سایر منابع:
سایر خبرها
ماجرای 43 سال حبس یک بی گناه از زبان هم بندش
زندان که به مرگ یک زندانبان منجر شد تاکنون در حبس انفرادی بوده است. دیوان استیناف امریکا در پنجمین جلسه فرجام خواهی در نوامبر حکم لغو محکومیت این مرد 68 ساله صادر کرد اما دادگاه ایالتی در فوریه مجددا وی را محکوم کرد. بر اساس این گزارش بنا بر رای دادگاه، عدم اعتماد به دادگاه ایالتی در رسیدگی عادلانه، رفتار متعصبانه ای که وی را به تحمل 40 سال حبس انفرادی واداشته است و بالاخره ...
برگزاری مراسم چهلم شهدای قم طرح آیت الله قاضی بود/ جریان 29 بهمن در دست مردم بود نه گروه ها/ مسعود رجوی ...
گروه سیاسی آناج: محمود طاهر زاده متولد 1325 در تبریز است، در دوران انقلاب او را با نام فیروز می شناختند؛ وی پس از آزادی از زندان تحصیلات خود را در رشته اقتصاد ادامه داده و پس از پیروزی انقلاب نیز مدرک مهندسی مکانیک و سیالات را کسب نموده و امروز راوی ناگفته هایی از قیام 29 بهمن مردم تبریز شده است: آناج: از فعالیت های خود در دوران پیش از انقلاب بفرمایید؛ پیش از پیروزی انقلاب ...
قتل با چاقوی شوهر شکاک 18+
مائده کلاس پنجم بود که پدرش با ضربه های چاقو مادر او را کشت. پلیس همان روز قتل، احمد را دستگیر کرد و از او اعتراف گرفت. خیانت انگیزه مرد 45 ساله برای فرو کردن چاقو در قلب و گردن و پهلوی همسر و مادر بچه هایش بود. احمد، از پنج سال پیش که تصادفی مهلک او را از پا انداخت و خانه نشتن اش کرد، به رفتارهای زهرا مشکوک شد. او خیانت را در کمین خود می دید. هر تماسی که با گوشی همسرش گرفته می شد یا هر وقت که او ...
فریبا نادری از زندگی شخصی و ماجرای آشنایی اش با مسعود رسام می گوید
. مسعود عاشقم شده بود و یک روز آن را بر زبان آورد. من هم در مقابل عاشق شدم؛ یعنی او من را هم عاشق کرد. بعد از دوران عاشقی تصمیم گرفتیم که با هم ازدواج کنیم. شاید خیلی ها فکر کنند من از بیماری او خبر نداشتم که تن به این ازدواج دادم اما این جور نبود؛ من از سال 83 می دانستم که مسعود سرطان دارد. سال 85 که با من ازدواج کرد دکترها می گفتند کمتر از شش ماه دیگر سرطان کار خودش را خواهد کرد اما معجزه عشق، امید و ...
جنایت برای نجات مادر
در خیابان دیدم. برای بررسی موضوع به داخل خانه رفتم و از پشت پنجره مادرم را دیدم که با صفا گلاویز شده است. وارد خانه شدم و سریع اسلحه شکاری برادرم را از روی دیوار برداشتم و به سمت صفا گرفتم. متهم به قتل اضافه کرد: صفا به سمتم حمله کرد تا اسلحه را بگیرد و من از ترس شلیک کردم و او غرق خون روی زمین افتاد. ترسیده بودم. او را سوار خودرویش کردم و خودرو را مقابل بیمارستان رها کردم تا مردم او را ببینند و نجاتش دهند. بعد از قتل از ترس به تهران فرار کردم و با اجاره خانه ای مخفیانه زندگی کردم. ...
مرادلو و آقا عیسی در آخرین بازمانده؛ این مرد دیگر نمی شنود
رنگ می بازند و موزه ها تنها مامن آن ها می شوند. تکنولوژی که آمد سال و ماه و روز و ساعت معنی خود را از دست داد در چشم به هم زدنی کالاهای شیک و ظریف از دهان ابزارهای به روز بالا زد و انگار دیگر نیازی به حس های ناب هنرمندانی نیست که با تمام قوا با همه اعضا و جوارح روح زیبای خود را در کالبد تولیدات شان می دمیدند. آدم هایی که حالا خیلی از آن ها نه خودشان هستند، نه هنرشان و نه تکنیک های خاص ...
من برای کشورم می نویسم
نام کردم. آن کارگاه بیش از دو سه ماه طول نکشید و به خاطر سفر آلمان آقای معروفی تعطیل شد. از طریق یکی از شرکت کنندگان در کارگاه قبلی به کارگاه داستان نویسی جواد مجابی می رود و فعالیتش را در آن جا ادامه می دهد. سال 74 اولین کتابش با نام کشتارگاه صنعتی را از داستان هایی که در آن مدت نوشته بود، چاپ می کند. پس از آن در دوره ای حدودا دوساله کتاب های ضیافت شبانه ، طوفان زیر پوست ...
عکس های من!
ام نگران می شوند. ولی او در حالی که درهای خودرو را با قفل مرکزی بسته بود به راه خود ادامه داد و در مکانی خلوت با توسّل به زور و تهدید چند عکس از من گرفته و بسیار من را مورد اذیت و آزار قرار داد،تاجایی که دامان عصمتم را برای همیشه ایّام،در بستر عمل وقیحانه خود،لکه دار و سپس مرا تا نزدیک خانه رسانده و رهایم کرد. متأسفانه،از آن روز به بعد،حامد با اطّلاعاتی که خودم درباره اخلاق و رفتار پدرم ...
مهریه همسرم بیان تفسیر یک سوره از قرآن بود
به گزارش هفته نامه نماینده در کافه گپ این هفته، سراغ حسین فدایی رفتیم و صحبت از ریزه کاری های زندگی دبیر کل جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی ، گپ وگفتی صمیمی را رقم زد چند خواهر و برادر دارید و زندگی تان قبل از ازدواج به چه شکل بود؟ پدر و مادرم خانواده ای مذهبی بودند، پدرم کشاورز بود و از کارگری کارش را شروع کرده بود. ده خواهر و برادر هستیم که یکی از برادرانم شهید و یکی دیگر از ...
حسادت مرگبار...!
بیدار شدم خیلی کلافه بودم، انگار تازه متوجه اشتباهم شده بودم به خودم گفتم وقتی خواهرم به خانه آمد از او معذرت خواهی می کنم، که یکدفعه زنگ تلفن خانه رشته افکارم را پاره کرد و به سمت تلفن دویدم . یکی پشت تلفن داد می زد خودتون رو سریع برسونید کارگاه، خواهرتون در یکی از اتاق های کارگاه با خوردن قرص خودکشی کرده. پدرم که توی این دنیا نبود با مادرم شتابان به سمت کارگاه رفتیم و جسم بی ...
پرسپولیسی ها مرا نخواستند، خواستم خودکشی کنم رفتم استقلال / با علی دایی خوبم ولی با کریمی بهترم
عجیب و غریب رو کنم. * اولین باری که با شما آشنا شدیم، شما در فجرسپاسی بازی می کردی و مامور مهار مهدوی کیا شدی. - یادش بخیر... همان شب هم دعوت شدم به تیم ملی و رسانه ها تیتر زدند "انصاریان از بازیکنان دیگر چه چیزی کم دارد، آقای پورحیدری" قشنگ یادم است. همان بازی بود که علی پروین بعد از 5 سال تازه آمده بود پرسپولیس. آن روز خیلی برایم مهم بود. تمام بازیکنانی که آمدند استقلال و ...
علیرضا افتخاری می خواست به خاطر احمدی نژاد خودکشی کند!!
وایت برد عکس من را می کشیدند و دشنام های زشتی می نوشتند. دخترم بارها با چشم گریان به خانه آمد. VOA و برنامه پارازیت بیش از بیست بار من را چهره زشت و بد هفته انتخاب کرد و همین اتفاقات بازی را وحشتناک تر کرد. این در حالی بود که هیچ اظهارنظر یا حمایتی از سوی همین آقایان داخل کشور از من نشد و معلوم نبود با ادامه این روند چه بلایی سر فرزندان من قرار بود بیاید. مادرم را در اصفهان و در صف نانوایی ها هل ...
گنج 10 ساله چوپان ایلامی
مطالعه شده است، ادامه داد: در همین روستا ازدواج کردم و صاحب 7 فرزند شدم. دو پسر و 5 دختر و از همان کودکی به آنها توصیه می کردم که به درس اهمیت دهند و با حمایت هایی که از آنها کردم خوشبختانه همه مدارج علمی را با موفقیت طی کرده اند. دو دخترم معلم هستند و دو دختردیگرم نیز در دانشگاه تحصیل می کنند. یکی از پسرها بعد از تحصیلات در دادگاه نظامی فعالیت می کند و پسر دیگرم نیز فارغ التحصیل دانشگاه است. همیشه ...
رهایی قاتل بزرگراه از مجازات قصاص
قطع کند اما فایده ای نداشت تا اینکه روز حادثه به تعقیب همسرم پرداختم و دیدم سوار خودروی سعید شد، خیلی ناراحت شدم به خشم آمدم و در خیابان نواب جلوی آنها را گرفتم، ابتدا با چاقو مونا را زدم. سعید قصد فرار با خودرو را داشت که وی را نیز با چاقو زدم. باور کنید هرگز قصد کشتن سعید را نداشتم اما هدفم کشتن همسرم بود و ناخواسته دستم به خون قربانی آلوده شد. با اعتراف های این مرد خشمگین، همسرش مونا ...
دو ساعت با مهدی طارمی، از آرزوها تا ادعاها | اگر در خط دفاع بازی کنم یکی از بهترین مدافعان ایران می شوم! ...
.... خودم را نشان دادم و شدم آقای گل. بعد هم به پرسپولیس آمدم. تاکنون با محمد طارمی و پدرت در یک تیم بازی کرده اید؟ با پدرم بازی کرده ام اما سه نفری نه. در خانواده چه کسی فوتبالش بهتر از بقیه است؟ بازی های پدرم را که یادم نمی آید چون سنم قد نمی دهد. اما قطعا درباره بازی هایش چیزهایی شنیده ای؟ پدرم فوق العاده بازی می کرده و حتی ...
از گدایی تا ...!
هیچ گاه تصور نمی کردم کارم به جایی برسد که در این سن و سال انواع خلاف ها را تجربه کنم. از هر شگردی برای سر کیسه کردن افراد پولدار استفاده می کردم اما زمانی که آلت دست گردشگران خارجی پولدار قرار می گرفتم خیلی رنج می بردم این در حالی بود که چاره دیگری نداشتم و تنها به پول بیشتر می اندیشیدم تا مخارج زندگی خود و مادرم را تامین کنم... دختر 16 ساله که به همراه یک زن میانسال، به اتهام سرقت اموال یک ...
جر و بحث جدایی و دیگر هیچ!
روزهایش گلایه دارد و می گوید: حالا من 10 سال بزرگ تر شد ه ام. یک دختر در هر سال از عمرش کلی داشته و مهارت یاد می گیرد، چه برسد به اینکه یک دهه از عمرش بگذرد. این روزها وقتی برمی گردم و گذشته را مرور می کنم می فهمم اگر من هوش و مهارت امروزم را داشتم قطعاً اولین تصمیمم در مقابل مشکلاتم طلاق نبود، چون روزی که من برای آخرین بار خانه مشترکمان را ترک کردم و به منزل پدرم آمدم، دعوای مهمی نشده بود ما حتی ...
پیکر سوخته روح الله چیزی جز زیبایی نداشت
را آرام می کردم. خاله روح الله تماس گرفت وقتی فهمید اطلاع ندارم چیزی نگفت. بعد پدر روح الله تماس گرفت و گفت روح الله مجروح شده است. بلافاصله با پدرم تماس گرفتم گفت آرام باش روح الله مجروح شده و قرار است برگردد. مرخصی گرفتم و برادرم و چند نفر از اقوام دنبالم آمدند. وقتی رسیدم خانه همه اقوام و دوستان جمع بودند. مادرم در آغوشش گفت روح الله شهید شده است. تنها در آغوش مادرم طاقت شنیدن این خبر را داشتم ...
انقلاب از درون زندان ادامه دارد
آنها مواجه شدند و از این کار به شدت ترسیدند. وی دستگیر شد و در سالن پذیرایی خانه خود دست وی را پشت سرش بستند و شروع به تهدید او نمودند و در حالی که پابرهنه و چشم بسته و زخمی بود او ر ا به مکانی نامعلوم بردند. در این حال او را تمسخر کرده و آزار می دادند. شکنجه او دو ماه پی در پی با روش-هایی منزجر کننده ادامه داشت، پس از آن به سی سال زندان محکوم گشت . گذر ایام، از داخل زندان برای ما با گرد ...
فرهنگ در رسانه
نمی تواند در جشنواره شرکت کند. آقای حقیقی ناراحت بودند که به خاطر بهنود نمی توانند در جشنواره شرکت کنند. گفتند دست به دامان شما شده ام، چون روی شما حساسیت نیست، بیایید و این حرف ها را بگویید. فردا هم که آقای حجاریان اینها را خواهد گفت. من قبول کردم و این کار را برایشان انجام دادم. این اتفاق برای من فیلم بازی در فیلم بازی شد. من قبل از ضبط دو، سه بار تمرین کردم، ولی بعد از ضبط گفتند خوب نشده است ...
زندگی ِدل
کیلومتری شرق تهران و در دامنه جنوبی رشته کوه البرز رسیدیم که یکی از شهرهای تاریخی ایران است و تهمورث دیوبند را بنیانگذار آن می دانند. نوشته اند که این منطقه در تمام دوران فرمانروایی مادها و هخامنشیان، بخشی از ایالت بزرگ پارت به شمار می رفت. سمنان اکنون جاذبه های گردشگری فراوان دارد. مانند: دروازه ارگ، موزه گرمابه پهنه، آرامگاه شیخ علاءالدوله، خانه ی تدین، مسجد سلطانی و مسجد جامع، بازار، کاروان ...
نسخه پیچی برای مرگی آرام
تولیدکننده هستیم. برادرم مواد اولیه را تهیه می کند. در خانه مادر، خواهر و زن داداشم آنها را ترکیب و داخل کپسول ها می کنند. سه تا خانم از همشهری هایمان هستند که بعضی وقت ها به مادرم کمک می کنند. ماده اولیه را هم برادرم از بازار تهیه می کند. از او می پرسم یعنی وانت وانت قرص از ناصرخسرو می خرد، لحظه ای سکوت می کند و در نهایت می گوید: نه از بازار عطارها سفارشی می گیرد. فلفل و این چیزها . دیگر چه کسانی ...
سلفی و عکس جدید از چهره های ایرانی+عکس
حسین آرمان، با اقتدار تمام خود را در لیست بدتیپ های جشنواره امسال جای داد. امیر حسین جان شما دیگر چرا؟! مگر کاپشن را زیر تک کت می پوشند عزیز دل؟ بعد زیر همه آنها یقه اسکی؟! بعد آن هم با شلوار جین و کمربند قهوه ای؟! بهنوش، بهاره، اندیشه و آزاده. اینجا فشن شوی فجر تهران است! یادش بخیر کلاه شاپو یک زمانی برای خود عزت و احترامی میان مردم داشت. آذرخش فراهانی ...
پرتوی از حیات و فضایل بانوی بی همتا ف حضرت زینب کبری (س)
...، از قتل امام علیه السلام صرف نظر کرد. (21) ج- زمانی که ابن زیاد فرمان قتل امام سجاد علیه السلام را صادر کرد، زینب علیهاالسلام آن حضرت را در آغوش کشید و با خشم فریاد زد: ای پسر زیاد! خون ریزی بس است. دست از کشتن خاندان ما بردار. و ادامه داد: والله لا افارقه فان قتلته فاقتلنی معه؛ به خدا قسم هرگز او را رها نخواهم کرد؛ اگر می خواهی او را بکشی مرا نیز با او بکش. ابن زیاد به زینب نگریست و ...
شمارش معکوس برای پشیمانی داماد جوان
شدم یک بار ازدواج کرده و طلاق گرفته است. ناهید بعد از طلاق، از مشهد به خانه خواهرش آمده بود و با آنها زندگی می کرد. سه ماه از این ماجرا گذشت. اسیر احساساتم شده بودم. با این که به خواستگاری دختر دایی ام رفته بودم و قرار و مدار عقد کنان گذاشته بودیم به همه چیز پشت پا زدم. از خانواده ام خواستم به خواستگاری ناهید بروند. پدر و مادرم راضی نبودند. بدون حضور خانوده ام، یکه ...
نانی با بوی کارتن
خانه پدری به فرش افتادم، روزگار با من وفا نکرد اما باز هم شکر، همین که نفسی دارم که برای کسب روزی حلال می آید و می رود، راضی هستم . چشمانش تر می شود اما اجازه بارش به قطرات اشک دیدگان پر از برق معصومیتش را نمی دهد. ادامه می دهد: یادم نمی آید چند سال داشتم که پدرم را از دست دادم، خیلی کوچک بودم، پدرم مغازه میوه و حبوبات فروشی داشت. 7ساله بودم که داغدار مادرم نیز شدم. خواهر بزرگ 3برادرم ...
گرمای زندگی در دل یخ
ایران آنلاین / مسافرانی که به این مناطق سردسیر مسافرت می کنند بارها این پدر و پسر را در حالی که در کمال آرامش در میان برف و یخ رودخانه سبلان مشغول شنا هستند دیده اند. منصور پور طهماسبی که 41 بهار را پشت سر گذاشته است از 15 سال قبل زمستان هر سال به شوق شنا در برف و یخ به منطقه اردبیل می آید و پسر 10 ساله او نیما نیز از 4 سال قبل او را همراهی می کند. این مرد یخی در گفت و گو با گروه ...
حضرت زهرا(س) نشانی پیکر برادرم را داد
، بعد از گذشت 16 سال از شهادت عیسی و در سال 1383، از طریق سپاه محمودآباد به منزل ما برای مصاحبه آمدند. در پایان گفتند اگر خاطره ای دارید بگویید یادداشت کنیم. پسر کوچکم سیدمحمد گفت خواب دیدم از طرف سپاه ما را به راهیان نور بردند. پدرم و مادرم جلو بودند و من پشت سرشان. آسمان روشن شد. دیدم عمو عیسی است تا خواستم به شما بگویم عمو را دیدم، او رفت. موقع برگشتن از مناطق جنگی نیز این صحنه تکرار شد. عمو ...
پایان 6 ماه زندگی مخفیانه قاتل کرمانی در پایتخت
. حسین به سراغ مادرم رفته بود و قصد آزار او را داشت که من به سراغش رفتم. همان لحظه اسلحه ای که در خانه داشتم را برداشتم و گلوله ای به او شلیک کردم. خیلی عصبانی بودم و اصلا متوجه کارهایم نبودم تا این که حسین غرق به خون روی زمین افتاد و آن جا بود که متوجه شدم دست به چه کاری زده ام. بلافاصله جسد نیمه بیهوش او را برداشتم و به بیمارستان رساندم ولی دیگر کار از کار گذشته بود و حسین فوت کرده بود ...
شکنجه جوان هندی به جرم گرویدن به دین اسلام
به گزارش ادیان نیوز ، به نقل ازجوان 24 ساله هندی را به جرم گرویدن به دین اسلام دستگیر و شکنجه کردند. سونیل کنی 10 ماه قبل پس از گرویدن به اسلام نام خود را به محمدصادق تغییر داد، اما زمانی که نیروهای پلیس شهر مالاد از تغییر نام و دین او مطلع شدند او را دستگیر کرده، به شدت مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار دادند و او را تهدید کردند که اگر دین خود را تغییر ندهد به او تهمت پیوستن به تروریست ها ...