سایر منابع:
سایر خبرها
کمد یالوگ
آقای مجری: یه خاطره داری تو زندگیت که توش در نداشته باشه؟ فامیل دور: بله که دارم... ما یه بار رفته بودیم یه کاروانسرایی خوابیده بودیم. جوون بودم اون موقع ها. خلاصه خسته شدیم رفتیم خوابیدیم. صبح که اومدیم بیرون دیدیم درش رو دزدیدن بردن. در نداشت. آقای مجری: بازم که گفتی در که. فامیل دور: بابا در نداشت دیگه، درش رو برده بودن! آقای مجری: نه، اصلا یه خاطره دیگه. اصلا راجع به ...
این اینستاگرام صاحاب نداره و هر کی به هر کیه، بهتره نباشم! - طارمی زود فهمید که چه اشتباهی کرده
...> - این بچه نباید اون حرفا رو می زد اما زده و بعدش هم فوراً پشیمون شده. طارمی زود فه مید ه که چه اشتباهی کرده و اول کاری نباس وارد حاشیه بشه. شما هم کمک کنین مهدی فوتبالش رو بازی کنه و قضیه طارمی رو این قدر هم نزنین و اون داستان رو فراموشش کنین. * زمان بازی یا مربیگری شما هم بازیکنان اعتصاب می کردند؟ - نه بابا! اون زمان که پولی وسط نبود تا کسی اعتصاب کنه... * به هر حال ...
کتاب دوم: ساحل
کنه . چون من تنها کسی ام که اون نامه رو خونده . تو بدون و این راز رو برای مبادا تو دلت نگه دار . نامه رو نه که زن ، که آواره فرستاده بود . تو نامه نوشته بود : من نور و زن رو می برم . سرنوشت جایی منتظره . تا تصمیمش عوض نشده ترتیب کارها رو بدین.
اعلام زمان عرضه محصولات جدید پژو در ایران
... مسخره کردن حجم موتور اینا بین 1200 تا1600 واز سال2009 اولین سال تولیدشونه بعد 2017 میخواد تو ایران تولید شه یهو بگن هرچی ماشین قراضه اسو میخوان تولید کنن عجبا!!! دو سال دیگه قراره خودروهای پنج سال پیش رو وارد کنین؟ حالتون خوبه الحمدالله؟ ما تا اون موقع صبر میکنیم که به بازار بیان و البته اگه قیمتشون جهانی بود میخریییییم تا اون موقع کیا و هیوندا محصولاتی ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (233)
فقط حسرت داشتن سیمرغ جشنواره فجر براش میمونه. لطفا همگی از همون در برید بیرون. ممنون! 33. ستاد انتخابات افتاده دست اصغر فرهادی، شمارش آرا به صورت پایانِ باز تمام شده! 34. آخرین برگه رای از دستشون ول میشه می افته تو لیوان چایی. بعد مجبور میشن ببرن خشکش کنن اتو بزنن بندازن خشک بشه بعد نتایج رو اعلام کنن. 35. تو فیسبوک هنوز تازه دارن دعوت می کنن به رای ...
خبرنگار بی.بی.سی:اگر فکر می کنید لبنان با پول ایران سرپا مانده است؛سخت در اشتباهید!
نفیسه کوهنورد، خبرنگار بی.بی.سی فارسی با درج این عکس که در لبنان گرفته شده است، نوشت: "مردم ایران در خدمت مردم لبنان" ... تابلوی نصب شده تو سراسر جاده ساخت ایران در دره بقاع... کلی دوستای لبنانیم امروز سربسرم گذاشتن واسه این ... موقع فیلم برداری هر کاری می خواستم ازشون یاداوری می کردن که من در خدمت اونام نه اونها در خدمت من ! اما چند نکته: -تو اون منطقه نه فقط حزب ...
ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها
آب روی دستات بریزیو بدترش کنی یا از سرکه استفاده کنی و سوختنو خنثی کنی! اما اول باید بدونی!... بدونی نه بترسی! که یه روزی میمیری!" بله یه روز میمیری... پس اشکال نداره که برای دست یافتن به چیزی که خودت می خوای باشی (نه چیزی که پنیری که قورباغه رو قورت داد) از سر همچی بگذری، آخرش اینه که هرچی که تو این چند سال ساختی رو از دست میدی. اونم به قول تایلر: "تنها وقتی همه چیمونو از دست دادیم آزاد ...
گرگ ها همیشه به دنبال "شنل قرمزی ها" + عکس
خانم نگاه کردم و گفتم: یادتونه به من گفتین اگه به من ثابت کردین حجابم رو رعایت میکنم؟ جواب داد: بله یادمه. به اون خانم گفتم: دلیلی بالاتر از این دوتا جوون چشم هیز که به دنبال شما راه افتاده بودن؟ بنده خدا یک مقدار با خودش فکر کرد و دید واقعاً برای بعضی ها شده مثل یک طعمه و وسیله ای برای لذت بردن و جواب داد: بله حق باشماست. از اون روز به بعد هروقت اون خانم رو توی اداره دیدم با چادر و حجاب ...
شعر طنز تب انتخابات و وعده های در دست فراموشی
...> قول داده پیش همه که کار برام جور کنه اسمش اگه دربیاد شهرو پر از نور کنه قول شرف داده که رد بشه این تورم گفتش اگه دربیام خوب میشه واسه مردم مردونه قول داده که شهرو پر از نون کنه تولیدو راه بندازه؛ شادی رو ارزون کنه دیروز شنیدم انگار که رای خوب آورده تو رادیو تو اخبار گفتن که کارو برده کاشکی که بعد فردام گم نشه اون وعده هاش کاشکی که مثل یک مرد بمونه پای حرفاش ...
چاپ دو رمان جدید از اکبریانی و کشوری
کرد همون جور که تو شاهنامه هست خیلی قشنگ و جالب و دوست داشتنیه. راست هم می گفت. داستان سیمرغی که تو شاهنامه بود خیلی خواهان داشت و داره. یکیش همین مجری که وقتی تو تلویزیون برنامه داشت، مدام قصه ی سیمرغ رو از همون اولش تعریف می کرد و به مردم حال می داد. خصوصا وقتی به قسمت زال و سیمرغ می رسید و اون قسمتایی رو که قطره ی بارون و فردوسی خوندن برا بیننده هاش می خوند هزار بار می گفت به به. به به. به این ...
واکنش های متفاوت کاربران به یک گزارش/ همسرم می گوید طلاقت می دهم و زنی زیباتر می گیرم!/ دخترها هم به ...
واقع یکی از ایده آل های زیبایی درونی رو نداره . زیبایی به درستی دیده نمی شود برخی با انتقاد از مقایسه اشتباه در مورد زیبایی، این مقوله را بی ارتباط با حجاب دانستند. در این مورد کاربری نوشت: ... الان خیلیا این طوری فکر می کنن. لطفاً بفهمین که نباید دختری که موهاش توئه و ساده لباس می پوشه و آرایش نداره رو با یکی که... ان قدر به ظاهرش رسیده مقایسه کرد و به یکی گفت خوشگل و به اون یکی ...
غیرمجازهای بانکی کدامند؟ +جدول
و خصوصی و رتبه یازدهم بین 100 شرکت برتر داخلی در سال گذشته رو کسب کرده و فکر می کنم مجوز باید دنبال این بانک باشه نه بانک مهر اقتصاد دنبال مجوز ربطی به تعداد شعبه نداره تابه حال سری به سایت بانک مرکزی ززدین در قسمت نظارت های بانکی؟ حتما یه بار امتحان کنید بزرگترین بانک ایران فکر کنم مهر اقتصاده به لحاظ حجم نقدینگی و تعداد مشتری..و جالبه مجوز نداره موسسه ثامن در ...
پروین: چته باز قاطی کردی؟!
حال بلند شدن از زمین جواب داد: سرمربی گفته محکم بازی کنید... پسر پروین هم گفت: تو که محکم بازی نمی کنی، تو عمدا زدی، مریضی؟!... و جواب شنید: خاله بازی که نیست. فوتباله، نمی تونی برو دور زمین بدو... محمد هم که حالا از جایش بلند شده بود. طعنه و کنایه زارعی را با اهانت جواب داد و گفت: برو بابا، دهاتی واسه ما آدم شده... زارعی با شنیدن این جمله به سمت پسر پروین خیز برداشت و با صدا و لحنی که ...
اینجا هر کس داستانی دارد ...
؛ نگاهی که ناخودآگاه تمام حس و وجودتو به چالش می کشونه. به گزارش ایسنا، روی تخت های فلزی کم ارتفاع و رنگ و رو رفته شان ردیف به ردیف کنار هم خوابیده بودند؛ اینجا قسمت "مردانه" سرای احسان بود. هر کدامشان شاید پدر و یا همسر زنی هستند و یا مجردان سن و سال داری که آرزوی داشتن زن و بچه روی شانه شان سالهاست سنگینی می کند، آرزوهایی که شانه های بسیاری شان را خم کرده ... . بعضی شان آنقدر ...
محمد علی محمد پور
این طریق که انگشتش رو چشم بسته می ذاشت رو لیست، اسم هر کی که می افتاد همون رو می نوشت. بعد تهش واسه نوشتن آخرین اسم، وسواس عجیبی د ر انتخاب کرد ن د اشت. واسه اینکه خود کارش رو بگیرم، گفتم: ببخشید کارتون تموم نشد ؟ گفت: نه، نفر آخر رو می خوام کاند ید ای خانم انتخاب کنم چون خانم های لیستم کم هستن. فکر کن مثلا بین جمیله، ثریا، مهین تاج، آفت، شهپر و مهوش موند ه بود کد وم رو انتخاب کنه! آخرش هم د ید م ...
شوخی های جالب شبکه های اجتماعی (232)
کندن تو استیج داورا پوست همو. 10. منم با خرید ماهی قرمز شب عید مخالفم. ماهی سفید خیلی بهتره، ماهی قرمز یه ته مزه تلخی داره آخرش، گلو رو میسوزونه. 11. کاش دستگیره داشتم دیگه راه نمیرفتم، هرکی رد میشد میگفتم داداش قربون قدت منو ازینجام بگیر بذار اونجا. 12. همکارم میخواست به اصولگراها رای بده.واسش یه عالمه خوراکی خریدم.قول داد نصف اصولگرا رای بده نصف اصلاح طلب. من واسه ...
رأی دادم چون باهاش خاطره دارم!
بهم ندادن، چه وضعشه؟ خبرنگار ما پرسید: اما شما فقط به سی نفر می تونستید رای بدید؟ که ایشان برافروخته شد و گفت: تو واسه من تعیین می کنی به چند نفر باید رای بدم؟ به توچه اصلا! به نقل از پایگاه اطلاع رسانی مطالبه نیوز یکی از مردم طی تماسی به جیزنیوز گفت: ما رای دادیم و وظیفه خودمون رو انجام دادیم، حالا نوبت مسئولانه که جبران کنن! خبرنگار ما از ایشان پرسید: مطالبات شما از نمایندگان مجلس چیه؟ که ...
پیش بینی وضعیت بازار مسکن در سال آینده
آحاد مزدم پول داشته باشند به نسبت پول خود سرپناهی تهیه کنند در غیر این صورت اگر قیمت مسکن غیر قائده وحبابی باشد رونق غیر ممکن است ونیاز به پیش بینی وتوهین به شعور مردم هم نداره چرا فکر می کنید الان رونق نیست. حتما باید قیمتها مثل سال 90 و 91 به اون شکل بره بالا تا بگید رونق دارم همین شرایط را سال 87 هم داشتیم کسی نمی گفت الان رکوده . کسی اظهار نظر نکنه بازار شرایط آرامی داره . ...
از عباس تا زینب
پرسیدم که چه خوابی دیده؟ البته اینکه سمیه به من تعلق خاطر داشت، برام عجیب نبود که خواب منو ببینه اما متوجه شدم که اون خواب به این سادگی هم نیست! سمیه بعد از مدت کوتاهی جواب پیامکمو داد و نوشت: - خواب یه مراسم رو دیدم تو خونه شما. خواب دیدم روضه گرفتید و منم اومدم خونه تون. خونه تون پر از مهمون بود. من که کنج کاوتر شده بودم، نوشتم: سمیه! چه مراسمی بود؟ روضه کی بود؟ ...
خرید عید
چشم هایش گرم می شد باخود فکر می کرد: شلوار، بلوز، کفش... البته کفش تازه خریدم. اما نه، می خرم. حتماً بهزاد با اون کفش های نوش می خواد به من پز بده . عصر پدر امید به خانه آمد و بعد از استراحت کوتاهی آماده شدند و از خانه بیرون رفتند. پدر امید پیشنهاد کرد به مرکز خرید نزدیک خانه بروند، اما امید با غرغر اصرار می کرد که تمام خرید های عیدش باید مارک باشند. امید می گفت: مگه ندیدید بهزاد هر سال ...