیاسی
آسمون با هم فرق دارن. گفتم: اصلا اون بالا چی کار می کنی؟ بیا پایین تو رو خدا جواد کار دستمون میدی ها. گفت: نه دیگه دکتر. اینجا آخر خطه. من بیش از این تحمل این وضع رو ندارم. گفتم: چی شده؟ تحریم دوست ها بازم اذیتت کردن؟ چیزی بهت گفتن؟ اتفاقی افتاده؟ بیا بشینیم حلش کنیم. دیدی که من این یکی، دو روزه به پاس زحماتت بهت جایزه هم دادم. من همیشه پشتتم. گفت: این دفعه فرق می کنه، این دفعه فرق می کنه! بعد فریاد ...
افشاگری 2 بازیکن در مورد تبانی در لیگ یک
برای نیم فصل به تیم بیاورم باید 600 میلیون تومان هزینه اش کنم که خودم با سرپرست تیم هماهنگ می کنم که تو به اهواز بیایی. من هم به دفتر آقای پرهام رفتم که به من گفت آقای موسوی شما را نمی خواهد و من گفتم اگر من را نخواست چک من را تحویل بدهید. بعد از همه این ها به من گفتند که سر تمرین بروم تا همه چیز معلوم شود و قبل از بازی با نفت به موسوی نامه زدم که من نباید کنار تیم باشم، سرمربی ما آدم بسیار خوب، با ...
اس ام اس عاشقانه ولنتاین 2016 - سری 2
دبیر جبر بودم عشق مجهول تو را بر قلب معلوم خودم بخش میکردم تا معادله محبت پدید آید اگر دبیر هندسه بودم ثابت می کردم که شعاع نگاهت چگونه از مرکز قلبم گذشت ولنتاین مبارک ****متن های زیبای تبریک ولنتاین**** تقدیم به او که نبود ولی حس بودنش بر من شوق زیستن داد دلم برای کسی تنگ است که آفتاب صداقت را به میهمانی گلهای باغ می آورد و گیسوان بلندش را به باد می داد و دست های ...
اس ام اس وفات حضرت معصومه (س)- 4
ِ تو ما زائر ِ مرقد ِ توایم،سلام ِ ما بر حریم ِ تو رحلت حضرت معصومه (س) تسلیت باد اس ام اس وفات حضرت معصومه (س) کبوتر دلم هوائیه ، به سمت حرم تو راهیه میون حرمت صفائیه یا معصومه دلم امشب کنار حرمت آرومه انگار اینجا ضریح فاطمه معلومه دست خالیم به دامن تو یا معصومه دلدار و دلبر ، سالار و سرور فدات بشم ای ، شفیعۀ محشر ...
فرهنگ در رسانه
.... اصغر:که چی بشه؟ حاج کاظم: بگو برن. اصغر: برن؟ حاجی اونا به خاطر تو و عباس اومدن. حاج کاظم: دود اون موتوریا امثال من و عباس رو خفه می کنه. لطف کنن تشریف ببرن. اصغر: حالا چی بهشون بگم؟ حاج کاظم: بگو نسخه فقط و فقط برای من پیچیده شده. من خیبریم. اهل نی، هور، آب، خیبری ساکته، دود نداره، سوز داره. اما گویا حاج کاظم مدل ...
روایت خواندنی از درس خواندن مهدی فخیم زاده
رفتم سینما. - حسن آقا هفت سال از من بزرگتره، یعنی وقتی من شیش هفت سالم بود، اون سیزده چهارده سالش بود. ولی بر خلاف من که تا قبل از هشت سالگی ببو بودم و از سنم کمتر حالیم بود و قدرت دفاع از خودم رو نداشتم، اون زبر و زرنگ و سر زبون دار بود و همیشه اعتماد به نفس زیادی داشت. نقل می کنن: یه بار تو خونه صدای شطرق شنیده می شه، همه متعجب می پرسند این چه صدایی بود؟ حسن آقا که پنج شیش سالش بود ...
سهامداران در بازار بمانند؟
بگیره فاصله زیاد داریم.... برای خرید و فروش سهام با آگاهی تصمیم بگیریم نه از رویه هیجان .... مراقب سفته بازها باشید.. بازم دلالهای ... دست بکار شدن... بالاخره بعد از یک ماه بی تفاوتی وسکوت مسئولین بورس نسبت به کاذب بودن رشد آن همانطور که پیش بینی میشد حباب بورس ترکید !!!! شاخص بورس فقط طی نیمساعت در روز چهارشنبه 21 بهمن 700 واحد سقوط کرده واین روند نزولی باشدت ادامه ...
روایت بهایی شدن مجری معروف بی بی سی + تصاویر
بچه رو دایم آلاخون و والاخون کنم . 98 درصد بچه های مدرسه از خانه های اطراف میان که متعلق به شهرداری است و در اختیار پناهندگان سومالیایی و سودانی. که البته من به هیچ عنوان با هیچ کدوم از اینها مشکلی نداشتم، مسئله اینه که مدرسه در کل، مدرسه اسلامی شده. برای عید فطر تعطیل بود، بعدش هم در اولین نامه ای که از مدرسه اومد، عید رو مدیر مسلمان مدرسه به همه تبریک گفت . از این گذشته ...
داستان های خواندنی؛ هزار رنگ
جمعیت گفت:" من مطمئنم که این سگ ژنراله." " یِلدیرین، کمکم کن پالتومو بپوشم ، یه دفه باد سردی بم خورد . دارم می لرزم. سگوهم وردار ببرش خونه ی ژنرال وازشون عذرخواهی کن. بگو من پیداش کردم و فرستادمش خونتون. بهشون بگو این زبون بسته رو ول نکنین توکوچه و خیابونا. ممکنه سگ گرون قیمتی باشه و یه آشغال کله هوس کنه آتش سیگارشو به دماغش بچسبونه ،بلایی سرش بیاره. سگ حیوون ظریفیه .تو هم، کله پوک ،اون ...
مهناز افشار از سانسورچی عصبانی است!
. (می خندد) سال پیش که 26، 27 ساله بودم در فیلم امشب، شب مهتابه نقش مادر را بازی کرده بودم. زمانی که فیلم نامه خانه ای در خیابان چهل و یکم به من پیشنهاد شد، پنج ، شش ماهی بود که مادر شده بودم و برای خود من خیلی جالب بود که بار دیگر در نقش یک مادر ظاهر می شوم. همان موقع به آقای قربانی گفتم معمولا موقعی که نقش یک زن حامله را بازی می کنیم، رفتارها و کارهایی کلیشه ای را انجام می دهیم، ولی وقتی خودم ...
اگر اینجا ژاپن بود ...
...> . آره با خودِتَم... از خُدا میخوام به همه آرزوهای خوب و قشنگِت بِرسی . یه لبخند بزن فقط همین به عشق همین لبخندت پست گذاشتم... • • • • • • • • • جوکهای جدید و خنده دار تلگرام • • • • • • • • • از تفریحات دوران کودکیم این بود که چند تا لیوان آب میخوردم بعد دراز میکشیدم و شکممو تکون میدادم. . . از ...
حامد بهداد به مطهری رای می دهد!
ضروری می دانید تا لااقل در عرصه فرهنگ کمتر با مشکلات این سال ها مواجه شویم؟ آنها هیچ شناختی درباره هنرمند ندارند. آنها فقط می توانند ما را محدود و محروم کنند. هیچ وقت مستقیما پای حرف های ما ننشستند. هیچ وقت فضای دوستانه خصوصی برای ما تدارک ندیدند. هیچ وقت نخواستند با چهره واقعی ما روبه رو شوند، چون از نرم شدن و منعطف شدن می پرهیزند و هنر و هنرمند آدم ها را منعطف می کند ...
آرزوی ازدواج برای سودابه بیضایی!
اجتماعی و فعالی است. سهیلا کوشکی: به هر حال سودابه بچه اول بود و من تا 18 سالگی او به شدت رویش حساس بودم. برای همه شان همین طور است و این نگرانی چیزی نیست که بگویم بعد از یک سنی که رسیدند، دیگر تمام می شود اما خدا را شکر به قولی از آب و گل درآمده اند. تبادل انرژی با مردم سهیلا کوشکی: ما دسته جمعی زیاد بیرون می رویم اما هیچ وقت از اینکه مردم به خاطر شهرت سودابه دور ما ...
شوخی های جالب و خنده دار اینترنتی - سری 21
میذاشتم الان میتونستم دست عشقمو بگیرمو بیارمش تو خونه ی خودم. 8. یه باشگاه بدنسازی تو محلمون بود واسه ورزشکارا آهنگ داریوش پخش میکرد بعد از یک ماه باشگاه رو جمع کردن جاش کمپ ترک اعتیاد زدن. بابابزرگای نسل آینده! 9. اینکه تیتر زدن "نفر اول ارازل و اوباش مازندران دستگیر شد" یعنی اراذل و اوباش مسابقات استانی هم دارند؟ 10. -گاو چیکار می کنه؟ -شیر میده -دیگه ...
نقش مبارزان بازاری استان البرز، در شکلگیری انقلاب اسلامی ایران
رژیم شاهنشاهی می شود. محسنی برایمان از آن سال های مبارزات و انقلاب می گوید: سال 1352 من را در بهمن ماه بازداشت کردند و در زندان قزل قلعه و بعد اوین شش ماه در زندان بودم . سال 1353 بار دیگر در تهران در بازار دستگیر کردند، پنج ماه در کمیته مشترک بازداشت شدم و تا زمان پیروزی انقلاب من فراری بودم. آن زمان همگام با مردم در تکثیر اعلامیه ها در مساجد در شهر کرج، کاشان و قم و تهران ...