سایر منابع:
سایر خبرها
جسد گمشده سیل 7 ماه قبل پیدا شد
بچه های محله ما که هفت نفر بودند، سه نفر مردند، دو نفر را پیدا کردند. منصور افجه بش و رامین میرزایی اونجا گم شدند. الان هفت ماه است که پیدا نشده اند. او می گوید در هفت ماهی که گذشت، همه جا را گشته اند اما هنوز خبری از منصور نیست که نیست: ما در این مدت از همه درخواست کمک کرده ایم. باز هم خدا خیرشان بدهند، مهندس آران معاون فرماندار به من قول داد که پیگیری این جریان می شود. بعد از چند روز از ...
نویسنده ای که زبانش را ترک کرد
درباره نقل مکان خانوادگی اش به شهر رم می نویسد: من رم را انتخاب کردم. شهری که از کودکی مرا مسحور خود کرده و در لحظه مرا فتح کرده بود. سال 2003 اولین بار به رم رفتم و احساس خلسه و نزدیکی کردم. انگار از قبل آن جا را می شناختم. تنها بعد از چند روز مطمئن شدم که سرنوشت من زندگی در این شهر است. برای آماده شدن، از شش ماه پیش از ترک آمریکا، تصمیم گرفتم دیگر هیچ متن انگلیسی زبانی نخوانم. از آن ...
قتل با چاقوی شوهر شکاک
هر وقت که او پا در کوچه می گذاشت، خوره شک به جانش می افتاد. این حس آن قدر تقویت شد تا دست آخر چاقویی شد و در جان زهرا فرو رفت. به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه اعتماد،روز قتل، مائده سر کلاس بود اما ساجده، خواهر چهار ساله و علی، برادر 20 ساله اش در خانه بودند و دیدند چطور پدرشان چند بار چاقو را در بدن مادرشان فرو کرد. آنها تقاضای قصاص پدرشان را کرده اند. هر بار هم که به آگاهی و ...
داماد شاه: مردم را نفهمیدیم
ایرانی ساکن آمریکا نسبت به عملکرد زاهدی در سفارت معترض و خواستار برکناری او از سمتش شدند. نارضایتی علی امینی نخست وزیر وقت نیز علاوه بر این مساله، موجب شد تا زاهدی سال 1340 از سفارت ایران بر کنار شود، اما یک سال بعد در دوره نخست وزیری اسدالله علم ، زاهدی سفیر ایران در لندن شد و تا آذر 1345 در این پست ماند. در اواخر سال 1345 با روی کار آمدن کابینه امیر عباس هویدا، زاهدی به سمت وزیر امور ...
خواهشا دایی مقابل خبرنگاران از من مایه نگذارد / به خاطر محرمی از پرسپولیس جدا شدم / پروین بازیکن خوبی ...
در ادامه می خوانید: * از خودتان بگویید و فوتبالی که به آن آلوده شدید؟ - از سال 60 با بوتان شروع کردم و بعد به پاس، دارائی و پرسپولیس رفتم. دو فصل هم سابقه حضورم در پرسپولیس می شود. دلیل جدا شدنم از پرسپولیس هم به خاطر مجتبی محرمی بود وقتی او آمد هم جوان تر بود و هم خوب بازی می کرد احساس کردم بمانم روی نیمکت قرار گرفتن من خوب نخواهد بود. در 4 رده سنی عضو تیم ملی ایران بودم ...
هنگامه قاضیانی ازدلبری می گوید
اتمام فیلمبرداری، بیداری های من به بیش از دو روز رسید، آن هم با چشمان باز طوری که زیر سِرم رفتم. مجبور شدم برخلاف میل باطنی ام و با وجود گاردی که نسبت به روانکاوها دارم، در اسفند ماه سال گذشته پیش دکتر روانپزشک، دکتر رفعتیان بروم. بعد از آن که شرایط روانی ام را بعد از درگیری با نقشم گفتم، دکتر به من گفت الان نمی دانم چه کاری برای شما می توانم انجام دهم، فقط می توانم با قرص آرامبخش خواب شما ...
گفتگو با پرویز پرستویی، مردی از جنسِ مردم (2)
شغل شان این است، اگر احساس کنند جیب فقیری را خالی می کنند، در حالی که زن و بچه اش چشم انتظارش هستند، هیچ وقت این کار را نمی کنند. دست در جیب کسی می برند که لنگ زندگی اش نمی ماند، هر چند که آنجا پول همراهش نباشد. البته به درست و غلط بودن این رفتار کاری ندارم ولی برای خودشان تز و برنامه داشتند. من با این آدم ها زندگی کردم که البته می گویم برای وارد شدن به عنوان یک بازیگر در نقش اینها ...
ناگفته های یک "مدافع حرم" از مبارزه با داعش
دوش گرفته بودم، احساس کردم پای چپم می سوزد. وقتی نگاه کردم دیدم پاچه شلوارم خونی است. تا جایی که می توانستم و داغ بودم پایین آمدم ولی بعد از رد کردن باغ زیتون دیگر نتوانستم و زمین افتادم. توی کوه جهنمی به پا شده بود. حتی توی فیلم های جنگی هم ندیده بودم. صدای تیراندازی و شلیک خمپاره تمامی نداشت. خمپاره ها به تخته سنگ ها می خورد و سنگ بود که از بالا بسوی پایین سرازیر می شد. تا به حال چنین صحنه هایی ...
همصحبتی با پرویز پرستویی، مردی از جنسِ مردم (1)
که در لابی هتل نشسته بودم و دیدم حاتمی کیا حال بدی دارد. به اتاقش رفت، من سر وقتش رفتم و گفتم چرا حالت بد است؟ گفت: واقعیت این است من الان سه مرحله است که کار می کنم و یک آدمی را ساخته ام به نام حاج کاظم. بعد او را در موقعیت دیگری آوردم و شد داود روبان قرمز و بعد دوباره در موقعیت دیگری قرارش دادم و شد مرتضی راشد موج مرده و بعد کشتمش. دیگر نمی دانم چه کار کنم. حاتمی کیا از دست دادن ...
استاد دیپلماسی عمومی بود
چکیده استاد دیپلماسی عمومی بود : مرحوم غضنفر رکن آبادی از جمله افرادی است که صحبت کردن درباره تمام ویژگی های شخصیتی و کاری او دشوار است؛ چرا که علاوه بر خصوصیات خاص و برتر اخلاقی در زمینه فردی، نقش بسیار مهم و تأثیرگذاری در اعتلای اعتبار جمهوری اسلامی ایران در منطقه نیز داشته است ...
مثل یاران سیدالشهدا(ع) مطیع ولایت بود
چکیده مثل یاران سیدالشهدا(ع) مطیع ولایت بود : تقریباً 10 سال پیش با ایشان در سوریه آشنا شدم و این آشنایی بسیار رویم تأثیر گذاشت. وقتی خبر مرگ ایشان را به آن شکل شنیدم، واقعاً ناراحت شدم. روزهای اول خیلی غمگین بودم، چون بسیار با هم صمیمی بودیم. خدا می داند در خانه خود آقای رکن آبادی که بودیم، اگر به من می گفت می خواهم به حج بروم، نمی گذاشتم ایشان برود، چون ایشان واقعاً مطلوب بود و دنبالش بودند. البته آشنایی ام با ایشان در فضای جنگ اسرائیل با لبنان بود و وقتی قضیه سال 2006 اتفاق افتاد، ایشان در سفارت دمشق بود و من در آنجا پیشنماز سفارت بودم و مسئولیت فرهنگی هم در سفارت داشتم، ...
حماسه در صحرای عرفات
روحانی و بالای سر هستید، ما هم در خط روحانیت، ولایت و رهبری هستیم. نیازی به این نامه ها نیست. از تو به یک اشاره. گفتم: یعنی چکار کنم؟ گفت: یک تلفن بزن. اصلاً خودت زنگ نزن. بگو از دفترت زنگ بزنند. گفتم: می خواستم پرستیژ اداری و دیپلماسی رعایت شده باشد. گفت: این حرف ها را ول کنید. اصلاً نیازی به این کارها نیست. ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (226)
نمیشد خودشون تن ماهی رو بیست دقیقه بجوشونن بعد تو بازار بفروشن؟ 16. یه فامیل داریم الان فیکس 37 ساله هر سال موقع راهپیمایی میگه: این فیلم پارساله، امسال کسی نرفته. به عباس آقا بگو دوتا پاچه، چشم، زبون یکی، یه مغز کامل نصفش کنه بریزه تو آبگوشت، بناگوش هم یادش نره 17. - آقا داماد چه کاره ان + بازیگرن - به به چه نقشی + زن پوشن، 22 بهمن نقش ملوان ...
مرگ بهار / بیا با تمام حنجره جار بزنیم تا شهادت هست زندگی باید کرد
... مثل همه نامه هایم به دوستان شهیدم به تو هم می گویم علی جان سلام. بهار دارد می آید ولی شهر من گرفتار خزان شده است. علی جان بی مقدمه بگویم از شبی که عملیات شکستن محاصره و آزادی نبل و الزهرا شروع شد تمام شهرم دست شده بودند و به آسمان تکیه داده بودند و برایتان الغوث الغوث می خواندند. چه شب تلخی بود. من که تا صبح در حرم دختر امام موسی کاظم به بست نشسته بودم و کاری غیر گریه و دعا نداشتم ...
نویسنده ای که به هیچ زبانی تعلق ندارد
در بوستون زندگی می کرد. امتحان هایش را پاس کردم اما وقتی سعی کردم رمان دو زن آلبرتو موراویا را بخوانم، هیچ چیز از آن نفهمیدم، زیر همه کلمه ها خط می کشیدم. در بهار 2000 و شش سال بعد از سفرم به فلورانس، به ونیز رفتم. جمله های لازم را برای خودم نوشته بودم و احساس آمادگی می کردم. توانستم چند کلمه صحبت کنم، اما دیگر هیچ. حتی با وجود اینکه به ایتالیا بازگشته بودم، هنوز هم نسبت به زبانش احساس تبعید می ...
خاطرات نوجوانی 17 ساله که چندین اسرائیلی را به خاک انداخت
چکیده خاطرات نوجوانی 17 ساله که چندین اسرائیلی را به خاک انداخت : حدود یک ماه پیش بود که خبر آمد در حمله صهیونیست ها به حومه دمشق، سمیرقنطار عضو ارشد حزب الله لبنان به شهادت رسیده است ...
اگر امریکا حمله نمی کرد، مردم عراق، صدام را سرنگون می کردند
چکیده اگر امریکا حمله نمی کرد، مردم عراق، صدام را سرنگون می کردند : نام سرایا الخراسانی تا همین یک سال پیش یک عنوان مبهم و ناشناخته برای مردم بود اما پس از قدرت گرفتن تروریست های داعش در عراق و انتشار شرح مبارزات سلحشورانه جوانان عراقی با آن ...
زندگی دختر کلمبیایی، قربانی اسیدپاشی
عقیده ناتالیا انتقام، التیام بخش نیست ولی اضافه می کند: "اگر من کور می شدم و بعد به من اجازه داده می شد که کاری کنم که مسبب کوری من به همان رنجی که من می برم، دچار شود، این کار را می کردم." البته لازم نبود ناتالیا با یک چنین انتخابی مواجه شود. وحشت از آینه ناتالیا دیگر صورت خود را با ماسک درمانی نمی پوشاند از آنجا که ناتالیا دید چشمانش را از دست نداده بود ...
موسیقی- نمایش راهی برای جذب تماشاگران خارج از کشور بود
برگزار شد، محمد رحمانیان به سئوالات شبستان پاسخ داد. * اجرای دعوت به دو نمایش همراه به نوعی بازگشت شما به اجرای تئاتر است. چه شد که در سال های اخیر به سمت اجرای نوعی موسیقی- نمایش رفتید؟ وقتی به کانادا رفتم، برای اجرای تئاتر با گونه ای از تماشاگر مواجه شدم که میانه ای با تئاتر جدی نداشت. تماشاگری که برای سرگرمی به سالن نمایش می آمد و به تماشای نمایش های نفرت انگیز لس آنجلسی عادت ...
عاشق ترین خواهر تاریخ
نکرد و بر عکس مریضی ام شدید شد. بعضی از دکترها می گفتند قابل علاج نیست. برخی هم قول شش ماه بعد می دادند و من هر روز از روز قبل نالان تر می شدم تا این که سیاهی چشمم گرفته شد و دیگر نمی توانستم بخوابم. در آن اوقات یکی از دوستانم برای خداحافظی به دیدنم آمد. او می خواست به کربلا برود. من هم با او راهی شدم. در منزل اول درد چشم شدیدتر شد و همه، مرا شماتت می کردند مگر یک نفر. بالاخره، به منزل دوم رسیدیم ...
ماشین اقتصاد کشور را خاموش کرده اند و می گویند تورم را کنترل کردیم!
چکیده ماشین اقتصاد کشور را خاموش کرده اند و می گویند تورم را کنترل کردیم! : دولت یازدهم از ابتدای فعالیت خود با شعار تلاش برای ترمیم وضعیت اقتصاد کشور و بالا بردن سطح معیشت مردم روی کار آمد و ژنرال های خود را نیز به کار گرفت اما خروجی دو سال و نیم فعالیت دولت یازدهم نتیجه ای به جز رکود و بدتر شدن شرایط اقتصادی کشور نداشته است. با این حال، در آستانه انتخابات مجلس شورای اسلامی شاهد ...
دولت به دنبال مجلس دولت ذلیل است
چکیده دولت به دنبال مجلس دولت ذلیل است : انتخابات مجلس نهم که کمتر از یک ماه دیگر برگزار می شود، از مدت ها قبل فضای سیاسی کشور را به خود مشغول کرده و طیف های مختلف برای حضور در این انتخابات فعال شده اند ...
این کودکان هیچ سندی برای هویتشان ندارند
...> دست هایش را به هم می مالد، باد سردی می وزد: 15 سالم بود. پدر و مادرم از هم جدا شدند با پدربزرگ و مادربزرگم زندگی می کردم تو سبزوار به زور شوهرم دادند، یعنی صیغه ام کردند. اوایل خوب بود بعد دیدم شیره و تریاک می کشد. خودم سرکار می رفتم و خرجم را درمی آوردم در یک فروشگاه فروشنده بودم. یک بار که سرماخورده بودم اصرار کرد دود بگیر، خوب می شوی. درحالی که اوایل سیگار هم می کشید، از اتاق فرار می کردم ...
با رویی سپید می گویم: خوش آمدی ای بانوی آیینه
، اینان که نام تو آتش عشق و درد بر جانشان می افکند، به تو محتاج اند. بیش از همه وقت . و آنچه امروز در گرداب جهل و کفر تکفیری ها و انسان های شیطان صفت با نام تو و در مرام حسین فدا می شود، دینی است که از عاشورا بر گردن داریم و گرم باد دم یاران جان بر کف از نسل سومی که نقطه وی اتصال ما بر مکتب کربلایند و هر دم پیام پیغمبر کربلا را تفسیر می کنند و باز دکتر شریعتی آن را چنین در قاب سخن می ...
موبایل فروشی که لباس زیر می فروشد! / درود بر فلافل ایرانی، مرگ بر مک دونالد آمریکایی /داعشی ها ولنتاین ...
نیازی بهش احساس نمیکردم.اما همسرم دنبال ی زندگی به رنگ خدا بود یه زندگی إلهی.....بالعکس من که دنبال یه زندگی عاشقانه بودم پر از شور و اشتیاق پر از حرکتها و حرفای عشقولانه و تو ذهنم به این فکر نمیکردم که باید مذهبی باشی تا عاشق باشی اتفاقا بالعکس فکر میکردم!!فکر میکرم زندگی عاشقانه تو قشر غیر مذهبی بیشتره ولی الآن میبینم که نه جدا که حضرت فاطمه جز حقیقت نگفته هرچی ایمان همسر بیشتر باشه محبتش به همسرش ...
سر 3 رئیس جمهور را من زده ام!
می افزاید: در طول این سال ها سر و صورت مرحوم خلخالی، شهید رجایی، شهید محلاتی و آقای هاشمی رفسنجانی رابارها اصلاح کرده ایم. هر یک از ما برای اصلاح سروصورت برخی از آقایان نزدشان می رویم. من مدتی برای اصلاح سر و صورت آقای هاشمی می رفتم. حدود 5، 6 سال هم آرایشگر آقای روحانی بودم. حتی بعد از اینکه ایشان رئیس جمهور شدند سر و صورتشان را اصلاح کردم اما بعد از تصادف نتوانستم. به همین دلیل ایشان آرایشگرشان ...
این جا به سگ ها شلیک نمی شود
بندی ها بکشد و فاتح میدان شود . صاحب جلاد صفت او توانست در مدت زمان کم سرمایه دار شود و سهراب به دلیل جنگ های فراوان و زخم های عمیقی که بر تن داشت دیگر نمی توانست در شرط بندی ها مقاوم باشد ، بنابراین صاحب سنگدل اش او را به دست کارگرش سپرد تا او را به مکانی خلوت ببرد و به قتل برساند ، اما کارگر نتوانست به اندازه صاحب کارش قصی القلب باشد و "سهراب " را به پناهگاه وفا انتقال داد . وی در ادامه ...
صحنه ای که حاتمی کیا در زمین پینتبال محافظان گرفت
شاهد هستیم. چرا به سراغ موضوع بادیگارد و محافظان شخصی رفتید؟ حاتمی کیا: ما هم زن و بچه داریم زندگی داریم و زندگی مان باید بچرخد. واقعاً نمی توانم دلیل ویژه ای برای شما بیاورم چون دو دو تا چهارتای عقلانی ندارد. همه چی در وجودت جمع می شود و به این نتیجه می رسی که ساختن این اثر مفید و خوب است. البته مشاوره هایی انجام شد و دوستانی که فیلم نامه را خوانده بودند، تاکید داشتند که ساخته شود و ...
افسر ارتشی که مورد تشویق مقام معظم رهبری قرار گرفت
...، بعد از مدتی یکی از دوستانش به منزل مان آمد و گفت که فکر می کنم نظام فعالیت های سیاسی می کند و کارهای مخفیانه ای انجام می دهد که من از آن مطلع نیستم. با همین گمان وقتی که نظام برای تعطیلات محرم به خانه آمد، دو سیلی به صورتش زدم و گفتم: با این بدبختی و دست خالی این قدر برایت هزینه کردم تا درس بخوانی نه این که وارد جریان ها و فعالیت های سیاسی شوی. خیلی آرام سرش را پایین ...
گله علی رهبری از باندبازی در جشنواره موسیقی
ارکستر سمفونیک. من اول باور نکردم و به آقای نوربخش تلفن زدم و ایشان گفت حقیقت ندارد که برای ارکستر ما تبلیغ نشده و برای همه یکسان تبلیغ شده است. روز بعد دوباره به ایشان تلفن کردم و گفتم به من گفته اند در تهران تبلیغی از ارکستر سمفونیک نیست، ایشان گفت بله و نتوانسته اند عکس شما را پیدا کنند. من خیلی ناراحت شدم و گفتم حداقل می توانستید نام ارکستر سمفونیک را بیاورید. ناراحتی بعدی این بود که آقای ابوالقاسم ...