سایر منابع:
سایر خبرها
سخنرانی چندباری ساعت را اعلام می کند تا شاید وقت شناسی و مدیریت روی سخنرانی را یاد جوان های ابتدای راه بدهند. چند خاطره خنده دار می گویند و خودشان بیشتر از همه می خندند، من دیدارهای دیگر را نرفته ام اما در این دیدار آقا انگار با فرزندان خودش در حال خوش و بش است. دو بار هم تاکید می کنند که ادبیات و نوع صحبت کردن سخنرانان خوب بود. دری که سمت راست حسینیه است باز می شود، پیرمرد کوتاه قامتی که کلاه ...
روز تولد آقا بی تفاوت نباشند. مصاحبه با خبرنگار صداوسیما به امید تکرار ماجرای ارتباط چشمی و انگشتر ماجرای مصاحبه پارسال خبرنگار صداوسیما با یکی از دانشجویانی که برنامه داشت با برقراری ارتباط چشمی با آقا از ایشان انگشتر بگیرد هم به نوع خودش جالب بود و یکی از دلایل شلوغ تر شدن دور و بر آقای خبرنگار هم همین قضیه و امیدواری دانشجویان دیدار امسال به تکرار تجربه سال قبل بود. تجربه ای ک ...
حرف زدن درباره رفراندوم هم گفتند: مگر مسائل گوناگون کشور قابل رفراندوم است؟ مگر همه مردم که باید در رفراندوم شرکت کنند امکان تحلیل آن مساله را دارند؟ این چه حرفی است؟ صحبت های رهبری که به انتها رسید آقا در پایان گفتند: ما شما رو خیلی دوست داریم. انگار که حرف دل دانشجوها را زده باشند. صدای همه بلند که آقا ماهم شما را دوست داریم. دوباره همه از جا بلند شدند شعار دادند و جمعیت مثل موج جلو و عقب می رفت. موذن که اذان گفت آقا از جا بلند شدند قدری جلو رفتند و قامت نماز بستند، الله اکبر را که گفتند دیگر یکی یکی دانشجوها به امام جماعت اقتدا کردند ...
. واقعاً مراقبت کند کما اینکه رویه آقای جبلی همین است، در مورد همه کارهایی که بینندگان خوبی داشته و مورد توجه بوده همت شان این بوده که ادامه پیدا کند. بعضی از این کارها به جایی نرسیده دلایل دیگری داشته، تمایل صداوسیما این بوده که اتفاق بیفتد. اما بگذارید پاسخِ شما را درباره سعید آقاخانی و فضاسازی برای ادامه ندادنِ سریال هایی مثل نون خ را این گونه بدهم؛ من سال 1389-1390 سفری به پاریس رفته بودم ...
خانه معصوم خانم بود؛ معصوم خانم، مادر شهلا و مریم با پسرانش اهل فیلم و کتاب بودند. یک روز که همراه خواهرانم به خانه آن ها رفته بودیم، کتاب ربه کا را آن جا دیدم. شهلا آن را از کتابخانه گرفته بود که بخواند. وقتی کتاب را برای ورق زدن برداشتم ، شهلا تند آن را از دستم گرفت و گفت: این مناسب سن تو نیست. با تعجب گفتم: چرا؟ گفت: عاشقانه است. با پررویی تمام گفتم: مناسب تو هست؟ همه نگاهم کردند و شهلا که دو سالی ...
حزب کمونیست شوروی بر سر چگونگی مواجهه با بحران چرنوبیل اختلاف نظر پیدا کرد. آن مقام مسئول، آدم بی سوادی بود که حرف آن فیزیکدان را نفهمیده رد می کرد. سریال چرنوبیل خانم فیزیکدان به او گفت من دکتری فیزیک هسته ای دارم و تو قبل از پیوستن به حزب کمونیست، کفاش بودی؛ اما تو انتظار داری که نظر خودم را کنار بگذارم و حرف تو را دربارۀ مواجهه با این بحران بپذیرم. آن کمونیست ...
ین که فردا عقب نمانی. با لطیفی هم اتاق بود، ان شاءالله یک روز آقای لطیفی خودش بگوید چه شده من نمی گویم. من نگذاشتم جدیدی از کشتی دور شود. وقتی سالن آمد تحویلش گرفتم، گفتم تمرین بده، نگفتم دوپینگی هستی برو دنبال زندگیت. *اگر کسی هم بخواهد مدعی باشد علیرضا رضایی است نه عباس جدیدی بعد آقای جدیدی اگر هم مساله ای بوده شما 4 بار به علیرضا رضایی باختی، چرا شما را بردند؟ اگر هم قرار ...
... در همین ماجرا شوهر رو وادار کردن مریم رو طلاق بده، اما شوهر خواسته بود بررسی و شکایت انجام بشه که اصلا چه کسی این فیلم رو پخش کرده و حتی اگر قرار باشه مریم رو طلاق بده از مسیر قانونی طی بشه همه چیز. خانواده مریم از روستای الند اومدن، ریش سفیدهای محل رو جمع کردن و گفتن مریم رو می برم. شب بیست وچهارم این اتفاقات افتاده است. ساعت هشت شب با تضمین جان مریم که گفته بودن فقط می خواهیم از این روستا ...