اسیدپاشی هولناک مرد معتاد بر روی همسر سابقش
سایر منابع:
سایر خبرها
اسید هایی که بی رحمانه جسم و روح می سوزانند! / زنان بیشتر اسید سوخته اند یا مردان ؟!
به گزارش رکنا، زن می گوید:" چند هفته بعد از جدایی به تماس های همسر سابقم پاسخ می دادم. فکر می کردم اینطور بهتر می تواند با جدایی کنار بیاید ولی وقتی متوجه شدم این تماس ها بیشتر از اینکه برای درک جدایی برایش مفید باشد موجب وابستگی شده است از همه راه های و ارتباطات در فضای مجازی را با او مسدود کردم. چند روز بعد از این اقدام، کودکم در آغوشم بود. در کوچه خانه پدری در حال قدم زدن بودم که ناگهان صورتم ...
تجربه طرح امین موقت به روایت یکی از زوج های داوطلب | یک مهمانی چند ماهه
از ماجرای زندگی او به دانستن همین قدر اکتفا کنید که مثل قدیم ها در خانه به دنیا آمده است، از مادری معتاد. وضعیت پدر که به تازگی سروکله اش پیدا شده است، ماجرای خودش را دارد. پرونده در حال گذراندن روال زمان بر خود است. در این بین، فاطمه بود که روز های طلایی عمرش را کنج شیرخوارگاه می گذراند، بی آنکه در این سرنوشت دخالتی داشته باشد. تا روشن شدن سرانجام پرونده، روح ا... و مریم پذیرفته اند که از او مراقبت کنند و به عبارتی امین موقت او باشند. ...
ربودن خانم مربی ورزشکار از جلوی خانه اش در تهران!
او دفترچه را به نام خودش گرفت. در همین حال 100 میلیون تومان هم پول دستی از من گرفته بود. مدتی قبل متوجه شدم پیمان، آپارتمان من را فروخته است. به او گفتم همه مدارک واریزی ها نشان می دهد من مالک آنجا بودم و او گفت با پول آپارتمان کار کرده و پول را با سود به من پس خواهد داد، اما چند ماه گذشت و خبری از پول نشد. مرتب با او تماس می گرفتم و هر بار وعده چند هفته دیگر را می داد، تا اینکه 19 اسفند ...
شب قدر، خوشبختیِ دنیا و آخرت را از خُدا بخواهیم
دو خندیدیم و من گفتم:" حالا شما تنبلی و من تنبل تر" خانم گفت:" چشم دعا می کنم. اینو بدون هیچ کس تو زندگیش بی مشکل نیست. همه ما مشکل داریم و محتاجیم به دعایِ همدیگه،" اینجای صحبتش را با خنده گفت، انگار که به تنبل و تنبل تر فکر می کرد. مشغول نماز شدم. اما از آنجایی که عادت داریم حین نماز فکرمان به هزار جا برود، به این فکر می کردم که افرادی که از لحاظ پوشش کمی با ما متفاوت ...
نوه دهقان فداکار یک تازه داماد را به قتل رساند!
فرزندشان بشدت داغدار شده بودند خواستار قصاص متهم شدند. در ادامه جلسه دادگاه، متهم پشت میز محاکمه ایستاد و پس از تفهیم اتهامی که مرتکب شده بود ضمن پشیمانی از جرمی که مرتکب شده بود، گفت: من به دختری علاقه داشتم که بعد از مدتی از هم جدا شدیم و بعد متوجه شدم یکی از دوستانم با او ازدواج کرده است، نمی دانم چرا این مسئله باعث شد عصبانی شوم؛ عقل از سرم پرید و به سراغش رفتم و در یک چشم برهم زدن این ...
تجربه تلخ: بلاهایی که طلاق بر سر زنان می آورد!
.... طفلک دختر بعد این همه مدت دادگاه تجدید نظر هم حکم به طلاق نداد و مثلا ادله کافی نبود. انگار ابعاد بد و تلخ این ماجرا تمام شدنی نیست: من همین سفر داخلی هم نمی تونم ببرمش. خارجی که بماند. یک کاربر دیگر برای همدردی نوشت: آدم حالش بد می شه از این قوانین. 6 سال برای طلاق؟ چقدر سخت... اصلا نمی تونم تصور کنم بچه داشته باشم بعد یک روز نبینمش! این خانم هم که گویا دل خیلی ...
پایان زندگی 2 ساله، آغازگر حیات دوباره
آرین ملیوار در لیست اولین اهدا کننده سال 1402 به یادگار ماند. روز حادثه آرین مشغول بازی بود و هر از چند گاهی نگاهی به مادر و خواهر بزرگش که کنار درب منزل نشسته بودند می انداخت و دوباره مشغول دویدن و بازی می شد. ظهر بود و محله خلوت. ناگهان یک خودروی پراید از راه رسید و صدای جیغ لاستیک خودرو بلند شد و لحظاتی بعد آرین به بیمارستان انتقال یافت. اسماعیل ملیوار پدر آرین می ...
ماهی 20 تا 30 کتاب می خوانم
روزها به طور ناخودآگاه چشمم به تابلوی کتابخانه افتاد و با دیدن آن واقعاً به وجد آمدم. همان روز در کتابخانه عضو شدم و چند کتاب امانت گرفتم. پس از آن همه فکر و ذکرم شد کتاب و کتاب خواندن. بیشتر زمانها کار خاصی هم در شهر نداشتم اما برای امانت گرفتن کتاب می آمدم و کتاب می گرفتم و می خواندم. خب مسیر طولانی و سخت بود و علاوه بر آن بچه کوچک هم داشتم اما با این وجود دست از خواندن کتاب برنمی داشتم ...
مادر محمود، مجتبی و محمدرضا از دلتنگی هایش می گوید | مجتبی به جای تحصیل در آمریکا سر از جبهه درآورد | شب ...
خشونت و تنبیه برخورد نمی کرد، نیم نگاهش کافی بود تا حساب کار دست مان بیاید. رفتار مادر و احترامی که به پدر می گذاشت، باعث شده بود، از پدرمان حرف شنوی داشته باشیم و همه در خانواده حرمت یکدیگر را حفظ کنیم. روابط خواهر و برادرها خیلی نزدیک و صمیمی بود، تا جایی که وقت بازی کردن مخصوصاً کاری می کردیم که دیگری ببرد. روحیه از خودگذشتگی در خانواده از رفتارهای مادر شروع شده بود، وقتی که می خواست دعا کند و ...
ماجرای دختر فراری که سردار نجات داد
. رفتند پیش حسن باقری و این شکلی شد. اینها را توضیح دادند، ولی من دیدم که باز هم نمی تواند. یعنی هر قدر من سرسختانه سئوالات ریز هم از او می پرسیدم، با این حال نمی توانست. بعد به این نتیجه رسیدم که نمی تواند مدل شناسایی را لو بدهد، چون اگر لو بدهد، همان اتفاق عملاً الان هم دارد می افتد. این آدم جزو نیروهای قدس بوده و اگر یک جمله بگوید، همه چیز از دست می رود. همسر شهید: اگر کسی بخواهد از ...